• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 6 از 11 نخستیننخستین 1234567891011 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 51 به 60 از 109

    جُستار: معجزه تربت امام حسین علیه السلام بر روی گوشی های اندروید

    Hybrid View

    1. #1
      رهگذر
      Points: 3,654, Level: 38
      Level completed: 3%, Points required for next Level: 146
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      Mr.World.Wide آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jan 2013
      نوشته ها
      17
      جُستارها
      0
      امتیازها
      3,654
      رنک
      38
      Post Thanks / Like
      سپاس
      14
      از ایشان 25 بار در 16 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی کوشا نمایش پست ها
      دین دقیقا به این درد می خوره که فرق بین آدم و حیوون رو روشن کنه
      حالا اگر ما هزار بار خودمون را جر بدیم که بابا بین دین و اخلاق رابطه مستقیم وجود داره کافر جماعت به تریج قباش برمی خوره که نه اینطور نیست بلکه فلان است و بیسار است

      اگر ذره ای انسانیت تو وجودت بود خیلی راحت عین بچه آدم می گفتی فلان چیز و بهمان چیز هم صفحه رو باز می کنه و ادعای این شخص درست نیست،
      دیگه نیازی نبود دهنت رو باز و کنی هر چی لایق وجود خودته نثار دیگران کنی
      اولا که من روی صحبتم با تو نیست
      اوکی؟؟؟
      من به تو چیزی نگفتم
      دوما مرد حسابی مگه مثل آدم با شما صحبت نکردند؟؟؟
      همین آقای کوروش و آنارشی؟؟؟
      از شما خواستند ثابت کنید که این اولا مهر کربلاست
      دوم خواستند ثابت کنید که علت اینکه میتونه اندروید رو روشن کنه سلول های یک شخص هست
      سوم خواستند ثابت کنید که واقعا در مهر کربلا سلول های جناب حسین وجود داره؟؟؟
      چهارم خواستند ثابت کنید که آیا این اندروید با غیر از مهر کربلا هم باز میشه؟؟؟
      پنجم من خواستم و سوالی پرسیدم که آیا حقانیت اسلام و شیعه رو اندروید مشخص میکنه؟؟؟
      ششم من خواستم و سوالی داشتم که چرا باز با طناب کفار دارید توی چاه میرید؟؟؟چرا گوشی سامسونگ؟؟چرا بلاد کفر؟؟؟
      مثل اون ادعاهاتون که ما همه شرکت های بزرگ دنیا رو به توهم فراماسونری و اسرائیلی بودن تحریم میکنیم ولی از ویندوز و سخت افزار و نرم افزار و حتی دانش اونها استفاده میکنید

      خب این سوال ها رو شما مثل بچه آدم جواب دادید؟؟؟؟/
      نخیر
      اومدید و به شعور همه توهین کردید با این مغلطه ها و بحث های جانبی
      یه دفعه میاید و بحث نمیدونم قصار کلمات رو میگید
      یه بار به صحرای کربلا میزنید
      یه بار میگید آینده مشخص میکنه
      یه بار میاید منبر میرید
      شما یه پست خودت رو همینجا نشون بده که مثل آدم اشکال ها رو جواب داده باشی تا مثل آدم باهات رفتار شه
      Anarchy این را پسندید.
      زندگی چرخش واژگان است ، یکی به جرم تفاوت تنهاست ، یکی به جرم تنهایی متفاوت .

    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از Mr.World.Wide گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (03-29-2015),kourosh_iran (03-29-2015)

    3. #2
      بازداشت همیشگی
      Points: 7,801, Level: 59
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      kourosh_iran آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      نوشته ها
      675
      جُستارها
      39
      امتیازها
      7,801
      رنک
      59
      Post Thanks / Like
      سپاس
      537
      از ایشان 546 بار در 365 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      حالا این حرفا و دلایل خودم رو که قبلا هم برات چند بار به شکلهای مختلف مطرح کرده بودم، سعی کن ببین میتونی با مغز ضعیفت هضم کنی و بخاطر بسپاری که دوباره نیای این مغلطه های تکراری خودت رو دربارهء اینکه نمیدونم آخرش مرگه و چیزی از این دنیا درنمیاد تحویلم بدی. ببین اگر جواب درست برای منو نداری، پس قبول کن که حرفم لزوما اشتباه نیست و میتونه واقعا حداقل برای من اینطور باشه و منطق و وجدان اینطور حکم کنه و پس بر من هرجی نیست حتی اگر در اشتباه باشم (بقول یارو میگه اگر خدا اون دنیا ازم بازخواست کرد میگم کمبود شواهد و مدارک بود!).
      البته قبلا این رو پذیرفتی تاجاییکه یادمه گفتی اگر واقعا اینطور فکر میکنی و صادقانه هست مشکلی نداره.
      و البته این پذیرش و اعتراف از جانب تو در بین مذهبیون بسیار نادر است. حالا فکر کن که چرا؟ چرا تو قبول میکنی ولی قریب به اتفاق دیگر بروبچ تیم شما نه؟ یه مشکلی اساسی در جایی بنظرت نیست آیا؟ بخاطر همینه و بسیاری شواهد و نمونه ها مثل این که من نسبت به آدمهای مذهبی و کسانی که از ادیان و خداشون حمایت میکنن بدبین هستم چون شواهد و دلایل منطقی میگن که مغز این افراد به شکل مخرب و خطرناک و بیمارگونه ای است.

      من همیشه گفتم بازم میگم که نقطهء کور ادیان و دشمن بزرگ باورهای ایدئولوژیک همانا تجربه است. تجربه ای که بهت ثابت میکنه و خودت لمس میکنی مستقیم درک میکنی که بابا واقعیت چیز دیگریست جور درنمیاد، یه مشکلی اساسی یک جایی هست این دوتا با هم سازگاری کافی ندارن یکی به احتمال زیاد مشکل داره و باید کنار بذارم، و شک نکن که برای من یکی اون چیزی که کنار میذارم تجربه و واقعیت ملموس نیست، چون دلیلی نداره یک مشت باور و تئوری رو از ترس مرگ و چیزهایی که برام درحد اسپاگتی پرنده غیرمنطقی و نامحتمل هستن بگیرم و تجربه و واقعیت جاری و ملموس رو توی سطل آشغال بندازم!
      حالا حرف حساب تو این وسط چیه من نمیدونم! کجای دین و خدای شما منطقی و خیلی قابل امید و درک و محتملش میکنه مثلا؟ چرا؟ به چه دلیل؟ بر اساس چه شواهدی؟ مثلا بر اساس تجربه های تلخ من از کودکی؟ بر اساس ضعیف کش بودن جهانه که ثابت میشه اون خدای کریم و مهربان و خیرخواه ادیان وجود داره؟ آیا واقعا این گزینهء محتمل تر بنظر میاد برای تو؟ چرا؟ چون دوست نداری اینطور نباشه؟! اگر مسائل و حقیقت به میل ما بود که مثلا زندگی و تجربه های منم نباید اونطور میبود! من از همونجا فهمیدم که باید هرچی پیشفرض و باورهای کودکانه و خوش خیالانه بی پایه دارم بریزم دور و بر اساس تجربه و واقعیت های ملموس پیش برم و خودم رو با واقعیت تطبیق بدم، نه اینکه سعی کنم واقعیت تخیلی و توهمی از خودم بسازم و بهش دلخوش باشم. تازه من ادیان و خداشون رو واقعا تخیل و توهم شیرینی هم نمی یابم که دلیلی برای سمتش جلب شدن وجود داشته باشه!

