منطق اینجا منظور منطق در معنای رایج نیست.اینه که میپذیری که اون شخص دیگه رفته و نمیخواد با تو ادامه بده.اما پذیرفتن یک مساله هست و کنار اومدن یه چیز دیگه.
جایگزین کردن یه رابطه احساسی آسونترین راهه اما عملا امکانپذیر نیست.
چون وقتی کسی رو دوس داشته باشی و برات فرق کنه خیلی زمان نیازه تا بتونی با نبودنش کنار بیای.
خاطرات گذشته براحتی محو نمیشه.
همه کسی نمیتونه در اعماق وجود آدم نفوذ کنه اگه کسی بتونه روح و روان یه نفر رو تسخیر کنه خیلی سخته که با نبودش راحت کنار اومد.
ببینید مهتاب جان پذیرفتن یک موضوع یعنی حل و فصل کردن اون موضوع در ذهنت طوری که بتونی باش کنار بیای مگرنه پذیرفتن معنای خودش رو از دست میده
جایگزین کردن یکی از راههاییه که خیلیها ازش استفاده میکنند پس امکانپذیر هست هرچند که منطقی نباشه
خاطرات رو قرار نیست محو کنید هرچند میشه به راحتی محوش کرد فقط کافیه بهش فکر نکنید فکر میکنم لا اقل کنترل ذهن خودمون رو دیگه به راحتی بتونیم انجام بدیم یعنی با تمرین بدست میاد
شما میتونید به خاطراتی که با یک فرد خاص داشتید به عنوان یک فرایند ذهنی نشاط اور و لذت بخش نگاه کنید که حس خوبی بتون میده
گفتم که قرار نیست رابطه ها پایدار بمونند این کاملا طبیعیه هیچ چیز جاودانه نیست
اینجا ما با یک نیروانگرای ناب انگار سر و کار داریم!
Urban Dictionary: Nirvanist
One who believes that the purpose of life is to seek nirvana, which is universally defined as a place or feeling of complete peace and understanding of life and all things around and beyond humanity. Though each individual may have their own definition. A very open-ended belief. Not necessarily a religion, more of a philosophy. The word nirvana derived from Hindu and Buddhist beliefs.
این دو گزاره به دید من درستترینها بودند:
نوشته اصلی از سوی nirvanaمن فکر میکنم بانو مهتاب یک جور دیگر "پذیرش" یا همین "منطق" را میبینند، اینکه ما بپذیریم کسی که دوست داشتیمنوشته اصلی از سوی nirvana
دیگر در زندگیامان نیست ولی همچنان درد بکشیم، به نگر چندان پذیرشی نمیاید. بیشتر به "پذیرش آغاز دردِ جدایی" میماند.
پذیرش در راستای این تعریف میشود زمانیکه پذیرفتیم کسی که دوست داشتیم نیست و دردی هم نبود - بجز اندکی دلتنگی اینجا و آنجا.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
باوربفرمایید مهربد جان من همین پریشب یک رابطه بسیار عالی رو با دوستم بهم زدیم فقط بادرک متقابل این موضوع که شرایط برای ادامه رابطه مهیا نیست همین!
شب اول دلتنگ بودم ولی از فرداش به راحتی تونستم با این موضوع کنار بیام با اینکه بهترین و عالی ترین دوستی بود که تا بحال داشتم با یک رابطه احساسی بسیار شدید
من یه مشكل شدید دارم تو این زمینه ها:)
هم كاملا منطقی ام و میپذیرم و قدرت فراموشی بالایی هم دارم
از یه طرف متاسفانه یا خوشبختانه! یك مازوخیست به تمام معنا هستم از لذت بردن از درد های جسمی مثل دندون درد بگیرید تا لذت بردن از درد های روحی البته درد های روحی ای كه خودم ایجادشان كنم اگر فرد دیگری ایجادش كنم سلاح های دفاعی و هجومی قوی ای دارم:)
این مازوخیست بودن در كنار لذت گرا بودن تو روابط اندكی با افراد خاصی كه دركنارشون حس های خوبی رو تجربه كردم جلوی این منطق و فراموشی رو میگیرد
این موضوع آزاد دهنده نیست برای من زیاد غیر عادی هم نیست ولی به چشم دیگران زیاد نرمال هم نیست :دی
گفتگوهای کناری به جُستار مازوخیسم / سادیسم / لذتجویی و ... جابهجا شدند.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
یک نکتهای که جا افتاده بود، این بزرگتر و سالخوردگی خودبهخود کسی را در فراموشیدن بهتر نمیکند، تنها مانند هر کاری در آن بهتر میشویم.
