من گمان میکنم که فهمیدهام چرا این اندازه بدفهمی در این بین بوجود آمده.
بگمانم شما بیشتر به امیر و دقیقتر از آن به گنون نقد میکنید تا سنت.
من گمان میکنم که فهمیدهام چرا این اندازه بدفهمی در این بین بوجود آمده.
بگمانم شما بیشتر به امیر و دقیقتر از آن به گنون نقد میکنید تا سنت.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
برو این دام بر مرغ دگر نه:))
تعارف نکنید، یکم بیشتر حرف تو دهن من بزارید
کجای این جرف اشاره کردم که عوامل محیطی بی تاثیر بر افسردگی هستند؟!بله، عوامل ژنتیکی افسردگی هم لابد محصول چند قرن اخیر هستند :))
و در دفاع از این بود، آیا شما معتقد هستید افسردگی "ساخته" مدرنتیه هست یا فقط توسط مدرنیته تشدید شده؟این دو ادعا با هم متفاوتند.همچنین افسردگی را بیماری جدیدی که گریبان انسان را گرفته باشد نمی دانم.
از دید من این بیماری وجود داشته و فقط در قرن های اخیر ان را کشف کرده اند.
مشکل دیدگاه شما این هست که مطلق گرایانست، در صورتی که شکاکیت و اطمینان "نسبی" با هم تضادی ندارند، و طبیعی هست کسی که دیدپاه مطلق گرایانه داشته باشه بلاخره با علم به مشکل برمیخوره.همچنان در شکاکیت در تضاد است و اکسیمهایِ آن خود قابل
ابطال پذیری نیستند و باید به آنها ایمان آورد.
این از تحریف گذشته، دروغ تو روز روشن هست :))با این خبر مواجه
میشدیم که رفتار انسان تماما تحت تاثیر برساختههایِ اجتماعیست
بگذریم، شما علاقه ای به رها کردن پهلوان پنبه نشون نمیدید، پس میزارم از حس پیروزیتون لذت ببرید![]()
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
sonixax (04-14-2015)
اینکه شما شر و ور مینویسی در ابعادی که دیگر یادت میرود چه گفتی که تقصیر من نیست که.
من از آنجا که میدانم اکثر آنکه از ژنتیک رفتاری در ذهنم است را از کتاب لوح سفید پینکر خواندهام
یادم هست که واکنش «علوم انسانی» به آن چه بوده و هست و که شما دربارهیِاش چه میکردی
و همچنین یادم هست که در آن متد آن چگونه بود (همانطور که یادم هست که معیار تعریف
بیماری روانی نرمالیزه کردن آن است).
بله من با علم و آزادی و حقوق بشر و بقیهیِ کلمات بیمعنی که امثال شما ورد زبانشان است
مشکل دارم چرا که آنها را چرند میدانم و چشم ایمانآورندگان به آنها را کور.
و البته علمی که موجب بنا شدن Phenomenology شد، در مقابل آنچه امروز نامش را علم
گذاشتهاند حقیقتا جواهریست بیهمتاست.
من همانطور که گفتم علاقهای به گفتگویی ندارم که طرف مقابل آن، خودش را منرا در حال
بازی برای پیروزی میبیند. هدف من خصوصا مطرح کردن این حقیقت بود که ابزوردیسم و علم
با هم جور در نمیآیند (بد نیست نگاهی به تاریخ شکاکیت و علم نیاندازی). حالا اگر اشاره به این
مطلب باعث شد شما دوباره به نقل قولهایِ نیم خطی و بیان جملاتی کند که روی آنها 0.5 ثانیه
هم تعمق نشده. من از شما عذرخواهی میکنم. میخواهی من نظرم را اصلا در تاپیکی جداگانه
دربارهیِ آنچه امروز اگزیستانسیالیسم نامیده میشود را در تاپیک دیگری بیان کنم و شما هم رضایت بدهی
در آن جهاد نکنی.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
عاملهایِ افسردگی, چه ژنتیکی چه فرهنگی هر در در وابستگی با مدرنیت میباشند.
بخش فرهنگی آن که روشن است, بخش ژنتیکی آن هم در چند نگاه بررسی پذیر است.
یک نمونه, در یک جامعهیِ سنتی نوزادانی که بیماریهایِ ژنتیکی و تن رنجور داشتهاند در همان
سالهایِ آغازین از روی نداشتن توانایی بسنده برای زندگی میمردهاند, ولی در جهان "مدرن", هتّا زمانیکه
راهکار و دورنمایی روشن برای درمان بیماری ژنتیکی نوزاد در دست نیست, او را از راه دارو و
درمان به زور زنده نگه میدارند, چرا که "اخلاقیات سیستم تکنولوژیک" این چنین دیکته میکند.
پادنمونه (مثال نقص) و نکتهیِ گیرا اینجا همین است که این شمار, کسانیکه در جهان "دیروز"
هرگز شانس زندگی نداشتهاند که بخواهند آن را با رنج و درد و بیماریهایِ درمان ناپذیر
به سر برسانند امروز زنده میمانند و این "زندگی" را وامدار مدرنیت و سیستم تکنولوژیک میباشند.
--
بخش دیگری از افسردگی که بر پایهیِ سخن ایشان, مدرنیت هیچ نقشی در آن ندارد: جنگ (و بیماریهایِ ژنتیکی برآمدهیِ آن).
![]()
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
ارتابان (04-15-2015)
البته رد ژنتیک دوستان از من بسیار واردتر هستند، ولی مهتر و جدا از فیلتر اهلی شدهیِ
انتخاب طبیعی در جامعهیِ پیشامدرن، نحوهیِ انتخاب همسر بود. ما میدانیم که امروز
مثلا مجرمان بچههایِ بیشتری از خودشان بجای میگذارند تا انسانهایِ شریفی که مالیات
میدهند تا دولت خرج هر کودک متولد شدهای را بدهد. یکسری ژنها هستند که در اندازهیِ
محدود و بصورت مغلوب همواره در جامعه بودهاند و اکنون مجال خودنمایی پیدا کردهاند.
البته همانطور که گفتم افسردگی مفهومیست بسیار وسیعتر است از تعریف کلینیکی آن.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
درسته, من در پاسخ سرکار آرش از سفت و سختترین دستکاری یکراست ژنتیکی نام بردم, در جایگاه پادنمونه یا مثال نقض.
اگر کمی دیدمان را فراّختر نماییم, روشنه مدرنیت و سیستم تکنولوژیک دیرزمانیست که به
دستکاری ژنتیکی پرداخته است و این دستکاری در آینده تنها بیشتر و هر چه بدتر هم خواهد شد,
درست از روی همین چیزی که فرمودید: ژنهایی امروز بجای میمانند که نیازهای سیستم تکنولوژیک را برآورده بسازند; نه ژنهایی که در طبیعت یکسانانگار باشند.
ازینرو نیز ارزشهایِ کهن هیچ قدرت و شانسی برا بقاء ندارند. چیزیکه شما شرافت میبینید
برای سیستم تکنولوژیک میتواند شرافت (خبود) باشد, میتواند نباشد; و این تنها بستگی به این
دارد که شیوهیِ رفتار و زندگی نامرده تا چه اندازه در گسترش و پایداری سیستم یاریرسان و سودمند باشد.
در اینجا, همانجور که تئودور کازینسکی بخوبی به آن پرداخته است نباید در دام سیستم و "فعالیتهایِ اجتماعی" ولی افتاد.
برای نمونه, امروز سیستم مردستیز است, ولی مردستیزی چیزی نیست که از ارزشهایِ سرشتین سیستم برخاسته باشد,
بوارونه, سیستم زمانی در بالاترین و بهینهترین وضعیت خود قرار دارد که رضایت و خوشنودی همگانی از زندگی بالا باشد.
--
در سوی دیگر, شهروند امروزین فشار و تنش بسیار بالایی را در زندگی تحمل میکند که هیچ ردّی از آن در زندگی
نخستینی نمیتوان یافت. تئودور کازینسکی بخوبی به این در آرماننامه خود پرداخته است که سیستمی را بیانگارید
که نخست آنچنان فشار سنگینی به مردم میآورد که اکثریتی از آنان دچار افسردگی, رواننژندی و
دیگر بیماریهایِ روانی میگردند, و سپس همان سیستم با دارودرمانی آنها را از افسردگی "نجات" میدهد.
این, که بیشتر از همه به پیرنگ و درونمایه داستانی علمی-تخیلی میماند, بدرستی همان
چیزیست که در جامعههایِ امروزین به دیده میاید و این همان است که شما فرهنگ "پروزاک-گُسار" میبینید.
در کنار داروهایِ ضد افسردگی, سیستم ابزار بسیار کارآمد دیگری دارد که همان صنعت تفریح یا entertainment
میباشد. اگر در این پدیده اندکی بنگرید, بزودی خواهید دید که چگونه اگر نه همه, اکثریت مطلق مردم تنها
زمانی میتوانند شرایط زندگی خود را برتابند, که این ابزارهای سرگرمی را به یکسره در اختیار خود داشته باشند.
دنبال کردن واپسین سریال تلویزیونی, یا بهمان بازی رایانهای, یا خواندن پیغامک فیسبوکی و .. و .. و
همگی, در کنار هم و در تک تک ثانیههایِ شبانه روز ابزارهایِ کارآمدی میباشند که کـَس خود را در
آنها فروبُرده و مشکلات زندگی را به دست فراموش بسپارد; آنچه در جامعهشناسی امروز culture of distraction مینامند.
ویرایش از سوی Mehrbod : 04-14-2015 در ساعت 09:15 PM
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Russell (04-15-2015)
من هم منظورم این بود که انتخاب مصنوعی و شیوهیِ گزینش زن و مرد و
آداب آن هم بسیار در شکلگیری ترکیب ژنتیکی امروز بسیار مهم بوده و
چه بسا این بخش آن از انتخاب طبیعی که بشیوههایِ مختلف در جریان
بوده مهمتر باشد. ما قدرت انتخاب مصنوعی انسان را در حیوانات مختلفی که
درست کرده میتوانیم بخوبی ببینیم ولی معمولا توجه نمیشود که این
انتخاب را انسان بر خودش هم اعمال میکرده.
من گمان میکنم که شرافت با هر سیستم بردهداری در تضاد است، از جمله با بردهداری
تکنولوژیک چرا انسان شریف حاضر نیست برای حفظ جان خود و اندکی خوشنودی
و لذت بیشتر تن به بردگی دهد. اینجا حتی لازم نیست فرد خود را در راستای مچیزی بیش
از خودش ببیند و یک ایگوئیست هم با کله شقی خود میتواند در سیستم بردهداری خلل ایجاد کند،
البته خب کله شقی فردی کار مثبتی انجام نمیدهد ولی در اینجا منفی هم نیست.
من گمان میکنم همین مخالفت آخوندها با رادیو تلوزیون و ماهواره و ضبط و اینترنت و... که
مایه خندهیِ ترقیخواهان است جای تامل دارد. اکنون که ما به اعتیاد به گوشی و توئیتر
رسیدهایم علم مدرن احتمالا کشفیات جدیدی خواهد داشت. ولی تا آن زمان ما میتوانیم
از آخوند هم یاد بگیریم.
من با بی نتیجه بودن فعالیت درون سیستمی موافقم. البته پراکندن اندیشه را بسیار
مفید میدانم ولی بنظرم میرسد که با اطلاعرسانی تنها هیچگاه نمیشود در سیستم فعلی
تغییری ایجاد کرد.
یکی متفکر بسیار جالبی که من یافتهام Carl Schmitt است. او اهمیت اریستوکراسی
و اخلاق و دین را در یک جامعه درک میکرد ولی در عین حال بسیار واقعگرا بود،
پیرو مکتب هابز و ماکیاولی و...، بسیار به تغییرات تکنولوژیک حساس بود بطوری که آنرا از
چند فاکتوری مهم در تغییرات سیاسی امروز میدید. من گمان میکنم که اگر راهی برای
تغییر رویکرد مردم نسبت به تکنولوژی و زسیتبوم و... متوقف کردن این روند باشد تنها
با در نظر گرفتن افکار او ممکن خواهد بود. نظرات او جای اندیشه و بحث فراوان دارد.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
فقط واکسیناسیون جون میلیون ها آدم بزرگسال و کودک رو از بیماری های اپیدمیک مثل طاعون حفظ کرده و این به جز بسیاری از مواردی هست که پزشکی مدرن جون انسان ها رو از بیماری ها و حوادث طبیعی حفظ و زندگی بسیاری رو "راحت تر" کرده... البته مرگ و معلولیت "طبیعی" هیچ اشکالی نداره ولی اگر کسی به خاطر تسلیحات مدرن مشکل پیدا کنه شرارت مدرنیته هست :))
طبیعت گویا جایگاه خداگونگی داره و خواست و اراده انسان بیمار اهمیتی نداره، اگر ضعیف و رنجور و... بود ولی "دلش میخواست" زنده بمونه،باز هم بهتره که بمیره!
کشاورزی مدرن زیست بوم رو سریعتر فرسوده میکنه(البته از شاهکار های کشاورزی سنتی در نابودی زیست بوم نباید غافل شد) ولی در عوض قحطی در بسیاری از کشورها از بین رفت...مشکل اصلی افزایش جمعیت هست که پیامد ناخواسته پیشرفت تکنولوژیک ما بود و وقتی عوارضش مشخص شد بخش قابل توجهی از جهان داره به سمت کاهش جمعیت میره.
در جهان ایده آل تو انسان بازیچه طبیعت هست و فکر میکنی طبیعت حق داره واسه ما تصمیم بگیره ولی تکنولوژی این حق رو نداره.
خبر خوش این هست که گاییده شدن توسط تکنولوژی به آدما لذت بیشتری میده.
and i say fuck mother nature![]()
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
sonixax (04-16-2015)
نکتهیِ سخن در نقض ادعای شما بود که مدرنیت نقشی در دستکاری ژنتیک
نداشته است, که میبینیم بوارونه, بژرفی و بفراوانی نقش داشته است.
نکتهیِ دوم اینجا این است که اگر دربارهیِ گفتمان تکنولوژی دارید مینویسید, طاعون خود در "تمدن" پدیدار
میشود, هنگامیکه در گفتمان تکنولوژی و آنچه اندیشمندانی چون ژاژ الول, روسو, تئودور کازینسکی
و دیگران آوردهاند بازگشت به پیشاشهرمندی یا پیشاتمدن است.
در نبود ابزار ترابری که در بافتار تمدن پدید میایند, هیچ تا کمتر بیماریای شانس فراگیری و اپیدمیک شدن را دارد.
ما اینجا تنها آوردهایم که در برابر دو گزینهیِ پیش رو, نخست تکنولوژی, نابودی یا از دست رفتن همیشگی
آزادیها, یا گزینه دوم و بازگشت به طبیعت و پذیرفتن یکسانانگاری او, در اینجا دومی خواستنیتر است.
اینجا ایدهآل من این میبود که ما میتوانستیم تکنولوژی را مهار ساخته و تنها بخشهای خوب آنرا نگه میداشتیم,
ولی این ایدهآل چیزی بیشتر از فانتزی نیست و انجامپذیری ندارد, که پرداختن به چرایی آن گفتمان دیگری میخواهد.
تئودور کازینسکی نوشته کوتاهی را بازگویی میکند که حکایت از
آدم مدرن دارد و آنهم شگردیست که برای گرفتن میمونها بکار میبرند.