      دین و خدای تو فقط چون دوتا حرف قشنگ و چیزهای خوب و حق هم گفته دلیل نمیشه دربست باورش کنیم و بقیهء چیزهاش رو هم درست و خوب بدونیم و بپذیریم. هزار و یک دلیل و احتمال دیگه هست که توی چیزهای جعلی یا بد هم چیزهای خوبی پیدا بشه که اگر اینطور نبود اصولا کمتر کسی گولشون رو میخورد و جذبشون میشد! غیر از اینه؟ برداشتن یکسری چیزها رو کپی کردن شاید. که چی حالا؟ حالا خدای تو ثابت شده شد با اینا و هرچی گفت شد حق بدیهی و تردیدناپذیر و اعمال صالحات؟

    4. #3
      بازداشت همیشگی
      Points: 7,801, Level: 59
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      kourosh_iran آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      نوشته ها
      675
      جُستارها
      39
      امتیازها
      7,801
      رنک
      59
      Post Thanks / Like
      سپاس
      537
      از ایشان 546 بار در 365 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      وقتی وجود آدم وجدان آدم عقل آدم تجربه های آدم همه دارن میگن یه چیزی درست نیست یه جای کار مشکل داره، باورها دیگه از کار میفتن دیگه قدرت و اولویتی ندارن. من نمیدونم شاید خیلی ها اینطور نباشن که البته درک نمیکنم چرا، شاید بخاطر همون ترس که عقل و ارادشون رو فلج میکنه، ولی من یکی دیگه اینطوری نیستم!

      یه مسئلهء دیگری هم هست اینکه آدم یه چیزی رو نمیتونه نمیتونه دیگه! حالا هرچی اصرار و تهدید کنی چه فرقی میکنه؟
      مثلا فرض کن به یه آدم ضعیف اندام میگن باید این وزنهء 300 کیلویی رو بلند کنی، اگر بلند نکنی کونت رو پاره میکنیم، شکنجه های شدید میکنیم، میکشیمت، اصلا همین بلا رو سر بستگان نزدیکت هم میاریم!
      بابا طرف زورش نمیرسه هرکاری هم بکنه هرچقدر هم بترسه هرچقدر هم بخواد هرچقدر هم زور بزنه و اراده و انگیزه کنه نمیتونه خب!
      یه وقتا بارها و دستورات و وظایفی هم که ادیان وضع کردن برای خود من اینطور بوده و هست. نمیتونم آقا جان! وقتی نمیتونم حالا هرچی میخوای تهدید کن، من چون میدونم بهم ثابت شده نمیتونم توانش رو ندارم، دیگه بیخیال شدم و خودم رو آزار نمیدم حتی دیگه اون تهدیدها رو هم میشنوم به خودم زحمت ترسیدن نمیدم چون میگم وقتی فایده نداره نمیشه نمیتونم بهرحال نهایت آخرش دست خودم نیست چرا حداقل الان که میتونم بیخیال بشم و راحت زندگی کنم این چند صباح رو، پس چرا اینطور نباشم؟
      وقتی دیگه بهت بیش از حد تحملت فشار میاد وقتی برات قابل قبول نیست وقتی حرف زور و تهدید از حد و سر میگذره، دیگه فایده ای هم نداره اثرش از بین میره به تخمت میشه!

      البته همهء اینا به همون دلیل غیرمنطقی و متناقض بودن ادیانه و من نمیخوام بگم که ادیان و خداشون رو واقعا باور دارم و فقط چون توانش رو ندارم به دستوراتشون عمل کنم اینطوری هستم. نه، ولی مثلا وقتی کم سن تر و کم تجربه تر بودم خب اون موقع اینقدر بی باور نبودم و تحت تاثیر قرار میگرفتم یه چیزایی رو اینقدر سعی کردم و هزاران بار که عمل کنم اما نتونستم، و شاید یکی از دلایلی که فهمیدم ادیان با واقعیت سازگار نیستن و منطقی نیستن همین موارد هم بود. چون ادیان فقط میگن این کار رو بکن اون کار رو نکن، و چیز دیگه حالیشون نیست! نمیتونم حالیشون نیست. میگن نه خدا گفته حکم کرده و اما و اگر هم نداره، باید بکنی، و حتما میشه و میتونی که دستور داده، ولی منکه به تجربه دریافتم بعضی آدما واقعا شرایط و وجودشون طوریه که بعضی از این موارد رو نمیتونن عمل کنن، ولی اشاره و استثنایی به این موارد در ادیان ندیدم شخصا. بهرحال دیگه اهمیتی هم نمیدم.

      حالا تو هرچی میخوای اصرار کن هی سعی کن منو از مرگ بترسونی و خدا و دینت، به دلایلی که در این سه پست گفتم، هیچ تاثیری رو من نداره. اگر این چیزا میخواست روی من تاثیر داشته باشه میباید خیلی وقت پیش نتیجه میداد، نه حالا که دیگه غیرممکنه به وضعیت های سابق برگردم. تکاملی که من طی کردم برگشت رو درش منطقی و شدنی نمیبینم! اصلا مسخره است، چون بنظر من پیشرفت بوده و نه پسرفت. چیزی که آدم با تجربه و عقل بهش ثابت شده، توانایی هایی که بدست آورده، بعد حالا بیاد معکوس بشه؟ مگه میشه؟

      من فعلا از زندگی توام با زجر و شکنجه خیلی بیشتر از مرگ و ادیان و خداشون و دنیای بعد از مرگ میترسم!
      میگم خدایی هم اگر باشه و خدای درست و حسابی باشه، منطق و وجدان من میگه که نباید از این بابت ازش بترسم و فکر کنم دارم گناه بزرگی میکنم. اون نمیاد منو بخاطر کارهایی که واقعا ممکن نبود و دلیل و انگیزهء باور و انجامشون یا توانش رو نداشتم مجازات کنه، که اگر این کار رو بکنه عین ناحق خواهد بود!

      خیالی نیست خلاصه. تو دلت به مرگ و دنیای بعد از مرگ خودش باشه. من مدتهاست به خدا گفتم اصلا اگر اینطوریه این جهان تو اینطور هستی واقعا، داستان اینه، ابدیتت رو هم نمیخوام، اصلا بعد از مرگ منو برای همیشه نابود کن، چون امید و خوشحالی در چنین دنیایی با چنین خدایی برای خودم نمیبینم! خواستی این چند صباح رو بذار زندگی کنم باشم، اگر نخواستی هر لحظه دوست داشتی منو نابود کن که من نمیتونم چنین خدا و جهانی رو دوست داشته باشم و لطف بزرگی بدونم، برام قابل درک و باور نیست! اگر منو زنده نگه میداری فقط دیگه بیش از حد دهنم رو سرویس نکن همین الانش هم ظرفیتم پره دیگه حوصله و جا ندارم هیچ دلیلی ندارم درد و رنج و بدبختی بیشتری رو مختارانه پذیرا باشم! اگر هم کردی پس دیگه حداقل ازم انتظار سکوت و عبادت و تمجید نداشته باشه، شاید عصبانی بشم بهت فحش بدم، شاید به کلی بی اعتقاد بشم، دیگه دست من نیست بیش از این نیستم نمیتونم باشم، پیشتر بهت گفتم، ادعایی هم ندارم، دیگه خودت میدونی!

