To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
viviyan (02-09-2014)
Alice(02-09-2014),Fiona (02-09-2014),Ouroboros (02-09-2014),undead_knight (02-09-2014)
فکر کنم شما هم اسمتان رقیه خاتون یا سکینه چیزی باشد اینجا viviyan گذاشتید. در خارج از ایران هر ایرانی که میبینید یا بچه نیاوران است یا بچه الهیه! بعد بپرسید خوب اسم مدرسه که اونجا میرفتی چی بود و توی کدوم کوچه بود یادشون نمیاد! جماعت نسوان هم در اینترنت همه آلیس ، پانتهآ ، آناهیتا و viviyan میشوند!
"A Land without a People for a People without a Land"
درود بر امیرگرامی.زیر سایه ی دوستان روزگار می گذرانیم،
بله دوست عزیز،نه به پیشنهاد دوستی آن هم از نوع محکم اش برای هر مردی حجت است و بن بست،صرف نظر از اینکه آلیس می گوید:در حال سر و کله زدن با آن امگای مجنون است که البته خود پاسخ دادن به اس ام اس و شماره دادن و اینها نشان می دهد "نه" کذایی گفته شده یا خیر.در چنین مواقعی خیلی آسان می توان طرف را ایگنور کرد و به تکست هایش پاسخ نداد،نه اینکه سوژه ای درست کنیم برای خندیدن در جمع های خودمانی.من خود روزگاری قربانی ِ چنین وضعیتی بودم و تلاش می کردم با شعر های چه میدانم حافظ و سعدی و وحشی بافقی دلبری کنم،زهی خیال باطل،با سرعت نزدیک به نور زیباترین دختری را که در عمرم دیده ام از دست دادم، احتمال هم می دهم ماده ی دلخواه کلی به ریشم خندیده باشد،اما سالها بعد در مواجه با زنی مسن تر از خودم و البته زشت و غیر جذاب(از دید من) هیچ گاه چنین برخوردی نداشتم و مدتی پاسخ ندادن به اس ام اس ها کار خود اش را کرد.
اما درباره ی اخلاقیات،اگرچه من با این رویکرد(بازی) همراهم و بسیاری از نکاتی را که در میان سایت ها و کتاب ها خوانده ام در واقعیت لمس کرده ام و یادگیری ِ آنها بار ها مرا یاری کرده،اما همچنان معتقدم یک جای این جنبش می لنگد.اینکه من ِ مرد متمدن حاضر باشم برای محافظت از ماده ی خود عملی را انجام دهم که روزگاری آنرا تقبیح می کردم و دهان دیگری را خونین کنم با دی ان ای من نمی سازد،یا اینکه همان رفتار زشتی را در پیش بگیرم که دخترکان تین ایجر خرفت در مقابل مردانی که احتمالا ارزشی چندین برابر آنها دارند انجام می دهند.این مواقع من سعی می کنم بایستم،قدری با خود بیاندیشم که آیا من قدم در همان راهی نمی گذارم که روزگاری با آن مبارزه می کردم؟سعی می کنم حداقل یکبار هم که شده دختران به تخمم هم نباشند و برای آنها دک و پوز هم نوع دیگرم را به خون نکشم.نه دوست عزیز،اجازه بدهید که اینجا را با شما همراه نباشم.صد البته که آن دختر مرا به احتمال زیاد ول خواهد کرد،اما اگر خود را بازیکن می دانم و باور دارم که تا سوراخ بعدی یک چهارراه بیشتر فاصله نیست نباید تن به خواسته ی او بدهم،این بیش از آنکه نشانی از مرد بودن من داشته باشد نمایانگر بازی در زمینی است که قوانین آنرا دختران بی عقل وضع کرده اند،شاید من ببرم اما به چه قیمتی؟
همو که به نبرد با اهریمن برمیخیزد ، باید بر حذر باشد که در این فرایند خود به اهریمنی مبدل نگردد . و آنگاه که تو به مغاک مینگری مغاک نیز به تو مینگرد.
در مورد آن زنک فمینیست هم واضح است که من به آن عقیده ی منزجر کننده می خندم نه اینکه در ساک زدن برای دوست پسرش ناز می کند یا خیر.
ویرایش از سوی Nevermore : 02-09-2014 در ساعت 06:39 PM
Anarchy (02-09-2014),Ouroboros (02-09-2014),sonixax (02-09-2014),undead_knight (02-09-2014)
امیدوارم من در آن رویای کذایی در حال تلاش برای باز کردن پنجره و گریختن بوده باشم؟
شیرین و شما دربارهی من در خلوت صحبت و گمانه زنی میکنید؟ شوالیه کمی ایدهپردازی کن در اینباره.
ضمنا، به او بگویید که من تازه سی سالم بیشتر نیست، اینکه میبینید بلوغ عقلیست..
تعریف کنید ببینم، دارد جالب میشود.
زنده باد زندگی!
Anarchy (02-09-2014),sonixax (02-09-2014),undead_knight (02-09-2014)
viviyan (02-10-2014)
Alice(02-09-2014),Anarchy (02-09-2014),Persepolis (02-09-2014),sonixax (02-09-2014),Theodor Herzl (02-09-2014)
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
هماکنون 60 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 60 مهمان)