Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
رباعیات «خیام» - برگ 7
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 61 به 61 از 61

    جُستار: رباعیات «خیام»

    Threaded View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)

      رباعیات «خیام»





      «رباعیات خیام»


      برخیز و بیا بتا برای دل ما حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
      یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم زان پیش که کوزه ها کنند از گل ما

      * * *

      چون عهده نمی شود کسی فردا را حالی خوش کن تو این دل شیدا را
      می نوش بماهتاب ای ماه که ماه بسیار بتابد و نیابد ما را

      * * *

      قرآن که مهین کلم خوانند آن را گه گاه نه بر دوام خوانند آن را
      بر گرد پیاله آیتی هست مقیم کاندر همه جا مدام خوانند آن را

      * * *

      گر می نخوری طعنه مزن مستانرا بنیاد مکن تو حیله و دستانرا
      تو غره بدان مشو که می می نخوری صد لقمه خوری که می غلم ست آنرا

      * * *

      هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا چون لله رخ و چو سرو بالست مرا
      معلوم نشد که در طربخانه خاک نقاش ازل بهر چه آراست مرا

      * * *

      مائیم و می و مطرب و این کنج خراب جان و دل و جام و جامه در رهن شراب
      فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب

      * * *

      آن قصر که جمشید در او جام گرفت آهو بچه کرد و شیر آرام گرفت
      بهرام که گور می گرفتی همه عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

      * * *

      ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست بی باده ارغوان نمیباید زیست
      این سبزه که امروز تماشاگه ماست تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست

      * * *

      اکنون که گل سعادتت پربار است دست تو ز جام می چرا بیکار است
      می خور که زمانه دشمنی غدار است دریافتن روز چنین دشوار است

      * * *

      امروز ترا دسترس فردا نیست و اندیشه فردات بجز سودا نیست
      ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست کاین باقی عمر را بها پیدا نیست

      * * *

      ای آمده از عالم روحانی تفت حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت
      می نوش ندانی ز کجا آمده ای خوش باش ندانی بکجا خواهی رفت

      * * *

      ای چرخ فلک خرابی از کینه تست بیدادگری شیوه دیرینه تست
      ای خاک اگر سینه تو بشکافند بس گوهر قیمتی که در سینه تست

      * * *

      ای دل چو زمانه می کند غمناکت ناگه برود ز تن روان پاکت
      بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند زان پیش که سبزه بردمد از خاکت

      * * *

      این بحر وجود آمده بیرون ز نهفت کس نیست که این گوهر تحقیق نسفت
      هر کس سخنی از سر سودا گفتند ز آنروی که هست کس نمیداند گفت

      * * *

      این کوزه چو من عاشق زاری بوده است در بند سر زلف نگاری بوده ست
      این دسته که بر گردن او می بینی دستي ست که برگردن یاری بوده ست

      * * *

      این کوزه که آبخواره مزدوری است از دیده شاهست و دل دستوری است
      هر کاسه می که بر کف مخموری است از عارض مستی و لب مستوری است

      * * *

      این کهنه رباط را که عالم نام است و آرامگه ابلق صبح و شام است
      بزمی ست که وامانده صد جمشید است قصریست که تکیه گاه صد بهرام است

      * * *

      این یکد و سه روز نوبت عمر گذشت چون آب بجویبار و چون باد بدشت
      هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت روزی که نیامده ست و روزی که گذشت

      * * *

      بر چهره گل نسیم نوروز خوش است در صحن چمن روی دلفروز خوش است
      از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است

      * * *

      پیش از من و تو لیل و نهاری بوده است گردنده فلک نیز به کاری بوده است
      هرجا که قدم نهی تو بر روی زمین آن مردمک چشم نگاری بوده است






      بارگیری همه چامه‌ها:

      ویرایش از سوی Mehrbod : 03-20-2011 در ساعت 01:31 AM

    2. 4 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (05-14-2011),izabel (05-02-2014),pentageromman (03-20-2011),sonixax (03-19-2011)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. عید قربان ، توحش اسلامی
      از سوی sonixax در تالار دین
      پاسخ: 76
      واپسین پیک: 11-25-2014, 12:30 PM
    2. داستان عید پوریم چیست؟
      از سوی Anarchy در تالار تاریخ، فرهنگ، همبود
      پاسخ: 36
      واپسین پیک: 02-24-2014, 06:22 PM
    3. زن/مرد ایده آل شما باید دارای چه معیارهایی باشد
      از سوی mamad1 در تالار گفتگوی آزاد
      پاسخ: 59
      واپسین پیک: 11-25-2012, 07:27 PM
    4. علم و تکنولوژی در خدمت تبعیض
      از سوی Agnostic در تالار فلسفه و منطق
      پاسخ: 8
      واپسین پیک: 04-26-2012, 06:23 AM

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •