• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 6 از 7 نخستیننخستین 1234567 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 51 به 60 از 69

    جُستار: گفتگوهایی پیرامون خردگرایی

    Hybrid View

    1. #1
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      اکنون خردگرایی در حالِ به زیر کشیدن آخرین قلعه‌ی فتح‌نشده‌ی تمدن است : زن.
      زن تنها عنصری‌ست که انسان به سبب آن خود را به چالش می‌افکند، می‌گرید، می‌جنگد، شعر می‌گوید، فیلم می‌سازد، مجنون می‌شود و...
      زن؛ آره؟!
      ....
      ........
      اتفاقا یکی از اصلی ترین عواملِ طغیانِ دهشتناکِ خردگرایی همان موجودیست که آن را می ستایید! آنجا که صداقت و احساساتی پاک، سلاخی دروغ و تزویر آنها می شوند...آنجا که از احساس، زیبایی و لطافت به بی شرمانه ترین شکل سوء استفاده می شود؛ موجب زنجیر پاره کردنِ خرد عاصی و دردمند می گردد!
      و چه مضحک است دست آویز شدن به طبیعت های بشری یا به جنس زن(!) به عنوان نقدی(؟!!!) بر خردگرایی. خردگرایی که اساسا در رهایی از آنها معنای خود را یافته است.
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    2. 3 کاربر برای این پست سودمند از Rationalist گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Ouroboros (10-21-2014),Russell (10-04-2014),sonixax (10-04-2014)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      ولی همچنان تاکید می ورزم که @Dariush به معنای واقعی کلمه، حرف های مرا از نقطه نظری که خردگرایی را درمی یابم؛ "نفهمیده" است!
      من براستی هرگز در گفتگو با کسی اینقدر دچار یاس و تاسف نشده‌ام؛ اینگونه که شما حرفهای مرا نه فقط اینکه نفهمیده‌اید، که آن را به بدترین و منحرف‌ترین شکل ِ ممکن فهمیده‌اید، چنانکه تصور میکنم پست‌های مرا یا اصلا نمی‌خوانید یا اینکه تنها یکی دو خط بیشتر نمی‌خوانید و بعد هم می‌کوشید آنها را نقد بکنید، اما لازم است که به شما گوشزد بکنم که اینهایی که شما در مورد نوشته‌های من به هم می‌بافید در هیچ شکلی از حالات ِ ممکن نمی‌توانند نقد به آنها محسوب شوند و هتا اصلا به آنها مربوط باشند. اکنون باید بگویم به حقیقت معنای بیزاری نیچه را وقتی که می‌گفت «بد فهمیده شدن بس بسیار دردناک‌تر از فهمیده نشدن است»، به عمیق‌ترین شکل‌اش درک کرده‌ام.

      برای نمونه اینجا را ببینید:

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      اتفاقا یکی از اصلی ترین عواملِ طغیانِ دهشتناکِ خردگرایی همان موجودیست که آن را می ستایید! آنجا که صداقت و احساساتی پاک، سلاخی دروغ و تزویر آنها می شوند...آنجا که از احساس، زیبایی و لطافت به بی شرمانه ترین شکل سوء استفاده می شود؛ موجب زنجیر پاره کردنِ خرد عاصی و دردمند می گردد!
      و چه مضحک است دست آویز شدن به طبیعت های بشری یا به جنس زن(!) به عنوان نقدی(؟!!!) بر خردگرایی. خردگرایی که اساسا در رهایی از آنها معنای خود را یافته است.
      در آن پست ِ کذایی من کجا زنان را ستودم؟ کجا از آنها برای نقد به خردگرایی بهره گرفتم؟ کسی که اینها را در پاسخ به نوشته‌ی بنگاشته است، بی‌شک هیچ سعی‌ای برای فهمیدن و یا احتمالا هتا خواندن ِ آن نیز نکرده و گویی همچون ناموس‌پرستان به خشم و خروش آمده و کوشیده پاسخی دندان‌شکن به مخاطب‌اش بدهد.

      ما بارها به روشنی گفته‌ایم که خردگرایی در تعریف ِ شما اصلا مهم نیست؛ چرا که آن آنطور است که شما آنرا تعریف می‌کنید، آنچه مهم است خردگرایی در ذات ِ خویش است، آنطور که در رواج است، آنطور که آدمها خویش خردگرا می‌شمارند نه آنطور که شما خویش را خردگرا می‌شمارید، آنطور که شما خردگرایی را می‌فهمید همانطور است که شما آن را می‌خواهید بفهمید، اما آنچه در میان ِ خردگرایان مخرج ِ مشترک است، آن است که در اینجا سابجکت است و نقد می‌شود و نهایتا احتمالا تنها کسی که می‌تواند و رغبت می‌کند ایده‌ئولوژی شما را به نقد بکشاند تنها خودتان هستید، چرا که تنها خودتان به آن به فرزامی آشنا هستید.

      اگر اینطور نیست و اگر شما خردگرایی را آنطور که خودتان آن را می‌شناسید، در میانِ عموم ِ خردگرایان در رواج و همه‌گیری می‌بینید و سپس خردگرایی را دارای قابلیتِ درمانِ همه‌ی به زعم ِ شما ناهنجاری‌های ناشی از ناخردگرایی می‌دانید، باید از خودتان بپرسید که چرا هنوز ما در میان ِ همه‌ی این سوپرفرهنگ‌های جهانی، دچار ِ همان بیماری‌ها و ناهنجاری هستیم و هر روز نیز بدتر می‌شوند؟ پاسخ ِ شما کاملا قابل ِ پیش‌بینی‌ست: کمتر کسی‌ست که با عظمت و سترگی ِ خردگرایی آشنا باشد یا هتا بتواند با آن آشنا بشود یا پیرامون‌اش مطالعه بکند (گله‌های گوسفند!)؛ بله، این پاسخ کاملا درستی‌ست، اما ایراد به شکلی دیگر همچنان برقرار می‌ماند: خردگرایی زمانی که نتواند عمومیت کسب بکند عملا هیچ کاربردی نخواهد داشت و در سطح ِ جهانی، بود و نبودش یکسان خواهد داشت. دفعه‌ی بعدی که خواستید بروید بیرون، ببینید که کدامیک از انسانها یا چه تعداد از آنها از روی نسخه‌ی اخلاقی ایده‌آلیستی کانتی یا از سیستم اخلاقی لیبرالیستی پوپری عمل می‌کنند و چه تعداد از آنها اساسا علاقه دارند که پیرامون‌شان بدانند؟

      پس از آنکه شما مدرنیسم و تکنولوژی را به درستی و بی‌آنکه به من زحمت‌اش را بدهید از دایره‌ی محصولات ِ مستقیم ِ خردگرایی بیرون کشید، و پس از آنکه من در دو پاراگراف ِ بالا جایگاه ِ رفیع عمومی ادعایی خردگرایی را رد کردم، اکنون آنچه از خردگرایی به راستی باقی می‌ماند جایگاه، کاربرد و معنای آن در نزد ِ یک یک ِ آدمهای خردگرا است. این بود که من کوشیدم که نشان بدهم که شخص ِ خردگرا چطور پیرامونِ خویش را می‌بیند و آدمها، رفتارها و پدیده‌ها را از چه زاویه‌ای مورد بازشناسی خودآگاهانه قرار می‌دهد و این شناخت دارای چه خصیصه‌ها و آفت‌هایی‌ست. بی‌شک شخص خردگرا «یک یا چند چیز» را بطور جزمی مورد ِتمسک ِ فکری قرار می‌دهد و آنها را به عنوان ِ معیار سنجش و عملکرد می‌شناسد، ما کوشیدیم آنها را بشناسیم و مورد ِ نقد قرار دهیم، کاری که در عمل از سوی شما چیزی دریافت نکرد جز مشتی کنایه و «نفهمیدید نفهمدید» به بیان‌های گوناگون. من به شخصه از شما انتظار داشتم که به جای اینکارها و اینکه یکسره بکوشید از موضع خویش دفاع بکنید و ما را فلان و بهمان خطاب بکنید، به پیشبرد ِ بحث و بیان ِ ساختارمند ِ نظرات ِ خویش بپردازید؛ آنچه اما در عمل رخ داد مرا به راستی ناامید کرد.