بیشتر مردم میدانند که اگر هر روز یک ساعت پیانو بزنند پیوسته پیانوزدنشان بهتر میشود، ولی نمیگیرند که هربار هم از کسی جدا میشوند
مهارتهای کنترل احساساشان بهتر میشود! (: هنگامیکه هر دو از یک جنس هستند و مانند هر کار دیگری، با پُرکاری در آن بهتر میشوند.
این را در روانشناسی همان Feelings Regulation یا سُهشرَزانی (رَزانیدنِ سُهشها) میگویند که با "افزایش سن" در آن بهتر میشویم: Regulation of emotion - WiKi
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
خب نیروانا جان بر پایهی همه چیزهایی که میدانیم، راز کارت (: از این چند تا بیرون نیست:
آروین (تجربه): با به هم زدن هر رابطه در رَزانیدنِ (regulate) احساسها بهتر میشویم.
بَیوسِش (چشمداشتن): از پیش همیشه همینجور که گفتی میپذیری که هیچ رابطهای جاودانه نیست و
پیوسته به خودت یادآوری میکنی، پس زمانیکه براستی رابطه به دشواری برخورد و زمان جدایی رسید فاکتور شگفتکنندگی ندارد.
...
جدای اینها شاید هم تنت هنوز داغ بود و درد جدایی جا نیافتاده بود ...؟
تنها یک چیزی که درباره همه ابزارهایی که در بالا امد و رویهمرفته مایهی آسانیدن فرآیند جدایی میشوند باید دانست که اینه که بی هزینه نیستند.
میان خوشی و درد جدایی یک تناسب همیشگی داریم: هر چه رابطه خوشیآورتر باشد، جداییش دردناکتر است و وارونه
همه ابزارهایی که کار را میآسانند از دو راه بیشتر بیرون نیستند:
پیشینی | خوشیآوری رابطه را میکاهند: بَیوسیدن پیوستهی اینکه عشق جاودانه نداریم و همهی رابطهها گذری هستند نمیگذارد خودفریبی کرده و خوشی بی حساب و کتاب ببریم.
پسینی | آروین: پس از جدایی با اینکه درد در آغاز بسیار دردناک است، ولی چون پیشتر این چرخه را آروینیدهام میدانیم که
چه کارهایی در این بازهی دلتنگی و افسردگی به ما خوشی میدهند = خودشناسی بالاتر در رویکردگزینی برای خوشی بردن هنگام درد کشیدن
پس شد در اینجا اگر بانو مهتاب و شما هر دو عاشق شوید،
نوشته اصلی از سوی mahtab71
از آنجاییکه مهتاب گرامی به نگر میایند از دستهای هستند که "خود را به عشق میسپرند"، پس
هنگام عاشقی خوشی بسیار بالاتری هم میبرند، ولی زمان جدایی باید [شوربختانه] تاوان (= حساب) پس بدهند.
شما نیروانا جان در سوی دیگر، هنگام در رابطه بودن خوشی کمتر و حساب شدهتری میبری،
هنگام جدایی هم پس حساب درآمد و هزینه (دخل و خرج) ات نزدیک به هم هستند و درد چندانی نمیکشی (:
پ.ن.
درباره بیوسش و خستگی: جلوگیری از ایجاد خستگی
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
mahtab71 (01-20-2013),sonixax (01-20-2013),undead_knight (01-20-2013),yasy (01-20-2013)
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)