    5. #4
      بازداشت همیشگی
      Points: 7,801, Level: 59
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      kourosh_iran آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      نوشته ها
      675
      جُستارها
      39
      امتیازها
      7,801
      رنک
      59
      Post Thanks / Like
      سپاس
      537
      از ایشان 546 بار در 365 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      من از وقتی فهمیدم قدرت های اصیل و درونی چقدر مهم هستن، اساس هستن، دیگه مثلا مسافرت هم میرم همینطوریش حالا مدت کوتاه شاید آب و هوایی عوض کردن بد نباشه، ولی خیلی زود به فکر این میفتم که آدم با تغییر مکان فیزیکی خودش هنوز همون آدمه با همون نقاط قدرت و ضعف. اگر ضعیف باشی هرجا بری ضعیف هستی و به همون نسبت خطر و رنج بیشتری تهدیدت میکنه و در انتظارته. پس باید قوی بود. قوی بودن یک بعدش از نظر روانی هست که نیازت به پارامترهای برونی رو به حداقل میرسه. مثلا چند روزیه مادر و خواهرم و دامادمون رفتن شمال پیش خالم اینا، به من گفتن بیا گفتم نه من نمیام چون هم با عجله بدون برنامه میرید هم بنظر من این همه راه با خستگی و زمانی که میبره رفتن و برگشتن، آدم باید مدت بیشتری بمونه که ارزشش رو داشته باشه، منکه مجبورم شنبه برم سر کار ولی شما میتونید بیشتر هم بمونید.
      حالا یه بحثی که نکردم این بود که اصولا من درونا از نظر روانی قوی هستم و نیاز خیلی کمتری به تفریحات از این نوع و بقول معروف آب و هوا عوض کردن دارم و تنهایی برام قابل تحمل و حتی تاحدی که خیلی ها تحملش رو ندارن برام خوشایند و خواستنی هم هست. چه بهتر آدم از چیزی خوشش بیاد و لذت ببره که راحتتر بدست میاد و در کنترل خودشه.

      تازه من چند بار توی این مدت که بقیهء خانواده رفتن شما دلم براشون سوخت گفتم آخی بیچاره ها چقدر ضعیف تر هستن نسبت به من و نیاز به این چیزا دارن، و نگران هستم بهرحال که این موجودات ضعیف توی این دنیا چی به سرشون میاد منکه هنوز هم و هر کاری بکنم از حد تامین خوشبختی خودم که چندان فراتر نیستم نمیتونم در همهء زندگی در برابر همهء خطرات و رنج ها ازشون حمایت کنم. آیا خدایی هست ازشون حفاظت میکنه؟ امیدوارم باشه. ولی بهرحال برای منکه در زندگی اونقدری و اون طوری که میخواستم جواب نداد و فهمیدم که خودم (هم) باید کاری بکنم. باید تا میتونم قوی بشم. قدرت ذهنی، قدرت علم، قدرت روان، تمامی قدرتها خصوصا قدرتهای اصیل و درونی! هرچی بیشتر بهتر. چون باعث رنج کمتر و لذت بیشتر میشه. مگر اینکه آدم خنگ و بی کله ای بودم که خیلی چیزها رو نمیفهمیدم اصلا و از این بابت آسودگی داشتم. اما آدم باهوش و باظرفیتی مثل من نمیتونه مدت زیادی بی اطلاع و در سطوح پایین بمونه.

      آدمهای ضعیف دیدم تاحالا بارها به مسافرت میرن مریض میشن کلی رنج میکشن، یا خطراتی براشون پیش میاد و گاهی هم که کلا بلا سرشون میاد یا توی تصادف میمیرن یا چپرچلاق میشن به هر نحوی! آیا باید این رو نشانه ای از وجود خدا دونست؟ بیشتر بنظر تصادف میاد و البته شاید باید بگیم بخش بیشتر یا حداقل زیادی از اون به عقل و خرد و قدرت های اصیل و درونی خود آدم برمیگرده. مثلا من خودم تاحالا بلای جدی سرم نیومده حتی استخوانی از بدنم نشکسته تاحالا!
      یه آدم ضعیف، آدم گیج، آدمی که تحت فشار و عوامل بیرونی زود کنترل از دستش خارج میشه، آدمی که قدرت و سرعت جسمی و ذهنی کمتری داره، طبیعتا بیشتر تحت خطر هست. خوشم نمیاد اینو بگم چون بستگان خودم رو هم در خطر میبینم، ولی بهرحال باید واقعیت رو بگم. هرچند هر آدم با هر درجه ای از قدرت ممکنه بلا سرش بیاد و نمیتونه همیشه همهء عوامل خطر رو کنترل کنه، ولی بهرحال اونایی رو که میتونه کنترل کنه و به قدرت های خودش هم مسلما بستگی داره، در عمل در نرخ و احتمالات و آمار تاثیر بزرگی میتونن داشته باشن. مثلا من وقتی مغزم قوی تر و سریعتره جسمم قوی تر و سریعتره زندگیم بر اساس اصول رزمی هر کاری رو میکنم هر نقشه ای رو طراحی میکنم حتی از خیابون که میخوام رد بشم با طرح و نقشه و مغز قوی و سریع و جسم قوی و سریع این کار رو انجام میدم، رد شدن من از خیابان خیلی هوشمندانه تر و محتاطانه تره نسبت به یک آدم ضعیف و خنگ، خب احتمال تصادف کردن من خیلی کمتر نیست؟ تاحالا ماشین بهم نزده، ولی خیلی از دیگران این تجربه رو حداقل بصورت خفیف داشتن.

      تازه میتونم بگم من فکر نمیکنم که قدرت من فقط از نوع مادیه و میتونم بگم آدم معنوی ای هستم (فقط به ادیان و خداشون به اون شکلی که عامه اعتقاد دارن باور ندارم)، و احساس میکنم اگر خدای واقعی درست و حسابی باشه، اگر هرجور ماوراء و معنویت و قوانین بنیادین پنهان و الهی در کار باشه، من در اون زمینه هم کاملا قوی هستم، شاید قویترین در بین تمام اطرافیان! شاید این قدرت معنوی و نیروهای پنهان هم بودن که تاحالا از من در مواقعی که واقعا خطرات و سختی های بزرگی میتونستن برام پیش بیان که در کنترل من نبودن قدرتم کارایی نداشته، از من حفاظت کردن. ولی خب مسئله اینه که این نیروها همهء مسائل رو برای من از ابتدا حل نکردن، بلکه متوجه شدم اگر خودم قوی نشم اگر خودم اراده نکنم اگر نقشهء رزمی درست و حسابی و از پایه طراحی نکنم، بهرحال در زندگیم رنج فراوانی خواهم کشید و حتی ممکنه عوامل و حوادث برونی نیست و نابودم کنن! شاید این نیروها فقط جاهایی که واقعا آدم در خطر جدیه و از دست خودش کاری برنمیاد عمل میکنن، شاید حداقل برای من اینطوریه، و کسی چه میدونه شاید اصلا اینها انعکاس و تبدیلات و اثر اراده و خواست خودم در کائنات است. شاید اصلا یجورایی اینم بتونه مادی باشه و مثلا چه میدونم شبیه این چیزهای عجیبی که در فیزیک کوانتم میگن ممکن هست و این حرفها. شاید واقعا جهان مادی ما هم خیلی پیچیده تر و مرموزتر از اونیه که ما فکر میکنیم.

