نوشته اصلی از سوی
undead_knight
اصلا بحث اصلی بحث فلسفیه راسل جان.یعنی به نظر من یکجور تفاوت دیدگاه در ارزش دادن به زندگی گذرا در مقابل چیزهای جاویدان هست.
من هم به مهربود گفتم سرنوشت ما در نهایت نابودیه،یعنی فناوری حتی اگر بدبینانه ترین دیدگاه رو هم داشته باشیم این سرنوشت رو عوض نکرده که.
نکته هم همینه که اگر مرگ ما مثلا در 50 یا 100 یا هزار سال دیگه دلیل ناامیدی ما نباشه چرا باید مثلا نابودی احتمالی بشریت در صده یا هزاره های آینده دلیل ناامیدی ما باشه؟! :)
درود به آرش[1] کوشا,
در پاسخ به بالا, "باید"ای ندارد. من این را برای کسانی مینویسم که ویژگیهایِ انسانی بیشتری به ارث بردهاند و در کنار زیستن, بدنبال اخلاقیات و انجامِ «کار درست» هم هستند.
انجامِ کار درست به ما میگوید که همانگونه که پیشینیان و گذشتگان شانس زندگی و بنمایههایِ[2] بسنده برای آن را به ما دادهاند, ما هم یا "باید" آن را به آیندگان برسانیم, یا اینکه خود امان براهِ نامیرایی[3] آیندگان نامبرده شویم, در هیچ ریختی ولی کارِ درست بیلاخ نشان دادن و گفتن «به ما چه, آیندگان, مشکلِ آیندگان!» نیست.
نوشته اصلی از سوی
undead_knight
مرگ مان؟!
این جمع گرایی از خودشیفته ها بعیده:))
خودشیفتگی ≠ مردمستیزی
نوشته اصلی از سوی
undead_knight
نوشته اصلی از سوی
Russell
من بحث رو خوندم، نوشتارها درباره تکنولوژی رو سطحی دنبال کردم و باید بخونم، ولی بنظرم بیشتر از هر چیز بحث فلسفی درباره زندگی مطرح هست، تکنولوژی در اینجا حکم یک بمب ساعتی رو داره که ما براش راهکاری نداریم، جدا از درستی یا ندرستی این گزاره میشه درباره راهکار ما بهش بحث کرد، اینکه خیاموار باهاش بقول مهربد برخورد میکنیم یا چه؟
با توجه به اینکه احتمال دارد انفجار این بمب به عمر طبیعی ما قد ندهد راهکار فراموشی و Blue Pill چطور است؟!!
اصلا بحث اصلی بحث فلسفیه راسل جان.یعنی به نظر من یکجور تفاوت دیدگاه در ارزش دادن به زندگی گذرا در مقابل چیزهای جاویدان هست.
من هم به مهربود گفتم سرنوشت ما در نهایت نابودیه،یعنی فناوری حتی اگر بدبینانه ترین دیدگاه رو هم داشته باشیم این سرنوشت رو عوض نکرده که.
نکته هم همینه که اگر مرگ ما مثلا در 50 یا 100 یا هزار سال دیگه دلیل ناامیدی ما نباشه چرا باید مثلا نابودی احتمالی بشریت در صده یا هزاره های آینده دلیل ناامیدی ما باشه؟! :)
خیر, گفتمان مِهادین این نیست که شما پس از دانستن واقعیت چه احساسی میابید, زیرا همانگونه که خودِ شما یا راسل هنگام گفتمان با یک مسلمان نگران احساسات سوزناک و روحیهیِ شکنندهیِ وی هنگامیکه پی بُرد «خدایی نیست» یا «اسلام دینی است دروغین» نمیباشید و گفتمان مِهادین[4] را راستین یا دروغین بودنِ باورهایِ او میگیرید, در اینجا نیز بهمینسان بوده و سخن ما در راستای آیندهیِ تکنولوژی و پیامدهایِ آن میرود, نه روانشناسی و اینکه چگونه با درد و اندوه روبرو شویم.
