به احتمال زیاد، بحث بهتر یا بدتر بودن کمونیسم و سرمایه داری نه به نتیجهء تئوریک و نه عملی بقدر کافی روشن و مطمئنی میرسه.
دیگه هیچ کس جرات نمیکنه مثلا به کمونیسم میدان بده.
همینطور کمتر کسی هم سرمایه داری مطلق و بدون بیمه و حقوق کارگران و یکسری خدمات رایگان/دولتی رو درست میدونه.
بنابراین میرسیم به یک نظام بینابین.
یعنی بازار آزاد و مالکیت خصوصی باشه، ولی بیمه درمانی و مالی و یکسری خدمات اجتماعی رایگان و غیره هم باشن. خلاصه به افراد معمولی و ضعیف هم کمک بشه و سرنوشت و کیفیت زندگی اینها فقط به روابط سرمایه سپرده نشه.
اینکه نشد سرمایه دار منابع کرهء زمین و ملتها رو بکشه بیرون فرضا هرکاری هم روش بکنه بالاخره کلی سود واسه خودش بکشه بالا، بعد یکسری افراد دیگه که این کار رو نکردن از این جریان هیچی نصیبشون نشه.
بالاخره این منابع طبیعی مشترک بوده یا نه؟ مال همه بوده یا نه؟
آیا اصلا انسانها حق آزادی در انتخاب روش و مکان زندگی رو داشتن یا نه؟
تمام انسانها یکسری حقوق طبیعی داشتن و دارن و یکسری از اینها رو هم در هر جامعه و نظامی برای منفعت کلی جامعه (شامل خودشون)، نه منفعت یک قشر محدود، واگذار کردن.
بنابراین هر پیشرفت و بهره مندی که هست نباید مطلقا انحصاری باشه.
درحدی باشه که به افراد خلاق و باهمت که زحمت میکشن پاداش داده بشه، ولی بقیهء جامعه هم کاملا محروم نمونن.
مثل اینکه شما زمین داری میدی یکی برات آپارتمان بسازه، دست آخر چند واحد اون ور میداره و چند واحد هم به خودت میده، گرچه شما این وسط زحمتی نکشیدی. البته باید در نظر گرفت که این زمین بین سرمایه دار و تمام افراد جامعه مشترک بوده و مال یک نفر و دو نفر نیست. حتی مال نسلهای آینده هم هست.
من فکر میکنم بیشتر افراد بتونن نهایتا با این دیدگاه متعادل و محتاطانه موافق باشن.