      با این تفاسیر، من گمان می‌کنم بهتر است ما نوشته‌های یکدیگر در این مورد را تا پیشامدی خاص نادیده بگیریم چرا که به راستی نمی‌توانیم با یکدیگر در این مورد ارتباط ِ مسمر ثمر و جدی برقرار بکنیم.
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    4. 5 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Crusader (10-22-2014),Rationalist (10-22-2014),Russell (10-22-2014),sonixax (10-22-2014),undead_knight (10-23-2014)

    5. #3
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      داریوش عزیز یک مانع بزرگی که سر راه استدلالت وجود داره فرگشت هست،یعنی اکثر دستاوردهای تمدن مزیت فرگشتیک خاصی در برابر جایگزین بربرانه!ندارند که هیچ،بلکه گاهی ضعیف تر هم هستند.
      شاید بشه در مورد هنر این حرف رو زد(که باز هم بررسی زندگی شخصی هنرمندان قطعا نمونه های نقضی رو نشون میده)ولی دانش و فلسفه هیچ گونه ارتباط خاصی به زنانگی ندارند و تازه شمار زیادی از دانشمندان و فیلسوفان زن ستیز یا بیزار از زنانگی بودند.
      ویرایش از سوی undead_knight : 09-26-2014 در ساعت 04:29 PM
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    6. یک کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Dariush (09-26-2014)

    7. #4
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      دوستان من درست فهمیدم که اینجا "کارکرد"(فرضی) دلیلی برا درست بودن داره تلقی میشه؟
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    8. یک کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (09-26-2014)

    9. #5
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight نمایش پست ها
      دوستان من درست فهمیدم که اینجا "کارکرد"(فرضی) دلیلی برا درست بودن داره تلقی میشه؟
      یکموقعی خود من هم در همینجا با دیده‌یِ تعجب همین رو میگفتم. اما الان دارم میپرسم که اصلا میشود به سیستمی که کارکرد نصفه و نیمه‌ای هم دارد پیدا کرد و بهش چنگ زد یا نه !!
      بنظر من میرسه که ارزش‌ها و درست و غلط‌ها با کارکرد خیلی نزدیک هستند. بطوری که یکی تنظیم باشد دیگری هم بعنوان محصول جانبی‌اش میزان خواهد بود. البته منظور من اینجا از کارکرد، کارگرد اجتماع (از جمله برای نسل آینده‌یِ آن) به معنی اصیل خودش حرف میزنیم نه کارکرد برای سرمایه‌یِ فلان سرمایه‌دار یا کارکرد در یک سیستم استالینیستی و...

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    10. 2 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (09-26-2014),undead_knight (10-02-2014)

    11. #6
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight نمایش پست ها
      داریوش عزیز یک مانع بزرگی که سر راه استدلالت وجود داره فرگشت هست،یعنی اکثر دستاوردهای تمدن مزیت فرگشتیک خاصی در برابر جایگزین بربرانه!ندارند که هیچ،بلکه گاهی ضعیف تر هم هستند.
      من فکر می‌کنم در مورد پستِ دچار کم‌فهمی شده‌ام و از این جهت سعی می‌کنم پس از شفاف‌سازی بیشترتان به آن پاسخ گویم، اکنون اما تنها آنجاها که مستقل از مفهوم کلی پست‌تان، پیرامون تعابیر و گزاره‌ها حرفی برای گفتن دارم، بیان خواهم نمود.
      دستاورد مفهومی‌ست بس شبهه‌برانگیز، چنانکه واژه‌ی دستاورد در ذهنِ خواننده می‌تواند نوعی «لازمه» را متبادر سازد. دستاورد از منظر من نوعی‌ غلبه است به جریانی مخالف در برابر اراده. اکنون که دیگر مثل گذشته نمی‌توان اندیشیدن پیرامون خودِ ماهیت اراده را موکول کرد به بعد از تحقق‌اش، همیشه و همه‌جا باید خود را در مورد اراده، در برابر پرسش‌هایی تجربه‌گرایانه و عمیقا ایده‌آل‌گرایانه قرار دهیم.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      تا حدی با نوشته‌ات موافقم داریوش جان، مخصوصا آنجا که از احترام و ستایشت برای مرد خانواده گفتی. ولی من گمان می‌کنیم عناصر زیادی در «پدرسالاری» بوده که با هم کار ‌می‌کرده‌اند و نتیجه‌اش آنچه می‌گویی بوده.بله، زن در هاله‌ای از تقدس بوده، اما همچنین بوده‌اند بسیاری دیگر از ارزش‌ها، برای نمونه یکی همان ارزش پدر که امروزه از آن اسطوره زدایی شده. این‌ مجموعه به هم وابسته است و باید توسط یکدیگر در کنترل درآیند. من گمان می‌کنم اگر هم دنیا بگونه‌یِ افسارگسیخته‌ای به سمت زنپرستی برود، در نبود عناصر دیگر چنین دنیایی بهتر از آنچه توصیفش کردی و ترست را از آن ابراز کردی نخواهد داشت. من گمان می‌کنم اگر برگشت به تعادلی هم باشد (که بسیار بعید می‌دانم) راهش از همان سقوط تقدس زن خواهد گذشت.
      درود.
      نابودی تحکمِ خانواده‌ها و از هم پاشاندنِ بنیانِ آنها بیش از آنکه وابسته به خود زنان و دگردیسی فرهنگی آنها باشد، به نگر من به جریانِ فرهنگی-سیاسی-اجتماعی عصر نو مربوط است. سینما (به ویژه سینمای دهه‌ی 50 و 60 جهان)، ظهور جنبش‌هایی چون فمنیسم و ... که خود نتیجه‌ی مستقیم اندیشه‌های سیاسی-اجتماعی‌ای چون لیبرالیسم، چپِ مدرن (اعم از دولت‌محور و نادولت‌محور)، سرمایه‌داری و ... و از سویی فراوانی عظیم تکنولوژی‌های ارتباط جمعی و اقسامِ دیگر ِ تکنولوژی‌هایی که هرچه بیشتر زن را در جوامع دسترسی‌پذیر کرده، موجب شده که مردِ خانه از یاد ببرد که یک فنجان چای که زن برایش تدارک می‌بیند براستی ارزش یک روز جان‌کندن را دارد و پسر خانواده از یاد ببرد که مادرش باید همچون فرشته‌ها پرستیده شود. آن سیستم پدرسالارانه‌، زمانی توانِ بازتولید را خواهد داشت که زن براستی به جایگاهِ سنتی خویش بازگردد. از این منظر من بیش از پیش با فمنیسم در تضاد هستم.
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    12. 2 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (09-26-2014),sonixax (09-26-2014)