      بنظر من انسان باید قدرتهای درونی و اصیل خودش رو تا حداکثر ممکن بشناسه و فعال کنه چون در این صورت کمترین وابستگی و نیاز و تاثیرپذیری رو از عوامل بیرونی که تحت کنترل خودش نیستن بدست میاره. اینطوری دیگه نیاز خیلی کمتری داری مثلا حتما بری مسافرت آب و هوا عوض کنی، و هم هزینه نمیکنی هم وقت ارزشمندت کمتر تلف میشه هم خطرات کمتری تهدیدت میکنه کمتر هم رنج میکشی. بروبچ ما اصلا خسته شدن بود گفتن دیگه نمیتونستیم این جو و زندگی یک نواخت و شرایط خسته کننده رو بیش از این تحمل کنیم واسه همین یه دفه تصمیم گرفتیم بریم مسافرت. البته که بقیهء زندگی اونا هم براشون خسته کننده شده بازم بنظر من چون انتخاب خودشون بوده چون ضعیف بودن، بقدر کافی مغزشون اندازه من قوی نبود بقدر کافی قدرت درونی، قدرت و کنترل و استحکام روانی، دانش و خرد و بینش گسترده و عمیق نداشتن نفهمیدن چه راهی رو برن چطوری برن بلکه بر اساس غرایز صرف و فشار احساسات و تصورات و تخیلات اشتباه خودشون و یکسری باورهای کور و تاثیرپذیری از القاهای جامعهء بشری تصمیم گرفتن، و بهرحال نمیتونستن طور دیگری باشن چون قدرتش رو نداشتن، و خب حالا هم نتیجش این شده که زندگیشون اصلا بقدر من راحت و بی دغدغه نیست. من درسته ازدواج نکردم ظاهرا از یک چیزهایی محروم شدم و خب فشار و رنج خودش رو داره، اما در کل میبینم دلیلی نداره خودم رو بازنده بدونم چون میبینم اکثریت دیگران به ازای چیزهایی که مثلا بدست میاد کلی هم رنج و هزینه و فشار و محدودیت گیرشون اومده!

      احساسات ما نهایت در داخل مغز و روح و روان خودمون شکل میگیرن. یکسری چیزها هم بصورت فکری به درون خودمون راه میدیم که باعث ناراحتی ما میشن. چرا فکر میکنی لذت فقط همون لذت های غریزی سطحی و عامیانه و کلاسیک هست که خودت میشناسی؟ انسان موجود پیچیده و ماشین پیشرفته ای است و قابلیت های شگفت آوری داره که شواهد و تجربیات و تحقیقات علمی هم اینو نشون میدن. اگر بتونه کنترل ذهن و روان خودش رو تاحدی که شدنی هست در دست بگیره، که نمیدونم حداکثرش چقدره و اصلا محدودیت داره یا نه، اونوقت میتونه پادشاه واقعی دنیای درونی خودش بشه (و دیگه حتی نیازی به پادشاهی دنیای برونی نداره و تقریبا براش بی ارزش میشه)، که تصویر دنیای برونی هم درواقع در همون درون خودش شکل میگیره و احساس میشه، و بنابراین به این شکل میتونه از خیلی از رنجها که تحت تاثیر اثر و وابستگی به عوامل بیرونی پیش میان خودش رو نجات بده، و میتونه لذت و آرامش عمیق تر و پایدارتری رو نسبت به خیلی لذت هایی که آدمهای معمولی با عوامل برونی کسب میکنن (که هزینه ها و سرخوردگی ها و خطرات خودش رو هم داره و خیلی وقتا طبق انتظار و میل و خوشایندشون در نمیاد) در درون خودش تولید کنه! البته مواد مخدر هم همین کار رو میکنن، ولی خب مواد مخدر تصنعی هستن و انسان رو به مرور نابود میکنن و تحلیل میبرن و از چیزی به اسم کمال واقعی و قدرتهای اصیل و درونی که در کنترل واقعی خود حقیقی ما باشن خیلی فاصله دارن و هر آدم ضعیفی هم میتونه تجربشون کنه. اون لذتی و آرامش و بی نیازی که تو از قدرتهای اصیل و درونی واقعی در درون خودت بدست میاری، خب چیز خیلی پایدارتر و امن تریه و چنان انسانی انسان براستی برتریست.

      من اتفاقا خیلی وقتا دلم بحال آدمهای دیگر میسوزه و بخاطر اونا هم که شده میگم امیدوارم براستی خدای خوبی در کار باشه. چون خودم رو در مجموع قوی تر و بی نیازتر میبینم. چون آسیب پذیری و نقاط ضعف کمتری دارم. چون در عمل هم فکر میکنم دارم میبینم و حتی خیلی از دیگران هم میگن که من در مجموع راحتتر و خوشبخت تر زندگی میکنم و خیلی فشارها و بدبختی ها و ناچاری ها رو که دیگران دارم ندارم. من آزادم! آسوده ام. اصلا نیاز چندانی به با دیگران بودن و مسافرت رفتن و تفریحات کلاسیک اونا ندارم، یا بگم در این زمینه انعطاف و ظرفیت خیلی بیشتری دارم و کمبود اینا نمیتونه برام براحتی ضرورت و مشکل جدی ایجاد کنه. میبینم دیگران چقدر به خدایی که فکر میکنن هست وابسته هستن و از نظر روانی بهش نیاز دارن، و با این حال بازم بخاطر ضعف هایی که در جسم و روان خودشون دارن و البته اشتباهات و بی اخلاقی هایی که میکنن رنج میکشن. اینجا دلم بحالشون میسوزه، ولی از طرف دیگر متوجه قدرت و آزادی و آسودگی و خوشبختی بیشتر خودم میشم و اینکه راه درستی رو انتخاب کردم و این رو میتونم دلیلی بر موفقیت خودم بدونم. من از نظر روانی به وجود خدا وابستگی اکید ندارم برای اینکه نترسم و سردرگم نشم و احساس بدی نداشته باشم. البته اگر باشه و خدای بدی نباشه که منم دوست دارم باشه، ولی مجبور نیستم هر دین و خدایی رو به صرف ترس و درماندگی باور کنم و چیزهای افزوده ای به بار و زحمت خودم اضافه کنم. میگم خدایی هم نبود که نبود، خیالی نیست، به تخمم، چرا باید خودم رو رنج بدم از این بابت؟ این دو روز زندگی رو بذار حداقل خودمون خودمون رو بیهوده آزار نکنیم. درسته بقول کوشا آخرش میمیریم، ولی بارها گفتم بازم میگم مشکل در الان و زندگی و واقعیت جاریست، چون رنج رو میتونه برای ما به ارمغان بیاره. رنجی که میتونه بسیار عظیم بشه برای ظرفیت و قدرت یک انسان معمولی. سخن گفتن از آینده و مرگ و بعد از مرگ و چیز نیامده و ثابت نشده و جواب درخوری نداشتن برای حل مسئلهء جاری و واقعی زندگی، بنظر من اصلا معقول و ارزشمند نمیاد! اصلا بهش احساس نیازی نمیکنم. شاید زمانی میکردم، اما الان دیگه نه از مرگ میترسم و نه از خدای ادیان و جهنم و این حرفا، چون متوجه شدم که این ترس بیهوده و بی فایده است برای من و فقط به رنج بیهوده منجر میشه.