در این ترفند میایند یک بطری سرباریک, جوریکه پنجهیِ میمون از آن بتواند بگذرد ولی مشت او نه را درست کرده و
سپس یک طعمه, بگوییم بادام را در آن جاگذاری میکنند. زمانیکه میمون دستش را درون بطری کرده و بادام را در
مشت میگیرد, درمیابد که نمیتواند دستش را بیرون بکشد. ولی میمونها از روی سرشت آن اندازه دندانگرد اند که
هیچ جور نمیخواهند بادام را ول کنند و در اینجاست که شکارچی, بسادگی نزدیک آمده و میمون را در
بند میکند; ازینرو, میمونی که نمیتواند از دست رفتگی بادام را بپذیرد, همه چیز را از دست میدهد.
ویرایش از سوی Mehrbod : 04-15-2015 در ساعت 03:59 PM
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
که البته شمارشون در مقایسه با قربانیان حوادث و بیماریهای طبیعی به یک درصد هم نمیرسد!!!
مهربد جان اینی که شما دنبالشی گویا زندگی فردی در غار هست دیگه رسمن!!!!
طاعون در تمدنهای عقب مانده و به دور از تکنولوژی پدیدار میشه!!!! که البته یک پدیده طبیعی هم هست و ربطی به دستکاری ژنتیکی و بمب اتمی و ... نداره و اصولن قبل از همه اینها آمده و با آمدن اینها ریشه کن شده.
در زندگی مورد نظر شما طاعون شاید 100 نفر را بکشد!!! در زندگی عقب مانده تمدنهای 500 سال پیش هزاران نفر و زندگی امروزی چند نفر ؟! نزدیک به صفر ؟! ولی در هر صورت طاعون بوده و هست! ربطی به تمدن و تکنولوژی ندارد و بدون اینها میتواند انسانها را بکشد ولی نمیتواند بقای خودش را در کنار تکنولوژی تضمین کند و ریشه کن میشود.
البته در غار هم زندگی کنید احتمالن از کمبود اکسیژن خفه خواهید شد، یا بر اثر بیماری هاری در نتیجه گاز خفاش مرگی دردناک خواهید داشت!!! روی درخت بخوابید ماری، جکی، جانوری نیشتان میزند و به خاطر نبود پاد زهر میمیرید! روی زمین صاف هم وسط دشت و جنگل و ... هم که حتمن خوراک شیر و شغال و گرگ و خرس میشوید!!! و خلاصه داستان در نبود تکنولوژی شانس زندگی زیادی نخواهید داشت و شاید به زور به 15 یا 20 برسید آن هم در مناطقی که شکارچی طبیعیتان کمتر است یا اصلن نیست!!! و به همین خاطر مجبورید!!! با هر ماده ای که سر راهتان پدیدار شد بخوابید و 10 تا بچه پس بیندازید شاید یکی از آن ده ها بچه به سن مطلوب رسید و تولید مثل کرد که نسلتان منقرض نشود. حال کجای این خواستنیست من یکی که نمیفهمم!!!
مشخصن زندگی در زیر سایه تمدن و تکنولوژی خطر و ضررش بسیار بسیار بسیار بسیار ... یه عالمه دیگه بسیار، برای انسان کمتر است تا بدون آنها، حال اگر روزی به فرض محال همین تکنولوژی باعث حذف نسل انسان شود باز هم باید سپاسگزارش بود چرا که این حذف شدن را هزاران سال به تاخیر انداخته! برای موجودی که هیچ سلاح دفعاعی طبیعی ندارد، در برابر هر گونه شکارچی طبیعی اش به جز هوشش (که البته تولید کنند همین تکنولوژیست) هیچ چیز دیگری ندارد! حتا سرعت در دویدن جهت فرار و حتا توانایی از این شاخه به آن شاخه پریدن را هم مثل میمون و شامپانزه که نزدیک ترین خویشاوندانش باشند را ندارد و مثل خرگوش نمیتواند طی مدت شش ماه 600 جفت از خودش تولید کند!!! تکنولوژی و تمدن تضمینهای بقا بوده اند و نه تنها بد و اخی نیستند! بلکه باعث و بانی بقای نسلشان هم شده اند و آنها را تبدیل کرده به حاکمین بلا منازع زمین، حقیقت با آنچه شما در ذهن خود میپرورانید بسیار فاصله دارد.
همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
دکتر ساسی
undead_knight (04-16-2015)
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)