    13. #7
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      درود.
      نابودی تحکمِ خانواده‌ها و از هم پاشاندنِ بنیانِ آنها بیش از آنکه وابسته به خود زنان و دگردیسی فرهنگی آنها باشد، به نگر من به جریانِ فرهنگی-سیاسی-اجتماعی عصر نو مربوط است. سینما (به ویژه سینمای دهه‌ی 50 و 60 جهان)، ظهور جنبش‌هایی چون فمنیسم و ... که خود نتیجه‌ی مستقیم اندیشه‌های سیاسی-اجتماعی‌ای چون لیبرالیسم، چپِ مدرن (اعم از دولت‌محور و نادولت‌محور)، سرمایه‌داری و ... و از سویی فراوانی عظیم تکنولوژی‌های ارتباط جمعی و اقسامِ دیگر ِ تکنولوژی‌هایی که هرچه بیشتر زن را در جوامع دسترسی‌پذیر کرده، موجب شده که مردِ خانه از یاد ببرد که یک فنجان چای که زن برایش تدارک می‌بیند براستی ارزش یک روز جان‌کندن را دارد و پسر خانواده از یاد ببرد که مادرش باید همچون فرشته‌ها پرستیده شود. آن سیستم پدرسالارانه‌، زمانی توانِ بازتولید را خواهد داشت که زن براستی به جایگاهِ سنتی خویش بازگردد. از این منظر من بیش از پیش با فمنیسم در تضاد هستم.
      آری برای بازگشت به سنت لازم است زن و مرد به نقش سنتی خودشان برگردند. ولی چگونه؟
      بنظر من اگر ایئئولوژی مسبب بخض بزرگی از این فضاحت است، باز کننده‌یِ راه برون رفت از آن هم (اگر راه حل حتی چیزی متفاوت با سنت هم باشد) باز ایدئولوژیک خواهد بود یا حداقل ایدئولوژی به انسجام موج واکنش کمک زیادی خواهد کرد، اینست که بنظر من نقش آنرا نباید دستکم گرفت.
      یک بخش این ماجرا هم البته تکنولوژی‌ست، معضلی‌ که راه برونرفتی از آن متصور نیست.
      پ.ن: در مورد همین بازگشت به سنت من مستند بسیار جالبی میدیم در بی‌بی‌سی، خاخامی در انگلیس 7 زن گرفته بود و بشیوه‌یِ کاملا سنتی زندگی می‌کرد. هر چندهمسری در انگلیس رسم نبوده ولی واکنش مردم و مشکلات روزمره‌یِ خانواده تحت جو اجتماعی بخوبی نشان میداد که بازگشت تا چه اندازه سخت است. اساسا امروزه ازدواج سنتی در چنین جوامعی بسیار پرمخاطره است.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    14. یک کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (09-27-2014)