نوشته اصلی از سوی
undead_knight
some men aren't looking for anything logical, like money. They can't be bought, bullied, reasoned, or negotiated with. Some men just want to watch the world burn.
:))
ولی خب تا به حال که در تاریخ بشریت هیچ چیزی خطرناک از "حکومت" برای بشر نبوده وحکومت ها حتی بدترین نوعشون(توتالترین)یک ویژگی مهم دارند و اون خود نگه داری هست:)
اگر بخوایم انسان یا حتی گروهی رو پیدا کنیم که بتونه به اندازه حکومت ها "ویران گر"،"توانمند" و "خطرناک" باشه فعلا باید در فیلم های ابرقهرمانانه دنبالشون بگردیم در آینده هم نمیشه چندان به این دیستوپیا! هیجان انگیز:)) امید داشت:)
در اینباره روشنگری کردیم که شمار چنین دیوانگان/ماهزدگانی در مایههایِ یک در سدهزار میباشد و از آنجاییکه دیوانهیِ انگاشته
باید هم از تکنولوژی سر دربیاورد, هم در پیِ نابودی همهیِ بشریت باشد, پس گرایندیِ[5] آن باز هم به 0 نزدیکتر میشود; هر آینه, نزدیکی به 0 ≠ 0.
نوشته اصلی از سوی
undead_knight
نوشته اصلی از سوی
Dariush
در ثانی، مهربد جایی به نقل از کازینسکی میگوید که پیشرفتِ تکنولوژی غیراخلاقی هم هست، چون افرادی که در آینده به دنیا میآیند شاید این همه تکنولوژی را نخواهند! گویی تکنولوژیها چیزی جدا از این جهان و زندگی هستند. مگر تا به حال کسی از نسلهای بعدی در موردِ شرایطِ ایدهآلِ زندگیشان پرسیده است؟ جهان چیزیست سراسر در موردِ آنانکه در آن زندگی میکنند و در هر لحظه دارای یک حالت (state) است که قابلِ توصیف است و در آن شما تنها به عنوانِ یک بازیگر شناخته میشوید که همه چیزش (تکنولوژی، زیستبوم و هتا انسانها) عناصرِ بازیای هستند که شما چه خود بخواهید و چه نخواهید اجبارا در آن وارد میشوید؛ شما حالت را تعریف و تعیین نمیکنید، آن شما را تعریف و تعیین میکند. شمارِ بسیار بسیار بیشتری از آنانکه تکنولوژی را برای زندگی نمیخواهند، اگر پیش از تولد ازشان در موردِ آمدن به این جهان پرسیده میشد، اصلا دلشان نمیخواست بدنیا بیایند، مثلِ من! هرگز از من کسی نپرسید که آیا مایلم در این زمانه، در این جغرافیا، در این شهر ، در این خانواده به دنیا آیم و اصلا آیا مایلم به دنیا آیم یا خیر.
well said
در واقع مسئله خود تولد بسیار حیاتی تر از محیط و شرایط زندگیه.
ما اگر واقعا به دنبال این هستیم که ببینیم آیا اخلاقی هست که تکنولوژی رو برای آیندگان گسترش بدیم باید ببینیم آیا اخلاقی هست که جمعیت کره زمین رو همینجور زیاد کنیم بدون نظرسنجی از متولدنشدگان!:))
خب این استدلال دو تا اشکال عمده داره اولیش اینه که ما نمیتونیم بفهمیم که آیا در آینده اشخاص متولد شده مایل به تکنولوژی هستند یا گریزان ازش.
دوم اینکه کسی که بدنیا نیومده موجودیت نداره و کسی که موجودیت نداره نمیشه در موردش مسئولیت اخلاقی هم داشت!در واقع از دید من ما حتی در برابر گذشته هم مسئولیت اخلاقی خاصی نداریم چون گذشتگان هم دیگه موجودیت ندارند.
البته این نوع استدلال ها به نظر من یک جورهایی متاثر از مفاهیم دینی مثل روح هست که استحاله شده به نام "آیندگان" مثل استحاله "مقدس بودن خدا" که در اوایل دموکراسی های جدید و تا حدی هم در دموکراسی های فعلی به شکل"مقدس بودن مردم"استحاله شده.
پیش از هر چیز, این نگرش "طلبکارانه" به گذشتگان و نگاهِ بی اعتنا به آیندگان از شیوههایی است که سیستم تکنولوژیک بیشتر از همه میپسندد
و میبینیم که امروزه بنمونه زمانیکه دربارهیِ آسیبهای تکنولوژی سخن گفته میشود, همواره یک «آیندگان خودشان راهکاری خواهند اندیشید» به شما میدهند.
- گرمایش زمین؟ در آینده تکنولوژی آنرا درست خواهد کرد,.
- نابودی بنمایههایِ[2] زیستیک؟ در آینده تکنولوژی آنها را جبران خواهد کرد.
- آلودگی زیستبوم؟ تکنولوژی همهیِ آلودگیها را در آینده خواهد زدود, promise!
- افزایش بیماریهایِ روانی و افسردگی و تنش (stress) و ...؟ تکنولوژی در آینده همه را شاد و خوشنود خواهد کرد.
...
سرانجام سخن اینکه, آنچه گفتم را هم نادرست دریافتید, ما از بیخ دربارهیِ گذشتگان نگفتیم, هّتا از آیندگان هم نگفتیم, از کسانیکه همین امروز زنده هستند — مانند کازینسکی — گفتیم:
نوشته اصلی از سوی
Mehrbod
...
رویکرد سوم تنها رویکرد اخلاقی است. من برای خود ام با نپذیرفتن آن دست به گزینشی نااخلاقی میزنم, زیرا تنها با سرنوشت خود ام نیست که بازی میکنم, با سرنوشت تک تکِ
هموندان[6] بشریت نیز هست. برای
اینکه به نااخلاقی بودن آن پی ببریم,
به این بیاندیشید که آدمهایی آن بیرون هستند (همچون کازینسکی) که نمیخواهند در این پیشرفت بزرگ تکنولوژی با ما شریک باشند. اکنون, ما چه راه برونرفتی برای آنها بجا گذاشتهایم؟
زندگینامهیِ کازیسنکی را که بخوانید, میبینید کسی بوده که اگر او را به حال خود رها میکردید و میتوانسته در گوشهای به دور از این همه پیشرفت و ویرانگریهایِ زیستبومیک و آب و هوایی
تکنولوژی زندگی خود اش را بکند, هرگز کاری به دیگران نداشته و زندگی کوتاه خود را در آرامش و بتنهایی میگذرانده است. هر آینه, من, شما و هر کس دیگری که موافق با تکنولوژی است داریم "علاقهیِ
خودمان به تکنولوژی" را به کسانیکه آنرا نمیخواهند زور میکنیم. دامنهیِ پیامدهایِ علاقهیِ من و شما از من و شما فراتر میروند و دربر گیرندهیِ
گویال[7] زمین میشوند. تکنولوژی تنها آب و هوای
خانه, شهر یا کشور شما را
نمیآلاید[8], سراسر زمین را میآلاید. جنگ اتمی تنها مایهیِ نابودی من و شما نیست, همه را نابود میکند. رسیدن به
تکینگی[9] و نابودی بشریت باز تنها به من و شما مرزمند نیست.
برای اینکه سخن را آسانتر دریافت کنید, بیانگارید من در جایگاه مهربد وارسته نمیخواهم در این پیشرفتهایِ بزرگ تکنولوژیک و ریسکهایِ آن با شما همراه باشم. چه راهِ برونرفتی برای من هست؟
اگر من نخواهم در جهانی زندگی کنم که کسی همچون رهبر کرهیِ شمالی با تهدید اتمی اش میتواند با زندگی و هستیِ من و نزدیکانِ من بازی کند, به کجا میتوانم بروم؟
از دیدگاه دیگری بنگریم. اگر شما ده هزار سال پیش زاده میشدید, نیازی به پیروی از قانون هیچ دولتی نداشتید و نیازی به پرداخت مالیات به کسی نداشتید و برای برآوردن[10] نیازهای فیزیکی خود اتان مانند خورد و خوراک میتوانستید از زیستبوم پیرامون[11] اتان بهره گرفته و در آن به شکار و کشت و ... بپردازید.
این شیوهیِ زندگیِ "میلیونها سال"ِ آدمی بوده و چیزی است که ما میتوانیم طبیعیترین شیوهیِ زیست بنامیم. اکنون بگوییم کسیکه امروز زاده میشود, آیا میتواند این گزینهیِ ساده, زیستن بشیوهیِ گفته شده را هم داشته باشد؟
از خود ام نمونه میاورم, آیا من میتوانم همین امروز به گوشهای دنج رفته و زندگی ام را به دور از هیاهو, بشیوهیِ نیاکان ام بگذرانم؟
پاسخ از دیدگاه «نگرهای» آری است, ولی از دیدگاه «عملی» چیزی در ترازِ[12] «ناشدنی» است.
در زندگینامهیِ خودِ کازینسکی هم میخوانیم که برای جدا شدن از شهرمندی[13] و رفتن به کلبهای که دیرتر به دست خود اش میسازد,
نیاز به ٢ سال کار پیوسته در دانشگاه در جایگاهِ استاد برجستهیِ مزدائیک[14] (—> درآمد بالا) دارد تا بتواند با پولِ آن «تنها یک تکه زمین» را از آنِ خود کند.
شما برای اینکه همین امروز از شهرمندی زندگی خود اتان را بگسلید[15], نیاز به انجامِ تردستیها و پرداختِ هزینههایِ سنگین و جورواجوری دارید که در عمل آنرا ناشدنی میکنند.
پس به سخن کوتاهتر, من و هر هومن[16] زندهیِ دیگری که تکنولوژی را نخواسته و نمیخواهدْ در آیندهای که تکنولوژی برای او در پی میاورد سهیم[17] باشد:
١. نمیتواند بی پرداخت هزینههایِ سنگین زمانی و پولی راه خود را از
همبود[18] تکنولوژیک گسسته و زندگی خود اش را بکند.
٢. نمیتواند جایی را بیابد که تکنولوژی به آن دستدرازی نکرده است (همهیِ جنگلها, همهیِ دریاها, همهیِ نقطههایِ نزدیک و
دورافتاده[19] یا هماکنون زیر کنترل تکنولوژی میباشند, یا بزودی خواهند بود).
٣. نمیتواند از دامنهیِ آسیبهایِ تکنولوژی, بگوییم اگر یک جنگ اتمی رخداد یا مهندسی ژنتیک بلغزش رفت, دوری کند.
٤. نمیتواند به سیستم تکنولوژیک راستا بدهد: در بهترین و آزادترین و مردمسالارترین همبودها, توانایی یک آدم برای
تاثیر[20] گذاشتن از یک «رای ناچیز» فراتر نمیرود.
٥. ...
تنها کاری که چنین کسی میتواند کند پذیرش سیستم و ایفایِ نقش خود در جایگاه یکی از یاختههایِ[21] بی ارزشِ آن (= being a good citizen) است.
این پارهگفتار از یادمانهایِ[22] «کازینسکی» که او را سرانجام به ستیز با سیستمِ تکنولوژیک و واکنش به آنچه پیرامون[11] وی میگذرد میرساند نیز خواندنی است:
Motivation for bombing
Letter to a Turkish anarchist (Ted Kaczynski) | The Anarchist Library
Kara: How/when did you decide to bomb?
— It would take too much time to give a complete answer to the last part of your ninth question, but I will give you a partial answer by quoting what I wrote for my journal on August 14, 1983:
The fifth of August I began a hike to the east. I got to my hidden camp that I have in a gulch beyond what I call “Diagonal Gulch.” I stayed there through the following day, August 6. I felt the peace of the forest there. But there are few huckleberries there, and though there are deer, there is very little small game. Furthermore, it had been a long time since I had seen the beautiful and isolated plateau where the various branches of Trout Creek originate. So I decided to take off for that area on the 7th of August. A little after crossing the roads in the neighborhood of Crater Mountain I began to hear chain saws; the sound seemed to be coming from the upper reaches of Roaster Bill Creek. I assumed they were cutting trees; I didn’t like it but I thought I would be able to avoid such things when I got onto the plateau. Walking across the hillsides on my way there, I saw down below me a new road that had not been there previously, and that appeared to cross one of the ridges that close in Stemple Creek. This made me feel a little sick. Nevertheless, I went on to the plateau. What I found there broke my heart. The plateau was criss-crossed with new roads, broad and well-made for roads of that kind. The plateau is ruined forever. The only thing that could save it now would be the collapse of the technological society. I couldn’t bear it. That was the best and most beautiful and isolated place around here and I have wonderful memories of it.
One road passed within a couple of hundred feet of a lovely spot where I camped for a long time a few years ago and passed many happy hours. Full of grief and rage I went back and camped by South Fork Humbug Creek.
The next day I started for my home cabin. My route took me past a beautiful spot, a favorite place of mine where there was a spring of pure water that could safely be drunk without boiling. I stopped and said a kind of prayer to the spirit of the spring. It was a prayer in which I swore that I would take revenge for what was being done to the forest.
----
1. ^ Âreš || آرش: معنی Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ meaning; sense
2. ^ آ ب bon+mâye::Bonmâye || بنمایه: منبع Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ resource || بنمایه: منبع زیستی biological resource
3. ^ nâ+mir+ây+i::Nâmirâyi || نامیرایی: زیستن نامرزمند, ولی به این چم که تنها "مرگِ طبیعی" در کار نیست, امُرداد ندارید و باشنده میتواند با آسیب از پیرامون همچنان بمیرد. Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ immortality
4. ^ meh+âd+in::Mehâdin || مهادین: اصلی Ϣiki-En, Ϣiki-En principal; main
5. ^ ger+ây+and+i::Gerâyandi || گرایندی: احتمالمندی Ϣiki-En probability
6. ^ ham+vand::Hamvand || هموند: عضو Ϣiki-En, Dehxodâ member
7. ^ guy+âl::Guyâl || گویال: کره; گویال زمین Ϣiki-En planet
8. ^ Âludan || آلودن: آلوده کردن Ϣiki-En, loghatnaameh.com to pollute verunreinigen
9. ^ tak+in+eg+i::Takinegi || تکینگی: نقطهیِ تکین Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ singularity
10. ^ bar+âvardan::Barâvardan || براوردن: تخمین زدن Ϣiki-En to estimate || براوردن: برطرف کردن to fullfill | || براوردن: بالا آوردن; بربردن Dehxodâ
11. ^ آ ب pirâ+mun::Pirâmun || پیرامون: محیط Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ around
12. ^ tarâx+tan::Tarâxtan || تراختن: ترتیب دادن Dehxodâ, Ϣiki-En to arrange arrangieren
13. ^ šahr+mand+i::Šahrmandi || شهرمندی: تمدن ( سیویلیزه) ، بر پاد بربر و بیابانی Ϣiki-En civilization
14. ^ Mazdâik || مزدائیک: ریاضیات D4f mathematics
15. ^ Gosixtan || گسیختن: فرستادن .روانه کردن Ϣiki-En, ϢDict-Pâ, Dehxodâ to emit
16. ^ hu+man::Human || هومن: آدم; هو+منش همچون دُژ+منش (دشمن), کسیکه کارکتر و منش والای دارد. human
17. ^ sah+istan::Sahistan <— Sehistan || سهیستن: به نظر رسیدن MacKenzie to seem erscheinen
18. ^ ham+bud::Hambud || همبود: اجتماع Ϣiki-En society
19. ^ Duroftâde || دورافتاده: مهجور ~remote
20. ^ hanây+eš::Hanâyeš || تاثیر: تاثیر Ϣiki-En efficacy
21. ^ Yâxte || یاخته: سلول Ϣiki-En cell
22. ^ yâd+mânidan::Yâdmânidan || یادمانیدن: خاطره یادآوردن Ϣiki-En to recollect