نوشته اصلی از سوی
Anarchy
آقا قبول نیست ، اگه میدونستم میخواد تبدیل بشه به یک پست دانشیک تر حرف میزدم
!! من هدفم از حرف زدن با تو این هست که برگردی به جمعمون در همین دفترچه و اگر قرار هست از فورم نویسی کناره گیری کنیم چون کار بیهوده ای هست ، همه ما رو مجاب کنی !! دسته جمعی کلا فورم رو رها میکنیم بره پی کار خودش
آنارشی جان چنانکه نیچه میگوید:
Wer sich selber nicht glaubt, lügt immer." — Nietzsche
«کسیکه خویشْ خود را نِباورد, بِدروغد[1] همواره» — نیچه
زمانیکه خود من میتوانم خِردانه دریابم که تنها راهِ درستْ و اخلاقی ستیز با تکنولوژی و از میان بردن آن است, ولی نمیتوانم این را خود ام براستی بباورم و بپذیرم, چگونه میتوانم بیایم به دیگران بباورانم و بپذیرانم؟
پس زمانیکه به این فرجام[2] رسیدم و باوریدم که آری, باید با یک انقلاب (خوانده شود: کازینسکی - "revolution is no dinner party")) به ستیز با تکنولوژی برخاست, چشم, میکوشم اینجا آمده و شما را هم مجاب! کنم.
کارهای دیگری همچون بیایید نمیدانم از فردا سوار خودرو نشویم و زیستبوم را پاکیزه نگه داریم و کس و شعرهایِ اینچنینی دیگر و نادانهای activist سبز و نارنجی و etc. دیگری که براستی میاندیشند با این کارها چیزی را میدگرانند[3] هم چنانکه گفتم, بیش از اندازه کس و شعر و کودنانه هستند که من بخواهم اینجا ارزن کوششی برای جا انداختن و گسترش آنها بکنم.
این activistها براستی نادان هستند و بد نیست یکی نمونهای را هم یاد کنم. چند هفته[4] پیش شنبهروزی داشتم از یکی از خیابانهایِ پُرآمدوشد شهر پیاده میرفتم که یکی از این دکهها را دیدم که چند ماهی بود این مسلمانهای از همه کودنتر آنجا بساط پهن میکردند و قران رایگان به مردم میدادند.
از آنجاییکه خودکاروار این چیزها را مغز ام نادیده میگیرد, این یکی را هم سرسری نگاهی انداخته و داشتم رد میشدم که دیدم یکی از activistهایِ آنجا دختر بس لوند و خواستنیای است, پس درجا راه ام را کژیده و پیش رفتم ببینم این یکی بجای قران چه در چنته دارد و چگونه میشود سر گفتگو را با این هوری زمینی باز کرده و به امید اسپاگتی شماره اش را گرفت.
نکتهیِ بامزه این بود که این یکی گروه activist بدرستی دربارهیِ همین چیزی بود که در این جُستار داریم و مانفیست اشان با چنین سخنانی میآغازید[5] که: «مردمیکه میتوانند اتم را بشکافند, نمیتوانند خرافه و نادانی را پذیرا باشند» و رویهم کار اشان پاتک زدن به همان گروه اسلامگرایی بود که بالاتر گفتیم.
گروههایِ activist را شما میتوانید با اندکی واکاوی بآسانی و تندی بازشناخته و ردهبندی کنید. activism و activist بودن یکی از آن چیزهایی است که "کازینسکی" بزیبایی هر چه بیشتر در این پاره گفتار روشنگری کرده:
All of us in modern society are hemmed in by a dense network of rules
and regulations. We are at the mercy of large organizations such as
corporations, governments, labor unions, universities, churches, and political
parties, and consequently we are powerless. As a result of the servitude, the
powerlessness, and the other indignities that the System inflicts on us, there
is widespread frustration, which leads to an impulse to rebel. And this is
where the System plays its neatest trick: Through a brilliant sleight of hand,
it turns rebellion to its own advantage.
Many people do not understand the roots of their own frustration, hence
their rebellion is directionless. They know that they want to rebel, but they
don't know what they want to rebel against. Luckily, the System is able to
fill their need by providing them with a list of standard and stereotyped
grievances in the name of which to rebel: racism, homophobia, women's
issues, poverty, sweatshops . . . the whole laundry-bag of "activist" issues*.
Huge numbers of would-be rebels take the bait. In fighting racism,
sexism, etc., etc., they are only doing the System's work for it. In spite of this,
they imagine that they are rebelling against the System. How is this possible?
First, SO years ago the System was not yet committed to equality for
black people, women and homosexuals, so that action in favor of these
causes really was a form of rebellion. Consequently these causes came to be
conventionally regarded as rebel causes. They have retained that status today
simply as a matter of tradition; that is, because each rebel generation imitates
the preceding generations.
...
activistهایِ دوزاری و بیش از اندازه استاندارد همانهایی هستند که میکوشند به شما بگویند اگر لامپ خانه اتان را کمتر روشن کنید, گویالِ[6] زمین را از نابودی حفظ کردهاید. activistهایِ پیشرفتهتر و باهوشتر بفراخور به چیزهای ژرفتری میپردازند و باهوشترینهایِ آنها را در همین انجمن داریم که به "ستیز با مردستیزی" رسیدهاند و باز باهوشترهای اشان به "ستیز با بدیهایِ تکنولوژی"* پرداختهاند; از این بالاتر دیگر نداریم, زیرا «ستیز با خود سیستم» دیگر activism نیست, انقلاب است.
پس تا اینجا ما با یک گروه activist نه چندان کودن روبرو بودیم و برای من خودِ پرسمان[7] هم گیرا شد, بویژه اینکه در مانیفست اشان اشارههایِ بسیاری به "فرگشت[8]" و "سرشت" آدمی هم شده بود و اینکه نباید به جانداری مانند آدم که هنوز در سدهیِ بیست و یکم درگیر خرافههایی همچون اسلام و این مزخرفات است چنین توانمندیای داد که بتواند با اشارهیِ یک انگشت جهان را نابود سازد.
هر آینه, در برابر پرسش «راهکار شما برای رویارویی با تکنولوژیای که روزبهروز به توان آدمی میافزاید و دیر یا زود بجایی میرسد که سوء استفاده/لغزش هتا یک آدمِ تنها, میتواند برابر با نابودی بشریت باشد چیست؟», گرفتن پاسخ استاندارد «Well, spreading knowledge is all we can do and hope for» بیش نبود که پیوسته میشنویم و همان پاسخی است که امیر و داریوش در همین جستار دادهاند.
نخست اینکه یک لغزش اینجا هست, آنهم اینکه این "تنها کاری" نیست که ما میتوانیم بکنیم, ما میتوانیم با یک انقلاب همهگیرانه همهیِ تکنولوژیهای نوین را از میان برداریم و از پیشرفت بیشتر آن پیشگیریم.
سپس اینکه, تنها یک خودباور خودفریب میتواند امیدوار باشد که هرگز هیچ ایرنگ[9] و لغزشی نخواهد رخ داد و این «امیدواری» به زبان دیگر, همان «خودفریبی» است.
داریوش گرامی در پیک پیشین اش از نمونهیِ شمار پروازهای[10] هوایی و درسد اندکِ گروگانگیری آن میگوید که شوربختانه, انگار پیکهایِ پیشین مرا نخوانده و هنوز دریافتی از «دامنهیِ آسیبزایی» که من کوشیدم به سادهترین زبان بگویم پیدا نکرده است.
با اندکی شگفتی ولی, دختره از آنچه من دربارهیِ «دامنهیِ آسیبزایی» و اینکه "errors are to be expected" گفتم سردر آورد, ولی تنها راهکاری که داشت همان سر تکاندن و تکرار "باید امیدوار باشیم" بیشتر نبود.
ولی این «دامنهیِ آسیبزایی» چیست؟ بسیار ساده است. در هر فرآیندی باید یک شماری ایرنگ (error, irang) را چشمداشت کرد. برای همان نمونهیِ پروازهای هوایی, ما ایرنگِ یک در چند سد هزار پرواز را داریم که به ما میگوید, از هر چند سد هزار پرواز هوایی, میبَیوسیم[11] (expect) که یک چندتایی هم فروافتند و به آن هتا در آمار نام دادهایم و «نرخ میرایی - Mortality Rate» مینامیم اش.
آنچه داریوش نازنین ما نگرفت و دختر لوند ما گرفت این بود که یک هواپیما, اگر فروبیافتد تنها کسانیکه درون همان هواپیما هستند و شاید یک شماری بیشتر که آن پایین زندگی میکردند بمیرند. اگر یک بمب اتم ترکانده شود, شاید تنها چند میلیون تن در جا بمیرند و چند میلیون تن در گذر سالهای پیش رو از روی جهشهایِ[12] ژنتیکی جان بدهند. ولی با پیشرفت روزافزون تکنولوژی, این «دامنهیِ آسیبزایی» نیز بزرگتر و بزرگتر دارد میشود. ما میتوانیم چند ایرنگ اتمی در چند سده داشته باشیم, ما میتوانیم چند سد حملهیِ تروریستی در سال داشته باشیم, ولی ما نمیتوانیم هتا یک ایرنگ در «مهندسی ژنتیک» داشته باشیم, زیرا دامنهیِ آسیبزایی آن چنان فراخ[13] و همهگیر است که تنها همان یک ایرنگ[9] برای نابودی همهیِ ما میبسندد[14].
* کُدُنمای همبود[15] فندین - Pseudo-code of Technological Society
کد PHP:
try:
is_a_good_citizen()
except:
activist_issues = [violence, ..., nature, feminism, masculinism, ..., technology_reformation]
while 1:
try:
activist_issues.pop()()
break
except: continue
is_a_good_citizen() # you bet!
while 1:
technological_progress() # or advancement()
----
1. ^ doruq+idan::Doruqidan || دروغیدن: دروغ گفتن Ϣiki-En to lie lügen
2. ^ Farjâm || فرجام: پایان; خاتمه Ϣiki-En, www.loghatnaameh.org conclusion; ending
3. ^ Degarânidan <— Degarândan || دگرانیدن: تغییر دادن to change
4. ^ Hoftan || هفتن: جرعه جرعه نوشیدن Ϣiki-En to sip schlürfen
5. ^ Âqâxtan || آغاختن: آغازیدن Ϣiki-En, Ϣiki-De to begin beginnen
6. ^ guy+âl::Guyâl || گویال: کره; گویال زمین Ϣiki-En planet
7. ^ pors+mân::Porsmân || پرسمان: مساله Dehxodâ, Ϣiki-En problem
8. ^ far+gaštan::Fargaštan || فرگشتن: بسیار گشتن; دگرستن; فراگشتن; تکامل یافتن www.thefreedictionary.com to evolve
9. ^ آ ب Irang || ایرنگ: خطا; لغزش MacKenzie error irrtum
10. ^ par+vâxtan::Parvâxtan || پرواختن: پرواز کردن Ϣiki-En to fly
11. ^ Bayusidan || بیوسیدن: چشمداشتن, انتظار بردن Dehxodâ to expect
12. ^ jah+eš+idan::Jahešidan || جهشیدن: جهش یافتن Ϣiki-En to mutate
13. ^ farâx+idan::Farâxidan || فراخیدن: گسترش یافتن Dehxodâ, Ϣiki-En to stretch out; to expand
14. ^ basand+idan::Basandidan || بسندیدن: بسنده کردن; کفایت کردن Ϣiki-En to suffice
15. ^ ham+bud::Hambud || همبود: اجتماع Ϣiki-En society