      در دنیا هم همیشه افرادی بودن که آزادی و آسایش رو ترجیح دادن و دنبال چیزهای دیگری رفتن. مثلا افرادی که راهب های رزمی کار شائولین بودن و هستن. نمیشه گفت که اینا بقدر بقیهء آدما خوشبخت نیستن. به این سادگی نیست! باید دید در سراسر زندگیشون در مجموع چقدر از لذت رو رنج رو کسب میکنه و حاصل جمع جبری کلی چیه. بهرحال رضایت و حس خوشبختی و خیلی از لذت ها و رنج ها یک چیز کاملا درونیه یا میتونه باشه.
      ضمنا کاملا ممکنه که اگر بقای پس از مرگی باشه، اون آدمهایی که خاص بودن و بطور جدی و پرپشتکار روی خودشون کار کردن، در اونجا هم کلی برتر از آدمهای معمولی باشن. چرا؟ چون آدمهای معمولی صرفا به زندگی معمولی که ظاهرا مجبور بهش هستن تن درمیدن، و از این بابت که شاهکار و هنری نمیکنن و هوش و نبوغی به خرج نمیدن، کاریه که همه میتونن بکنن، و بعدش فقط باید دید دربرابر مشکلات و فشارهای زندگی چطور عمل میکنن به چی میرسن چی یاد میگیرن آیا قدرتهای اصیل و درونی اونا آیا انسانیت و اخلاقشون رشد میکنه، آیا درست عمل میکنن؟ منکه ندیدم اکثریت انسانهای معمولی اینقدر قوی و موفق بوده باشن در این وادیها، هرچند فکر میکنم رشد تدریجی و تاحدی جبری اونا رو در خیلی موارد دیدم، ولی خودم انگار از اونا جلوتر بودم و هستم و با سرعت بیشتری در این وادی پیشرفت میکنم.

    6. #5
      بازداشت همیشگی
      Points: 7,801, Level: 59
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      kourosh_iran آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      نوشته ها
      675
      جُستارها
      39
      امتیازها
      7,801
      رنک
      59
      Post Thanks / Like
      سپاس
      537
      از ایشان 546 بار در 365 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      من این چند وقت عید رو هم داشتم مقاله های تخصصی و علمی میخوندم و برنامه نویسی میکردم. البته تاحدی هم خوشگذرانی و استراحت کردم طبیعتا. ولی واقعا احساس نیاز به مسافرت بخصوص راه دور رفتن با اون هزینه ها و خستگی و خطراتش نداشتم.
      خیلی ها به خوشگذرانی و لذت های کلاسیک زیادی نیاز دارن که هزینه های زیادی هم داره. هم پولشون میره هم وقتشون هم عملا میگذره و چیز دیگه ای عایدشون نمیشه.
      برای من خیلی مهمتر بود که قدرت خودم رو با استفاده از این فرصت تثبیت کنم و محک بزنم و یکسری چیزها که نیاز به وقت و آسایش بیشتر داشت سریع انجام بدم مثل کامل کردن همون برنامه. شاید در ظاهر لذت زیادی نبرده باشم، ولی بنظر من اون قدرت و چیزهایی که تونستم بخونم و یاد بگیرم و قدرت و غنای اراده و مغزم رو بیشتر کنم و به آزمون بذارم و تونستم یکسری کارهای نسبتا مهم نیمه تمام رو پیش ببرم، برای بقیهء زندگیم و آینده در کل بهتر خواهد بود و در کل باعث میشه رنج کمتری ببرم و/یا لذت بیشتری کسب کنم.
      پس همینطوری نمیشه نگاه کرد که در کوتاه مدت و به شکل کلیشه ای چه کسی چکار میکنه چقدر و چطور تفریح میکنه چه لذتی میبره. همونطور که مثلا الان زندگی خیلی از بستگان که من میشناسم بنظرم از زندگی من سخت تره خودشون یا حداقل مثلا ننه هاشون هم که دارن میگن، حالا شاید عید یه لذتی بیشتر از من ببرن اما آخرش چی بازم باید بر گردن سر همون زندگی های سخت و پر از نقص و ضعف با خودهای ضعیف و نادانشون و اگر 100 واحد توی عید لذت بردن در عرض 3 ماه بعدی مثلا 200 واحد رنج میبرن و خب ‎200-100=-100. هنوز همون آدمهای ضعیف هستن، و این ضعف تا وقتی هست موجب رنج براشون خواهد بود.

      برای من عید و غیرعید نداره، یک هدف بزرگ و اساسی دارم، که بطور مستمر ادامش میدم. من مثل آدمهای دیگه نیستم که وقت و انرژی و فرصتهای خودم رو بخوام به بطالت و صرف تفریح و لذت بگذرونم. من به فکر آیندهء خودم هستم.

    7. #6
      بازداشت همیشگی
      Points: 7,801, Level: 59
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      kourosh_iran آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      نوشته ها
      675
      جُستارها
      39
      امتیازها
      7,801
      رنک
      59
      Post Thanks / Like
      سپاس
      537
      از ایشان 546 بار در 365 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      آدم وقتی قدرت حقیقی داره، اصلا دنیا براش زیباتر میشه، به نیکی امیدوارتر میشه.
      لذت فکر کردی فقط لذت همسر و بچه و اینکه بری مسافرته؟ باید بگم پس از خیلی لذت ها بی خبری اصلا نمیدونی چه چیزهای هست. لذت های زیادی هست. لذت های پایدارتر و عمیق تری هم وجود دارن. شاید چون تجربه نکردی مغزت هم نمیکشه اصلا درک نمیکنی من چی میگم!
      آدم وقتی قدرت درونی داره حتی موقعی که داره بطور عادی توی خیابون راه میره میتونه لذت ببره. من اینو چندین بار تجربه کردم. خیلی هم حال میده. همین جسم که بنظر خیلی ساده و سطحی میاد، بدن انسان، میشه از اینکه هست خیلی قویترش کرد، و اونوقت میبینی که چقدر لذت و حال داره و واسه آدم راحتی میاره.
      من یه وقتایی توی خیابون راه میرم گاهی شده انرژی در حد زیادی توی بدنم میاد بدنم هم آماده و روی 100% بازدهی قرار داره از اونور خب رزمی کار کردم و هنوزم ورزش میکنم، از اونور از نظر درونی و روانی روحیه جنگندگی و رزمی دارم، با قدرت و چالاکی جسم که ترکیب میشه یک حالی میده به آدم اصلا. مثلا چند وقت پیش توی یه حالت اوج قدرت بدنی بودم، اومدم سر پیچ یجا دور بزنم اصلا بدون اینکه خودم از قبل متوجه باشم یهو همین که اراده کردم مغزم فرمان داد به بدن و عضله ها، با همچین چالاکی و قدرت و سرعتی تغییر مسیر دادم که صدای باد توی هوا توی گوشم اومد مثل پلنگ شد بودم، اون موقع اصلا حال کردم گفتم ایول عجب قدرتی عجب سرعت و هیبتی! واقعا لذت بخشه آدم بتونه همیشه اینطور باشه از اون درپیتی که الله بقول خودش آدم رو آفریده تونسته دربیاره خودش رو، خیلی لذت داره آدم احساس آرامش و موفقیت میکنه.
      میدونی من از این چیزا حال میکنم. لذت من، هدف من اینه. اینکه دنیا و زندگی و عوامل بیرونی نتونن برام سد بشن نتونن بهم صدمه بزنن نتونن منو رنج بدن. برای من اینکه یک جسم ضعیف رو از این سو به اون سو ببرم از این شهر ببرم یه شهر دیگه مثلا طبیعت رو نگاه کنم هوا رو تنفس کنم لذت ببرم، نمیگم هیچ لذت و تفریحی توش نیست، ولی حقیقتا خیلی کمتر از بقیهء مردم به این چیزا نیاز دارم و اهمیت میدم، من دنبال چیزهایی هستم که کشف کردم بالاتر و پایدارتر و خیلی قوی تر از این هستن. و اون قدرتهای اصیل و درونیه که شامل قدرت جسم هم میشه. مثل قدرت یه استاد کنگفو خفن. قدرت رزمی. اینه پا روی زمین که میذاری یه موجود قوی و مسلط شده بر طبیعت باشه که پا روی زمین میذاره. روان قوی، جسم قوی، اراده ای که جهان مادی در برابرش سر فرود میاره! این برای من نه تنها مسئلهء مادی، بلکه مسئلهء روحانی و معنوی هم محسوب میشه. برای من تجلی اراده و قدرت روحانی خودم به این شکله در این جهان مادی در همی جا همین وقت باید تجربش کنم باید بالفعلش کنم باید تثبیت و ثابتش کنم.

      اما امثال تو چی میفهمن از این حرفا، نمیدونم!
      آیا اصلا درک میکنی اصلا قابل هضم هست برات آیا کوچکترین دریافت و احساس مشابهی داشتی تاحالا!
      آیا شکوه واقعی رو در برابر شکوه خیالی و وعده و وعید میدونی چیه فرقشون؟

    8. #7
      سخنور یکم
      Points: 5,769, Level: 49
      Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      کوشا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2013
      نوشته ها
      742
      جُستارها
      7
      امتیازها
      5,769
      رنک
      49
      Post Thanks / Like
      سپاس
      10
      از ایشان 202 بار در 171 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      8 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_iran نمایش پست ها
      آدم وقتی قدرت حقیقی داره، اصلا دنیا براش زیباتر میشه، به نیکی امیدوارتر میشه.
      لذت فکر کردی فقط لذت همسر و بچه و اینکه بری مسافرته؟ باید بگم پس از خیلی لذت ها بی خبری اصلا نمیدونی چه چیزهای هست. لذت های زیادی هست. لذت های پایدارتر و عمیق تری هم وجود دارن. شاید چون تجربه نکردی مغزت هم نمیکشه اصلا درک نمیکنی من چی میگم!
      آدم وقتی قدرت درونی داره حتی موقعی که داره بطور عادی توی خیابون راه میره میتونه لذت ببره. من اینو چندین بار تجربه کردم. خیلی هم حال میده. همین جسم که بنظر خیلی ساده و سطحی میاد، بدن انسان، میشه از اینکه هست خیلی قویترش کرد، و اونوقت میبینی که چقدر لذت و حال داره و واسه آدم راحتی میاره.
      من یه وقتایی توی خیابون راه میرم گاهی شده انرژی در حد زیادی توی بدنم میاد بدنم هم آماده و روی 100% بازدهی قرار داره از اونور خب رزمی کار کردم و هنوزم ورزش میکنم، از اونور از نظر درونی و روانی روحیه جنگندگی و رزمی دارم، با قدرت و چالاکی جسم که ترکیب میشه یک حالی میده به آدم اصلا. مثلا چند وقت پیش توی یه حالت اوج قدرت بدنی بودم، اومدم سر پیچ یجا دور بزنم اصلا بدون اینکه خودم از قبل متوجه باشم یهو همین که اراده کردم مغزم فرمان داد به بدن و عضله ها، با همچین چالاکی و قدرت و سرعتی تغییر مسیر دادم که صدای باد توی هوا توی گوشم اومد مثل پلنگ شد بودم، اون موقع اصلا حال کردم گفتم ایول عجب قدرتی عجب سرعت و هیبتی! واقعا لذت بخشه آدم بتونه همیشه اینطور باشه از اون درپیتی که الله بقول خودش آدم رو آفریده تونسته دربیاره خودش رو، خیلی لذت داره آدم احساس آرامش و موفقیت میکنه.
      میدونی من از این چیزا حال میکنم. لذت من، هدف من اینه. اینکه دنیا و زندگی و عوامل بیرونی نتونن برام سد بشن نتونن بهم صدمه بزنن نتونن منو رنج بدن. برای من اینکه یک جسم ضعیف رو از این سو به اون سو ببرم از این شهر ببرم یه شهر دیگه مثلا طبیعت رو نگاه کنم هوا رو تنفس کنم لذت ببرم، نمیگم هیچ لذت و تفریحی توش نیست، ولی حقیقتا خیلی کمتر از بقیهء مردم به این چیزا نیاز دارم و اهمیت میدم، من دنبال چیزهایی هستم که کشف کردم بالاتر و پایدارتر و خیلی قوی تر از این هستن. و اون قدرتهای اصیل و درونیه که شامل قدرت جسم هم میشه. مثل قدرت یه استاد کنگفو خفن. قدرت رزمی. اینه پا روی زمین که میذاری یه موجود قوی و مسلط شده بر طبیعت باشه که پا روی زمین میذاره. روان قوی، جسم قوی، اراده ای که جهان مادی در برابرش سر فرود میاره! این برای من نه تنها مسئلهء مادی، بلکه مسئلهء روحانی و معنوی هم محسوب میشه. برای من تجلی اراده و قدرت روحانی خودم به این شکله در این جهان مادی در همی جا همین وقت باید تجربش کنم باید بالفعلش کنم باید تثبیت و ثابتش کنم.

      اما امثال تو چی میفهمن از این حرفا، نمیدونم!
      آیا اصلا درک میکنی اصلا قابل هضم هست برات آیا کوچکترین دریافت و احساس مشابهی داشتی تاحالا!
      آیا شکوه واقعی رو در برابر شکوه خیالی و وعده و وعید میدونی چیه فرقشون؟
      فکر نان کن که خربزه آب است.
      ما در عالمي زندگي مي‌كنيم كه جلوه‌گاه خداوند متعال است و جاذبه او اعماق وجود هر موجودي را فرا گرفته است و در پرتو همين جاذبه، از بزرگترين پديده‌هاي عالم تا كوچك‌ترين ذره آن، ميل دروني به سوي مبدأ اعلا دارند. بزرگان عرفان و حكيمان هستي‌شناس نام اين ميل را ابتهاج و شوق معشوقي يا عشق نهاده‌اند. يعني خداوند متعال با شوق باطني صبغه عاشقي را همراه صبغه معشوقي دارد. خداست كه اول عاشق ما شده است و عشق او هم خالص است، اما عشقبازي‌هاي ما عموماً با غرض و منافع ما همراه است. دكتر اسماعيل منصوري لاريجاني

    9. #8
      سخنور یکم
      Points: 6,082, Level: 50
      Level completed: 66%, Points required for next Level: 68
      Overall activity: 99.4%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      mbk آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2014
      نوشته ها
      637
      جُستارها
      2
      امتیازها
      6,082
      رنک
      50
      Post Thanks / Like
      سپاس
      0
      از ایشان 76 بار در 73 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      4 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان "یَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْاْ الْبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَـكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ 189البقره" "می پرسندت بارهء برش های ماه بگو این جایگاه گشته ای برای مردمان است هم تلاش خانه هم نیست نیکو به که می آیید خانه ها از پشتشان هم تا بود نیکو کسی که بیم می دارد هم آیید خانه ها از درهایش هم بیم بدارید خداوندُ تا انگیزدتان رستگار می شوید 189ماده گاو"
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_iran نمایش پست ها
      آدم وقتی قدرت حقیقی داره، اصلا دنیا براش زیباتر میشه، به نیکی امیدوارتر میشه. لذت فکر کردی فقط لذت همسر و بچه و اینکه بری مسافرته؟ باید بگم پس از خیلی لذت ها بی خبری اصلا نمیدونی چه چیزهای هست. لذت های زیادی هست. لذت های پایدارتر و عمیق تری هم وجود دارن. شاید چون تجربه نکردی مغزت هم نمیکشه اصلا درک نمیکنی من چی میگم! آدم وقتی قدرت درونی داره حتی موقعی که داره بطور عادی توی خیابون راه میره میتونه لذت ببره. من اینو چندین بار تجربه کردم. خیلی هم حال میده. همین جسم که بنظر خیلی ساده و سطحی میاد، بدن انسان، میشه از اینکه هست خیلی قویترش کرد، و اونوقت میبینی که چقدر لذت و حال داره و واسه آدم راحتی میاره. من یه وقتایی توی خیابون راه میرم گاهی شده انرژی در حد زیادی توی بدنم میاد بدنم هم آماده و روی 100% بازدهی قرار داره از اونور خب رزمی کار کردم و هنوزم ورزش میکنم، از اونور از نظر درونی و روانی روحیه جنگندگی و رزمی دارم، با قدرت و چالاکی جسم که ترکیب میشه یک حالی میده به آدم اصلا. مثلا چند وقت پیش توی یه حالت اوج قدرت بدنی بودم، اومدم سر پیچ یجا دور بزنم اصلا بدون اینکه خودم از قبل متوجه باشم یهو همین که اراده کردم مغزم فرمان داد به بدن و عضله ها، با همچین چالاکی و قدرت و سرعتی تغییر مسیر دادم که صدای باد توی هوا توی گوشم اومد مثل پلنگ شد بودم، اون موقع اصلا حال کردم گفتم ایول عجب قدرتی عجب سرعت و هیبتی! واقعا لذت بخشه آدم بتونه همیشه اینطور باشه از اون درپیتی که الله بقول خودش آدم رو آفریده تونسته دربیاره خودش رو، خیلی لذت داره آدم احساس آرامش و موفقیت میکنه. میدونی من از این چیزا حال میکنم. لذت من، هدف من اینه. اینکه دنیا و زندگی و عوامل بیرونی نتونن برام سد بشن نتونن بهم صدمه بزنن نتونن منو رنج بدن. برای من اینکه یک جسم ضعیف رو از این سو به اون سو ببرم از این شهر ببرم یه شهر دیگه مثلا طبیعت رو نگاه کنم هوا رو تنفس کنم لذت ببرم، نمیگم هیچ لذت و تفریحی توش نیست، ولی حقیقتا خیلی کمتر از بقیهء مردم به این چیزا نیاز دارم و اهمیت میدم، من دنبال چیزهایی هستم که کشف کردم بالاتر و پایدارتر و خیلی قوی تر از این هستن. و اون قدرتهای اصیل و درونیه که شامل قدرت جسم هم میشه. مثل قدرت یه استاد کنگفو خفن. قدرت رزمی. اینه پا روی زمین که میذاری یه موجود قوی و مسلط شده بر طبیعت باشه که پا روی زمین میذاره. روان قوی، جسم قوی، اراده ای که جهان مادی در برابرش سر فرود میاره! این برای من نه تنها مسئلهء مادی، بلکه مسئلهء روحانی و معنوی هم محسوب میشه. برای من تجلی اراده و قدرت روحانی خودم به این شکله در این جهان مادی در همی جا همین وقت باید تجربش کنم باید بالفعلش کنم باید تثبیت و ثابتش کنم. اما امثال تو چی میفهمن از این حرفا، نمیدونم! آیا اصلا درک میکنی اصلا قابل هضم هست برات آیا کوچکترین دریافت و احساس مشابهی داشتی تاحالا! آیا شکوه واقعی رو در برابر شکوه خیالی و وعده و وعید میدونی چیه فرقشون؟
      خداوند را پاس جفت همسر گیری سود های فراوانی درپی دارد دوست نداری که از خداوند بدانیشان تازه اونهایی که تو گفتی رزمی کاری هم چیزهای دیگر ناروا نیست باز هر چی جایش نه که همهء زندگی این باشد من هم سالی یکی دوبار با زن هم خانواده یک گردشی کردیم کار آنچنانی انجام نشد برگردنم بود خداوند را پاس هم هوا خوش بود هم دستگاه گردش فراهم هم که کمکی بود از سوی سرمغازه دارم که بهم می گویند خیلی خشک نباش اونها اینگونه گمان دارند منهم دوست دارم باورم را هر گونه شد به دوست آشنایان هم دیگران برسانم هرچند پوسخندم زنند گیر نابجا بدهند رویگردان بشوند خیلی هاشان ازبس که گیرشان دادم باهام پس دشمنی دوست شدند هم این را از سخن خداوند آموختم که ازپای ننشینم آره همسر گیری برام خوب افتاد هیچی نداشتم آغاز خانواده ام گیر می دادند زن نگیر بدبخت می شی باز نشدم چرا؟چون کمی دل دوربری هایم برایم می سوزد که خانواده دارم بجای اینکه پولم بی سرمان باشد درجای درست کارزده می شود شاید به دید داراها کم به چشم بیاید این توشه هم روزی خداوند باز به دید من خوب است هم بس زمانی که گفتند مهریه بالا بده سوره قرآن را پیش بند گره زن عاقد گفتم که هر چه ارزش میزان دارد من توان اینهمه ندارم اونهم گفت به زن پدرم اونها اون را خیلی پایین کشیدند زمانیست که دلم پیش دختران دیگر نیست هم آرزو بدل نیستم که کسی باهام باشد برای همین همسر داشتن خیلی واسم دست دل باز می شوند کمکی می دهند هزینهء زندگی پیش برود من اگر درس می خواندم بایستی آویز سرمایه داران می شدم که مرا کاری خانه ای بدهند هم زندگی من رخ نمی داد آره کسی پول هم دارایی بس دارد می تواند درس بخواند همسر بگیرد هیچ بد نیست باز منی که آن برایم گران می افتد دوست ندارم خطرش را برگردن بگیرم می بینید که سر چیزهای پیچیده دانشی گفتگو نمی کنم همانند برنامه های جاوا ریز الکترونیکها یا نسبیت ها هم این اندازه دانستم می گویم هم می گذرم آنچنان بدردم نمی خورند هم سرم درد می گیرد باز در آیینم سخن خداوند قرآن دوست دارم ریز بین باشم خداوند هم بیش از این ازم چشم براه نیست خداوندا مرا در زندگی با دشمنانت وامگذار راهی پیشم گذار که دوستانت بهره هم نصیبم شوند هم همیشه در کنارم باش
      اعوذبالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین ایاک نعبدوایاک نستعین اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم ولاالضالین پناه می برم به خداوندازسرکش خیلی رانده به نام خداوندمهرگسترخیلی مهربان پسندیده گفتن براخداوندپرورنده جهانیان مهرگسترخیلی مهربان دارای روزی آییندار آره ای تورا بنده ایم هم آره ای تورایاوری می خواهیم نشان بده مان راستراه خیلی پابرجاشده راستراه کسانی سراسر بخشانيشان دیگری خشمهاشده برشان هم نه گمراهان

    10. یک کاربر برای این پست سودمند از mbk گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      kourosh_iran (03-28-2015)

    11. #9
      بازداشت همیشگی
      Points: 7,801, Level: 59
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      kourosh_iran آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      نوشته ها
      675
      جُستارها
      39
      امتیازها
      7,801
      رنک
      59
      Post Thanks / Like
      سپاس
      537
      از ایشان 546 بار در 365 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      من یه بار با یه آخوند بحث میکردم براش یه شعر از حافظ آوردم. گفت خب شعره شعره دیگه که چی حالا شعر حافظ هم باشه شعر ارزش و اعتباری نداره و سندی برای چیزی نیست.
      حالا باید بهت بگم کلمات قصار تو هم برای من ارزش و اعتباری نداره.
      یکسری کلی گویی و مبهم گویی که البته توی ادیان هم از کلی گویی و مبهم گویی پره، مسائل پیچیده منطقی رو حل نمیکنه و به درد کسی نمیخوره و کاربردی نداره در این زمینه حداقل.
      خیلی از کلمات قصار هم که من دیدم اصلا مشکل داشتن و چندان هم درست نبودن بنظر من، یا به دلیل همون کلی گویی و مبهم گویی میتونستن موجب برداشت اشتباه بشن.
      کار علم و منطق کار دقیقه و با کلی گویی و مبهم گویی و شعار دادن و کلمات قصار حل نمیشه.
      مث اینکه بخوای کسی نظریه های پیچیده فیزیک و ریاضی رو در چند جمله و متن و مثال کوتاه بهت یاد بده و درکشون کنی. نه عزیزم باید گاهی کتابها بخونی تا تازه بتونی مقدمات یه چیزی رو کسب کنی، باید در ده ها صفحه مسئله و ریاضی درگیر بشی. اون توضیح های خیلی کوتاه و مثالهایی هم که توی مجله های عمومی و رسانه ها و مکانهای عمومی میزنن فقط دلخوش کنک و خیلی ساده و محدود شدهء یکسری مطلب و نظریه های علمی هست و کسی با اونا دانشمند و فیزیک دان و ریاضی دان نمیشه و سر از کار اونا درنمیاره و اغلب کار درست و حسابی و کاربرد هم نمیتونه ازشون بگیره.
      حالا دوباره برگرد سر همون کس شعرهای نمیدونم آره آخرش مرگه و پس بیا به خدا و دین ما اعتقاد بیار که اون دنیا کونت رو پاره نکنه!
      خوب بود منم از اول میگفتم نه من به اسپاگتی پرنده بیشتر باور آوردم و از او پیروی میکنم!
      بنظرت این کلمات خوب کوتاه و برات بهتر قابل درک نبود؟
      من اومد برات سیر تا پیاز رو توضیح دادم که جوابم رو اینطوری بدی؟ واقعا که شبیه همون دین و خدات و بزرگان دینت هستی خوب بلدی مغلطه کنی و با کلی گویی و مبهم گویی از زیر بار اثبات و رد منطقی دقیق و روشن و محکم دربری.
      پس گور بابای همتون! خودتون دارید نشون میدید که چه موجودات بیخودی هستید!

      اگر واقعا به اعتقادات خودت ایمان قوی داری پس دیگه اینجا چه میکنی چرا با من که در سطح بینش و الهام و درک تو نیستیم بحث میکنی؟ وقتی بحث میکنی با ما وارد واردی استدلال و منطق میشی، آخرش این کس شعرهای صدمن یک غاز رو میذاری بجای جواب منطقی، خب مغلطه و حقه بازی و بی صداقتی رو میرسونه.

      البته که من به خدای امثال شما هم امید خیر ندارم بخاطر همین تناقضها درش. چه برسه به خودتون! مشتی دلقک متعفن بیشتر نیستید.

    12. #10
      سخنور یکم
      Points: 5,769, Level: 49
      Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      کوشا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2013
      نوشته ها
      742
      جُستارها
      7
      امتیازها
      5,769
      رنک
      49
      Post Thanks / Like
      سپاس
      10
      از ایشان 202 بار در 171 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      8 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_iran نمایش پست ها
      من یه بار با یه آخوند بحث میکردم براش یه شعر از حافظ آوردم. گفت خب شعره شعره دیگه که چی حالا شعر حافظ هم باشه شعر ارزش و اعتباری نداره و سندی برای چیزی نیست.
      حالا باید بهت بگم کلمات قصار تو هم برای من ارزش و اعتباری نداره.
      یکسری کلی گویی و مبهم گویی که البته توی ادیان هم از کلی گویی و مبهم گویی پره، مسائل پیچیده منطقی رو حل نمیکنه و به درد کسی نمیخوره و کاربردی نداره در این زمینه حداقل.
      خیلی از کلمات قصار هم که من دیدم اصلا مشکل داشتن و چندان هم درست نبودن بنظر من، یا به دلیل همون کلی گویی و مبهم گویی میتونستن موجب برداشت اشتباه بشن.
      کار علم و منطق کار دقیقه و با کلی گویی و مبهم گویی و شعار دادن و کلمات قصار حل نمیشه.
      مث اینکه بخوای کسی نظریه های پیچیده فیزیک و ریاضی رو در چند جمله و متن و مثال کوتاه بهت یاد بده و درکشون کنی. نه عزیزم باید گاهی کتابها بخونی تا تازه بتونی مقدمات یه چیزی رو کسب کنی، باید در ده ها صفحه مسئله و ریاضی درگیر بشی. اون توضیح های خیلی کوتاه و مثالهایی هم که توی مجله های عمومی و رسانه ها و مکانهای عمومی میزنن فقط دلخوش کنک و خیلی ساده و محدود شدهء یکسری مطلب و نظریه های علمی هست و کسی با اونا دانشمند و فیزیک دان و ریاضی دان نمیشه و سر از کار اونا درنمیاره و اغلب کار درست و حسابی و کاربرد هم نمیتونه ازشون بگیره.
      حالا دوباره برگرد سر همون کس شعرهای نمیدونم آره آخرش مرگه و پس بیا به خدا و دین ما اعتقاد بیار که اون دنیا کونت رو پاره نکنه!
      خوب بود منم از اول میگفتم نه من به اسپاگتی پرنده بیشتر باور آوردم و از او پیروی میکنم!
      بنظرت این کلمات خوب کوتاه و برات بهتر قابل درک نبود؟
      من اومد برات سیر تا پیاز رو توضیح دادم که جوابم رو اینطوری بدی؟ واقعا که شبیه همون دین و خدات و بزرگان دینت هستی خوب بلدی مغلطه کنی و با کلی گویی و مبهم گویی از زیر بار اثبات و رد منطقی دقیق و روشن و محکم دربری.
      پس گور بابای همتون! خودتون دارید نشون میدید که چه موجودات بیخودی هستید!
      همه اینا رو تو دو دقیقه نوشتی ؟؟؟!!!!
      ما در عالمي زندگي مي‌كنيم كه جلوه‌گاه خداوند متعال است و جاذبه او اعماق وجود هر موجودي را فرا گرفته است و در پرتو همين جاذبه، از بزرگترين پديده‌هاي عالم تا كوچك‌ترين ذره آن، ميل دروني به سوي مبدأ اعلا دارند. بزرگان عرفان و حكيمان هستي‌شناس نام اين ميل را ابتهاج و شوق معشوقي يا عشق نهاده‌اند. يعني خداوند متعال با شوق باطني صبغه عاشقي را همراه صبغه معشوقي دارد. خداست كه اول عاشق ما شده است و عشق او هم خالص است، اما عشقبازي‌هاي ما عموماً با غرض و منافع ما همراه است. دكتر اسماعيل منصوري لاريجاني

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 44
      واپسین پیک: 01-23-2015, 12:25 PM
    2. پاسخ: 2
      واپسین پیک: 08-22-2014, 08:48 PM
    3. پاسخ: 22
      واپسین پیک: 04-17-2014, 03:53 PM
    4. پاسخ: 15
      واپسین پیک: 05-26-2012, 05:20 AM
    5. پاسخ: 0
      واپسین پیک: 04-28-2012, 03:12 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •