Russell (01-20-2014)
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
مزدك بامداد (01-20-2014)
شما با درد زندگی می کنید تا عمر دراز کنید چون امید به آینده و لذت بردن از خوشی ها دارید وگرنه تسلیم می شوید. وگرنه خیلی ها که امید و هدفی ندارند دست به خودکشی می زنند گرچه ما میل به بقا داریم.
وقتی درد آنقدر زیاد شود که تنها راه باقی مانده مرگ است، بیماران برای فرار از رنج، تسلیم می شوند و می میرند. اگر لذت بر رنج بچربد، ما زندگی را ادامه می دهیم ولی اگر رنج بر لذت بچربد، قید زندگی را هم می زنیم. کنجکاوی و فهمیدن به ما لذت می دهد حالا انگیزه اش هر چه می خواهد باشد.
Alice(01-19-2014),Russell (01-20-2014),undead_knight (01-20-2014)
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
Russell (01-20-2014),undead_knight (01-20-2014)
اگر شما خانه و کاشانه نداشته باشید حقیقتطلبی به دردتان نمیخورد.
برنامهنویسی رفتار ما نخست درصدد ارضای غرایز نخستینی است، سپس
به گرایشات ثانویه میپردازد. همینکه شما حقیقت یا بخشی از آن را بدانید،
شما را در موقعیتی به مراتب بالاتر از دیگران قرار میدهد و همین غریزهی
برتریطلبی را ارضا میکند. به باور من تمام رفتارهای آدمی پیرو اصل لذت و
درد است که بیشک از غریزههای پیچیدهی آدمی سرمنشا گرفته است.
این را در جستار پوچگرایی هم میخواستم تشریح کنم، ولی حوصله نداشتم.
مثل بقیهی بحثهائی که با آنتیماتیکها نیمهکاره رها میکنم..! پوچگرایی الزاما
ارتباطی به هدفگرایی ندارد، هرچند سخن شما درست است اما نمیتوانید
نسخهی کلی بپیچید. مثلا پوچگرایی خیام از این جنس نیست، ولی کامو به وفور
به هدفگرایی اشاره میکند. اینجا هم نظرگاه من اینست که "هدفگرایی" برآمده از
فرهنگ شستوشوی مغزی آرمانطلبی و معنویتگراییست!
-----
راستی یک چیز دیگر، من حوصلهی پارسینویسی را هم ندارم. لشگرمان سخت
تباه شده است و در این یکسالی که در محفل پارسیگویان انجمن بودم هیچکس
به جز شما و یکی دوتن دیگر تمایل و رغبتی به آن ندارند...
پذیرش من اینگونه است:
از امروز تا پایان زندگی درد را خواهم داشت و امیدی به بهبود آن هم ندارم و تا پایان زندگی ام نیز درمان نخواهد شد.
گزینش من همچنان زندگی است تا مرگ, هنگامیکه دودوتا چارتای خوشی و درد از پیشبینیِ گزینهیِ "مرگ" میگوید.
زندگی دراز + سراسر درد > زندگی کوتاه + سراسر خوشی
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
sonixax (01-20-2014)
حالا پارسیک ننویس ولی دیگه مرجح کردن ضایع است. :)
توی حوزه علمیه که درس نخوندی.
من فکر می کنم هرکسی تحت درد مداوم و بی وقفه در یک سلول تاریک قرار بگیرد و فقط در حد زنده ماندن بهش غذا بدهند تا به قصد درد کشیدن زنده بماند، آرزوی مرگ می کند. فقط بسته میزان درد دیر و زود دارد. اصلا رنج کشیدن خودش زندگی آدم را کوتاه می کند. بیماری های روحی مگر به جسم آسیب نمی زند و تولید مرض و سرطان نمی کند؟
حالا من خوشی و درد را زیر مجموعه غرایز قرار میدم.
فکر کنم من هم مورد دارم چون یه مدت به سرم زده عمدا چیزی را که کمتر دوست دارم یا بدم میامد انتخاب کنم. می خواستم این احساس را به چالش بکشم. مثلا غذایی که دوست ندارم سفارش می دهم یا آگاهانه افکاری را که آزارم میدهد انتخاب می کنم ولی انگار حتی آنکار را هم برای سرکشی و قدرت طلبی، متفاوت بودن و به چالش کشیدن محدودیت ها انجام میدم که خود به قصد لذت است. مثلا ممکن است یک بخشنده افراطی شویم چون پدر و مادر خسیسی داشته ایم یعنی حتی اینجا بخشندگی برای فرار از خاطرات بد رفتارهای پدر است که با خود قرار گذاشتیم خسیس نباشیم. در نگاه اول این شخص دست و دل باز دارد به خودش رنج می دهد ولی اگر عمیق شویم می فهمیم ریشه اش در دوران کودکی و فرار از آن چیزی است که پدرش بوده. انگار همه چیز بر پایه این قانون است فقط بعضی وقتها باید ریشه یابی کنیم تا دلیل اصلی رفتار را بفهمیم. همواره نیازی را ارضا می کند که تولید لذت یا دوری از رنج می کند. شاید جمله های من زیاد دقیق نیستند ولی برای همین است که این موضوع را پیش کشیدم تا ببینم شما از چه زاویه ای و چقدر دقیق تر بهش نگاه می کنید.
Alice(01-20-2014),Mehrbod (01-20-2014),مزدك بامداد (01-20-2014)
هماکنون 78 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 78 مهمان)