    15. #8
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      اما درباره‌یِ نیاز، من با توجه به ذهنیت فعلی خودم نمی‌توانم قبول کنم که همیشه لذت بیشتر را با فاصله از غریزه و سنت و جامعه... همراه است . یک موضوع دیگر که بنظرم درست میآید اینست که: اگرچه در دوره‌یِ مدرن، چه نیاز‌هایِ درونی و غریزی، و چه نیازهایی که در نتیجه‌یِ شرطی کردن توسط اجتماع بما القا می‌شوند باعث کاهش خوشی ما می‌شوند، ولی به هیچ وجه همواره اینطور نبوده. در دوران پیشامدرن زندگی اجتماعی و لذت‌هایِ آن با لذت بردن اینچنین در تضاد نبوده. برای همین است که احساس خوشبختی در مکان‌هایِ دور افتاده و بکر و سنتی‌تر دنیا بسیار بیشتر از دنیای مدرن و آزادست.
      یک مساله‌یِ دیگر که در اینمورد بنظرم می‌رسد و بگمانم تو هم با آن مخالف نباشی لزوم قبول وجود و قدرت غرایز است، بنظرم برای کنترل و خودآگاهی بیشتر تنها راه تمرکز بر عرایز است و البته پیدا کردن کلک‌هایی‌ست برای دور زدن آن‌ها. و البته باز هم بنظر من دست یافتن به کنترل هدفی غیرواقعی بنظر می‌رسد و با تمام این تلاش‌ها شاید بشود اثر آن‌ها را بر خودمان کمی کم کنیم.

      اما چیزی که من متوجه نمی‌شوم تاکیدت بر لذت ویژه‌یِ دانش‌آموزی‌ست. بنظرت اینطور نیست که همانطور که دوستان منتقد هم می‌گفتند بعد از جدا کردن خودمان از این نیاز‌ها اساسا لذتی باقی نمی‌ماند، مانند صادق هدایت در س.گ.ل.ل توصیف می‌کند؟
      من بر دشمنی همیشگی و مطلق با غرایز،سنت و اجتماع تاکید ندارم؛ بلکه با درنظرگرفتن شرایط زندگی و اندیشیدن در آن شرایط است که می توان تصمیمی خردمندانه و مناسب برای آن زمان و شرایط اتخاذ نمود. برای نمونه یک فرد خردگرا هنگامی که در جنگلی گم شده باشد و دانش و ابزار کافی چون نقشه و قطب نما همراه نداشته باشد، جهت مسیریابی به حکم خرد، به غریزه اش اعتماد می کند. چنین شرایطی و تصمیمی ممکن است در قبال مفاهیمی چون سنت و اجتماع نیز اتخاذ شود، اما همچنان این خرد است که تصمیم گیرنده اساسی می باشد.



      یکی از بحث های من با دوستان منتقد(؟!) اینجاست که حاضر نیستند خردگرایی را جهانبینی ای دایما پویا و پاسخگو برای مسایل و انتقاداتی که قرن های هجدهم و نوزدهم گریبان گیر آن بود بازیابند. از این رو مجبورم با لحنی چندش آور توضیح دهم که خردگرایی پیشرفت کورکورانه ی تکنولوژی نیست... خردگرایی همراه و همراستای کورکورانه ی مدرنیته نیست... دانش،تکنولوژی،مدرنیته، همه و همه تنها ابزارهایی هستند در جهت هدف خردگرایی یعنی تلاش برای لذت های بیشتر و دوری از رنج ها. اگر مسیرشان در راستای این هدف نباشد هیچ ارزشی هم در خردگرایی ندارند.
      حال اینکه این دوستان در درک خردگرایی به این عنوان که تاکنون توصیف داشته ام عاجزند، فرنودی بر این نمی شود که بخواهند با دستمایه قرار دادن سخنانی مضحک و کودکانه، طرف مقابل خود و تراز گفتمان را به زیر بکشند!


      اما بحث اصلی ام با این دوستان منتقد اینجاست که با وجود فریادهای دردناک من، حاضر نیستند به خاستگاه و آنچه طغیان اجتناب ناپذیر خرد می نامم؛ گوش فرا دهند!
      مشکل از اینجا شروع شد که طبیعت به موجوی چون انسان "خودآگاهی" داد و در گردش اعصار و دوران ها، مفاهیمی چون فرهنگ و تمدن شکل گرفتند تا آنجا که خرد انسان به چنان تکاملی رسید که از بردگی خود برای طبیعت و غرایز شدید آن در خویشتن آگاه شد. از دلیل رنج ها سوال کرد...از منشاء هستی و زندگی و دلیل زیستن خویش پرسید... ولی نه تنها پاسخی عقلانی نگرفت، بلکه با رنج و درد مجازات شد و خود را پرتاب شده در جهانی تاریک دید که هستی اش "هیچ" ارزش و مقصود عقلانی نداشته است.
      وگرنه دلیلی نداشت که من به عنوان فردی دیندار و دلگرم به خدا، به جای صرف شام با همسر و کودک نوپایم؛ چون موجودی دیوانه و یاغی این مطالب را اینجا بنویسم.
      از این رو هنگامی که برخی از روی کنجکاوی یا سرگرمی، از خردگرایی و نحوه زیستن متفاوت من با رویی جذاب و جالب سوال می پرسند؛ بر آشفته می شوم و خود را همچون یک بیمار سرطانی توصیف می کنم که از بخت بد خود، نسبت به وجود تومور سرطانی خود(احمقانه بودن زندگی) آگاهی یافته و بی محابا در پی کنار آمدن یا درمان آن است. آگاهی از این تومور سرطانی و دیدن جنگ مذبوحانه ی چنین فردی، نه جذابیتی دارد و نه جایی برای ترحم!
      اینجاست که آنکه دچار این درد نیست، احمقانه است بخواهد از آن سوال کند یا خود را درگیر آن. کسی که دچار این درد "نیاز به دانستن" نیست؛ باید برود به دنبال زندگی خود. و این حرف نه توهین است، نه تحقیر و نه خود برتر بینی؛ بلکه تنها یک توصیه ی دوستانه است.
      اما آیا می شود به این فردِ آگاه به تومور سرطانی که لحظه لحظه در وجودش گسترش می یابد و به طور تدریجی او را به کام مرگ می کشاند؛ توصیه کرد که خود را بفریبد و چونان زندگی کند که گویا نه توموری در کار است و نه مرگی تلخ؟!
      ویران گری و اراده ی به نیست شدن آگاهانه و خردگرایانه را مذموم دانست؛ ولی سرانجام نیستیِ جبری و بی رحمانه ی طبیعت را فراموش نمود؟!
      آنکس که آگاه گشته، چه طور خود را به نادانی بزند؟!
      چه طور می شود یک خردگرا که باور به مفاهیمی چون خدا،دین،بهشت،زنان و زندگی را ویران ساخته؛ بتواند خود را بفریبد و راه بازگشتی متصور شود؟! اصلا مگر راه بازگشتی در کار است؟ یک فرد خردگرا که میل به زندگی و تمام دلبستگی هایش را پوچ و بی ارزش دریافته، به چه چیزی می خواهد تسلیم شود و بدان بازگردد؟
      این دوستان منتقد از چه حرف می زنند؟!

      دردناکی موضوع اینجاست که اینها مدعی هستند خردگرایی را به خوبی خورده، جویده و آن را غیر قابل هضم دیده و اکنون به بیرون تف می کنند! باید با زبانی آتشین به آنها فهماند که خردگرایی از درون طغیان می کند، نه از بیرون... طغیانی سخت و بی رحم که هر چه را بتواند ویران خواهد نمود.
      اگر برخی از دوستان می توانند بر دانایی های خود خط بطلان کشیده و به سادگی با "ارزش" فرض کردن غرایز طبیعی بشری به ابطال خردگرایی پرداخته و روان خود را تسکین دهند؛ صمیمانه به آنها تبریک می گویم. ولی همچنان تاکید می ورزم که @Dariush به معنای واقعی کلمه، حرف های مرا از نقطه نظری که خردگرایی را درمی یابم؛ "نفهمیده" است!



      همچنین نامی هم از صادق هدایت و یکی از رمان های زیبای او بردی؛
      او چشم اندازی مناسب برای خردگرایی بود که اکنون آثار زیبایش در برابر دیدگان ماست. کسی که گویا نهایت عقلانیت را در مرگ می دید...

      اما تلاش خردگرایی امروز چنین است تا آنجا که سوسن به تِد گفت: "تو از درد عشق کیف می کنی نه از عشق! و این درد عشق است که تو را هنرمند کرده. این عشق کشته شده است. اگر می خواهی امتحان بکنی من الان حاضرم. اینهم تخت خواب! "

      پاسخی درخور به آن بدهد. تا معنای ویران شده و مبتذلِ عشق دیروز را دوباره با معنایی ژرف تر و زیباتر و در گرو خرد و واقع گرایی از نو بسازد...
      اما این نوسازی در اندیشه ی منزویِ سازنده گان آن خواهد پوسید؛ تا هنگامی که با انکار لگدمال می شود!

      شاید صادق هدایت درست گفته که نهایت خردگرایی به اراده ی جهت نیست شدن می انجامد(البته به این امید که مرگ هم توهمی در زندگی نباشد) اما این فرنودی بر آن نمی شود که در تکاپوی معنا دادن و زیبا ساختن زندگی نباشیم. به هر حال تصور ما از مرگ و نیستی هم در گرو زندگی و جبر هستی شکل گرفته و از این رو باید دلیلی مناسب هم برای آن در "زندگی" یافت.
      ولی آیا اکنون می توان در تکاپوی خردگرایی امروز برای زندگی معنایی درخور یافت؟ و چنان دوستانه به مرگ خندید، تا بتوان زندگی را ساده تر معنا نمود؟





      اما اینکه چگونه می شود نیاز های غریزی و کورکورانه را از میان برد و در عین حال طبع خوش و احساسات را کنترل کرده و همچنان از آنها لذت برد؛ زمانی مطرح می شود که ما به درک کافی از خردگرایی رسیده و آن را عمیقا پذیرفته باشیم. آنگاه با تکنیک ها، روش ها و ابزار های سازمان یافته ی خردگرایی، می توان به موفقیت امیدوار بود.
      پرداختن به آن بحث های بسیار مفصلی را می طلبد.
      Russell این را پسندید.
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    16. 4 کاربر برای این پست سودمند از Rationalist گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Dariush (10-21-2014),Ouroboros (10-21-2014),Russell (10-17-2014),sonixax (10-17-2014)

    17. #9
      بازداشت همیشگی
      Points: 7,801, Level: 59
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      kourosh_iran آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      نوشته ها
      675
      جُستارها
      39
      امتیازها
      7,801
      رنک
      59
      Post Thanks / Like
      سپاس
      537
      از ایشان 546 بار در 365 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      بابا بیخیال زیاد هم زندگی رو سخت نگیر.
      درسته خدا و حیات ابدی و بهشت و این حرفا شاید نباشه، ولی بهرصورت بقول یارو میگه تا شقایق هست زندگی باید کرد!
      اینطورها هم نیست دیگه که بگی بشر با خرد و علمش به این نتیجه رسیده که 100% وجود خدا و جهان پس از مرگ منتفی است. نه بابا یخورده معنویت هم چیز خوبیه والا. من شخصا امتحان کردم!
      حداقل فعلا که جوان هستیم میتونیم از زندگی لذت ببریم. منکه شخصا از اینکه هر روز قوی تر و داناتر میشم و تواناتر، لذت میبرم. از یادگیری علم و فناوری مدرن و خرد لذت میبرم، حالا میخواد اینا صرفا غرایز بی هدفی بر اثر فرگشت باشه، خب باشه، چکارش کنیم؟ چرا ازش لذت نبریم؟ در این حد که تفریح داشته باشیم که باید استفاده کنیم. برای اهداف والاتر هم که خب هدف خرد و علم و فناوری ما همین بوده و هست که بتونیم به تدریج از محدودیت های طبیعت فراتر بریم و از بردگی اون به واسطه غرایز آزاد بشیم. ولی بنظر من از بعد معنویش هم این تلاش ما میتونه بسیار موثر باشه و اگر خدایی و جهان دیگری بود به دردمون بخوره (درصورتیکه از علممون برای کمک به بشریت یا حداقل انسان زیستن خودمون استفاده کنیم).

    18. 2 کاربر برای این پست سودمند از kourosh_iran گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Ouroboros (10-21-2014),Rationalist (12-04-2014)

    19. #10
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_iran نمایش پست ها
      بابا بیخیال زیاد هم زندگی رو سخت نگیر. درسته خدا و حیات ابدی و بهشت و این حرفا شاید نباشه، ولی بهرصورت بقول یارو میگه تا شقایق هست زندگی باید کرد! اینطورها هم نیست دیگه که بگی بشر با خرد و علمش به این نتیجه رسیده که 100% وجود خدا و جهان پس از مرگ منتفی است. نه بابا یخورده معنویت هم چیز خوبیه والا. من شخصا امتحان کردم! حداقل فعلا که جوان هستیم میتونیم از زندگی لذت ببریم. منکه شخصا از اینکه هر روز قوی تر و داناتر میشم و تواناتر، لذت میبرم. از یادگیری علم و فناوری مدرن و خرد لذت میبرم، حالا میخواد اینا صرفا غرایز بی هدفی بر اثر فرگشت باشه، خب باشه، چکارش کنیم؟ چرا ازش لذت نبریم؟ در این حد که تفریح داشته باشیم که باید استفاده کنیم. برای اهداف والاتر هم که خب هدف خرد و علم و فناوری ما همین بوده و هست که بتونیم به تدریج از محدودیت های طبیعت فراتر بریم و از بردگی اون به واسطه غرایز آزاد بشیم. ولی بنظر من از بعد معنویش هم این تلاش ما میتونه بسیار موثر باشه و اگر خدایی و جهان دیگری بود به دردمون بخوره (درصورتیکه از علممون برای کمک به بشریت یا حداقل انسان زیستن خودمون استفاده کنیم).
      همین طور است...
      ولی موضوع اینجاست که در این جستار، خردگرایی از چنان زاویه ای نگریسته شده و با چنان معیاری مورد سنجش و در نهایت قربانی شدن قرار گرفته که من لازم دانستم در همان راستا و در میان همان لجنزاری که به آن می نگرند، با فرض آن به عنوان جریانی منحرف و مبتذل به بحث بپردازم و بیان کنم که اساسا خردگرایی چه خاستگاه و نقشی در شکل گیری اندیشه آدمی داشته است. در این راستا حتی پیش تر به اصالت وجودی خرد(خودآگاهی) و نقش آن در اساسِ وجودِ انسان نیز پرداخته ام...
      اما در تراز زیستن خردگرایانه، به شما اطمینان می دهم که آنچنان در حصول معانی و ارزش ها در راستای آن موفق بوده و هستم که از هر لحظه دم و بازدم خود لذت برده و شور و انگیزه ام به زندگی، علاقه ام به طبیعت و حیوانات دگرگون شده... با احساساتِ عمیقِ ادراک شده به واسطه ی خردگرایی، برای تکنولوژی و دانش ارزش یافته...با فلسفیدن و منطق، زیبایی اندیشیدن و اثر هنر را درک کرده... از اوج فردگرایی و انزوا به ارتباط اجتماعی معنایی زیبا بخشیده و از رها شدن و ویرانی زنانگی، برای عشق و زنان جایگاهی بامنزلت و زیبا می یابم.

      از این رو؛ نبود خدای مهربان و بهشت پس از مرگ، نه تنها اندوهی برای یک خردگرا به همراه ندارد، بلکه موجب می گردد ارزش و زیباییِ زندگی،اخلاق و عواطف انسانی را به طور راستین و عمیق تر درک کند.
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    20. یک کاربر برای این پست سودمند از Rationalist گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (12-05-2014)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 38
      واپسین پیک: 07-10-2015, 04:13 PM
    2. نوشتار‌های پیرامون شهوت‌گرایی (Eroticism)
      از سوی Mehrbod در تالار داستا‌ن‌هایِ اروتیک
      پاسخ: 4
      واپسین پیک: 08-23-2013, 05:30 PM
    3. هم‌اندیشی پیرامون گسترش خردگرایی
      از سوی Mehrbod در تالار هماندیشی
      پاسخ: 69
      واپسین پیک: 04-05-2013, 08:46 PM
    4. پیشبردگرایی - Pragmatism
      از سوی Dariush Rahazad در تالار فلسفه و منطق
      پاسخ: 13
      واپسین پیک: 03-27-2013, 09:53 AM
    5. پاسخ: 4
      واپسین پیک: 02-27-2013, 08:21 AM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •