• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 6 از 7 نخستیننخستین 1234567 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 51 به 60 از 65

    جُستار: خاطرات دوران مدرسه و دانشگاه

    1. #51
      دفترچه نویس
      Points: 200,245, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Posting Award
      باید با تمامی‌
      قدرت پرچم اسلام
      را در غرب به زیر
      کشید.
       
      موفق
       
      Theodor Herzl آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      4,812
      جُستارها
      106
      امتیازها
      200,245
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,026
      از ایشان 11,876 بار در 4,433 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      28 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      کیا روی میز با کاغذ دروازه درست میکردند بعدش ۳ تا کاغذ مچاله ریز میشد توپ باید با یک ضربه یکی‌ از کاغذ‌ها از وسط ۲ تای دیگه می‌گذشت تا به دروازه حریف برسه ، همیشه ته کلاس از اینها بازی میکردیم
      "A Land without a People for a People without a Land"



    2. 5 کاربر برای این پست سودمند از Theodor Herzl گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (09-24-2012),Anarchy (09-25-2012),mamad1 (09-25-2012),Russell (09-25-2012),sonixax (09-25-2012)

    3. #52
      دفترچه نویس
      Points: 200,245, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Posting Award
      باید با تمامی‌
      قدرت پرچم اسلام
      را در غرب به زیر
      کشید.
       
      موفق
       
      Theodor Herzl آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      4,812
      جُستارها
      106
      امتیازها
      200,245
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,026
      از ایشان 11,876 بار در 4,433 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      28 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      یکی‌ از کارهای دیگه که میکردیم یک سری آدامس‌های فوتبالی اومده بود عکسش‌ بازیکن‌ها بود ، اونها رو جمع می‌کردم ، بعدش با اونها بازی میکردیم ، باید با کف دست میزدیم روش که برگرده ، اگه کامل بر می‌گشت برای ما بودش ، می‌بردیم. هر کدوم از عکس‌ها شماره داشت یادم هست شماره ۱۱ یک بازیکن برزیلی بود ، شماره ۲۵ هم یه ژاپنی ، پولم رو جمع کردم یه کارتن آدامس خریدم ، مثلا ۵۰۰ تا دونه آدامس میشد ، همه رو باز کردم ، این ۲ تا رو در آوردم ، دیگه احساس خدایی توی محل بهم دست داده بود. یک کار دیگه هم که میکردیم قلعه بازی میکردیم ، نمیدونم کیا این بازی یادشونه
      "A Land without a People for a People without a Land"



    4. 5 کاربر برای این پست سودمند از Theodor Herzl گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (09-25-2012),blackswan (10-16-2012),mamad1 (09-25-2012),Russell (09-25-2012),sonixax (09-25-2012)

    5. #53
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      عجب مردمان نوستالژیکی هستیم ما. دلمان برای فوتبال کاغذی و مدارس جمهوری اسلامی هم تنگ می‌شود..
      البته من حس نوستالژیک ندارم زیاد به این خاطرات،الان هم از لای کلی گرد و خاک اینا رو ته ذهنم پیدا کردم،کلا دوران بچگی ما که واقعا دوران گندی بود.
      البته حس نوستالژیک تقریبا در انسانها در همه زمانها و مکانها هست،همین حسها رو نسبت به دهه های 90 و 80 70 و اینها میبینیم تو غرب.تو ایران که بعضی وقتها شورش در میاد بخاطر بسته بودن همه راه ها و رکود.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    6. 4 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (09-25-2012),blackswan (10-16-2012),mamad1 (09-25-2012),sonixax (09-25-2012)

    7. #54
      سخنور یکم
      Points: 21,740, Level: 92
      Level completed: 39%, Points required for next Level: 610
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      مرد تنهای شب
       
      ریلکس
       
      mamad1 آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2012
      نوشته ها
      914
      جُستارها
      12
      امتیازها
      21,740
      رنک
      92
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,725
      از ایشان 3,184 بار در 911 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Anarchy نمایش پست ها
      یادش به خیر زمین فوتبال با خودکار رو جلد پلاستیکی کتابا میکشیدیم و بعد کاغذ گلوله شده رو میفرستادیم داخل و مثل فوتبال دستی بازی میکردیم البته انگشتمون توپ رو شوت میکرد....

      یه کار دیگه هم که بچه ها میکردن میوه درخت اکالیپتوس رو میاوردن میذاشتن داخل لوله خودکار و محکم فوت میکردن...انقدر تو سر و کله بچه ها زدیم با اینا وسط کلاس!!! یه کار دیگه هم این بود که پوست پرتقال یا نارنگی رو تو صورت یکی از نزدیک فشار میدادیم این گاز یا در واقع مایعش میپاشید تو صورتشون بدبختا تا چند دقیق هیچ جا رو نمیدیدن!!!

      ما دهه شصتی ها یعنی نسل کامل سوخته انقلاب اسلامی چه تفریحات ساده و سالم و ارزونی داشتیما....دلم برای خودم تنگ شد امشب!!

      چه نوستالوژی های باحالی

      اسم پرتغال اوردی


      یادم افتاد یکی از علاقه مندی هامون درست کردن تار انکبوت به وسیله ترشح پوست پرتغال و مداد تراش بود

      اینطوری که این اب و گاز پوست پرتغال رو میریختیم روی تراش و انگشتمون رو هی میچسبوندیم به تراش و هی بر میداشتیم تا نهایتا تار عنکبوت درست بشه

    8. 5 کاربر برای این پست سودمند از mamad1 گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (09-25-2012),blackswan (10-16-2012),Russell (09-25-2012),sonixax (09-25-2012),رویا (10-16-2012)

    9. #55
      سخنور یکم
      Points: 21,740, Level: 92
      Level completed: 39%, Points required for next Level: 610
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      مرد تنهای شب
       
      ریلکس
       
      mamad1 آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2012
      نوشته ها
      914
      جُستارها
      12
      امتیازها
      21,740
      رنک
      92
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,725
      از ایشان 3,184 بار در 911 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      بزارید یه خاطره بگم(این خنده زیاد توام با ذوقه قابل توجه الیس)


      خاطره بر میگره به دوران دبیرستان(سال اول ) و درس کذایی و تنفر اور تعلیمات اجتماعی

      تازه مد شده بود برای مدارس صندلی های فایبر گلاس نو میخریدن و توی کلاس ها میزاشتن

      من هم امتحان هایی رو که بلد نبودم مطالبشو روی دسته صندلی با مداد نوکی مینوشتم چون به جز از فاصله 30 سانتی اصلا مطالب قابل مشاهده نبود و بعد از امتحانم یه کف دست میکشیدم روش همشون پاک میشدن


      امتحان میان ترم تعلیمات اجتماعی

      زنگ قبل از امتحان کل صندلیمو از دستش گرفته تا نشیمنگاه پر کردم از تقلب
      زنگ تفریح خورد رفتم بیرون و اومدم که دیدم هم کلاسی های دیوس (در مرحله اول) و حسود(در مرحله دوم)

      دستشونو کشیدن روی تقلبا و پاک کردن همه رو

      گفتم چرا این کارو کردید ......(فحش)
      گفتن این طوری نمیشه که تو به همین راحتی تقلب بکنی و نمره بیاره و ما نمره نیاریم
      گفتم پس چی کار کنم؟
      گفتن یا باید تقلباتو روی کاغذ بنویسی یا نمیزاریم تقلب کنی

      خلاصه توی نیم ساعت هر چی میتونستم تقلب نوشتم روی کاغذ

      برگه امتحانی ها که پخش شد کاغذ های تقلب رو گذاشتم زیر برگه امتحانی که معلوم نباشه


      معلم بین صندلی ها قدم میزد و هر چه قدر که به من نزدیک تر میشد ضربان قلب و ادرنالین میرفت بالا اصن یه وضی

      خلاصه رسید بالای سرم و توقف کرد
      همون لحظه بود که خودم فهمیدم به خاطر اینکه کاغذ برگه امتحانی شفاف هست کاغذ های تقلب زیرش معلومه


      دیگه چیزی نفهمیدم
      فقط یه احساس سوزش و سردی پشت گردنم حس کردم

      همراه با چکو لگد که حوالم میشد همراه با فحش

      خلاصه که اون امتحان رو افتادیم به همین راحتی

    10. 6 کاربر برای این پست سودمند از mamad1 گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (09-26-2012),Anarchy (09-26-2012),Russell (09-26-2012),sonixax (09-26-2012),Unknown (09-26-2012),رویا (10-16-2012)

    11. #56
      نویسنده سوم
      Points: 6,549, Level: 52
      Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      Unknown آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2012
      نوشته ها
      143
      جُستارها
      11
      امتیازها
      6,549
      رنک
      52
      Post Thanks / Like
      سپاس
      315
      از ایشان 511 بار در 144 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      4 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      اصولا آدم های بچه مثبت زیاد خاطره ای برای تعریف کردن ندارند!

    12. 4 کاربر برای این پست سودمند از Unknown گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (09-26-2012),mamad1 (09-26-2012),Ouroboros (09-26-2012),sonixax (09-26-2012)

    13. #57
      مدیر تالار
      Points: 424,596, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      گاز نگیر!
       
      متعجب
       
      sonixax آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      کره ی زمین
      نوشته ها
      9,105
      جُستارها
      110
      امتیازها
      424,596
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      47,087
      از ایشان 15,109 بار در 7,094 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      89 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Unknown نمایش پست ها
      اصولا آدم های بچه مثبت زیاد خاطره ای برای تعریف کردن ندارند!
      والاسپاگتی ما هم خاطره زیادی برای تعریف کردن نداریم ولی بچه + هم نبودیم آخه مثلن باعث اخراج یک معلم بسیجی از مدرسه شدن و نونش رو آجر کردن تعریف داره ؟
      همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
      دکتر ساسی

    14. 2 کاربر برای این پست سودمند از sonixax گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (09-26-2012),Russell (09-26-2012)

    15. #58
      سخنور یکم
      Points: 21,740, Level: 92
      Level completed: 39%, Points required for next Level: 610
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      مرد تنهای شب
       
      ریلکس
       
      mamad1 آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2012
      نوشته ها
      914
      جُستارها
      12
      امتیازها
      21,740
      رنک
      92
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,725
      از ایشان 3,184 بار در 911 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      دوستان خاطرات چی شد؟

      شل میزنیدا

      من خاطرات دانشگاه رو هنوز رو نکردما

    16. 6 کاربر برای این پست سودمند از mamad1 گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (10-05-2012),Anarchy (10-05-2012),blackswan (10-16-2012),Mehrbod (10-05-2012),Russell (10-05-2012),sonixax (10-05-2012)

    17. #59
      سخنور یکم
      Points: 21,740, Level: 92
      Level completed: 39%, Points required for next Level: 610
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      مرد تنهای شب
       
      ریلکس
       
      mamad1 آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2012
      نوشته ها
      914
      جُستارها
      12
      امتیازها
      21,740
      رنک
      92
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,725
      از ایشان 3,184 بار در 911 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      اما میریم سر خاطرات دانشگاه


      یکساعت از روز اول ترم اول دانشگاه سر کلاس ادبیات نمیدونم چی به سر ما اومد چشممون افتاد به خانم x

      تمام هفته رو به عشق رسیدن به شنبه اینده و کلاس ادبیات بعدی طی کردم
      ایندفعه نگاهم عمیق تر شده بود بهش
      منتظر بودم حرف بزنه و منم با دقت به حرفش گوش کنم
      گاهی تو مشاعره های تو کلاس منم با شعر جوابشو میدادم

      3 هفته گذشته
      هنوز نمیدونم باید برم جلو یا نه
      اخه خیلی خجالت میکشم

      شد هفته چهارم
      خانم نیومد سر کلاس به علت بیماری
      و من هم بی رمق تر از همیشه کلاسو طی کردم


      هفته پنجم
      زود تر از همیشه رفتم دانشگاه
      هم من بودم هم اون و هم هیچ کس نبود
      خدا میدونه با چه ذوق سلامش کردم و اونم با چه عشوه شتری جواب سلام داد

      هفته نهم
      از دور سلامش کردم
      اما جوابمو نداده
      دوستان میگن نشنیده
      اما دل من راضی نمیشه
      هنوز مرددم واسه بیان حسم


      هفته 15 هم (یک هفته به پایان کلاس ها)

      امروز دلمو میزنم به دریا و بهش می گم

      اما چه جوری بگم؟


      دوستم میگه صاف برو بگو
      اما من نمیتونم


      اهان فهمیدم

      جزوه ادبیاتشو میگیرم و روش می نویسم


      وه که جدا نمیشود نقش تو از خیال من
      تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من


      و نوشتم



      جوابش این بود:


      نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
      همه بر سر زبانندو تو در میان جانی



      رسما توی تمام مجرا های بدنم جشن عروسی بر پا بود



      داستان شکستش واسه یه پست دیگس
      البته ماجرا خییلی پیچیده تر از این بود
      من کلیات رو گفتم


      قدیم ها عجب حوصله هایی داشتم من

    18. 6 کاربر برای این پست سودمند از mamad1 گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (10-08-2012),blackswan (10-16-2012),Mehrbod (10-08-2012),Russell (10-08-2012),sonixax (10-08-2012),رویا (10-16-2012)

    19. #60
      سخنور یکم
      Points: 21,740, Level: 92
      Level completed: 39%, Points required for next Level: 610
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      مرد تنهای شب
       
      ریلکس
       
      mamad1 آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2012
      نوشته ها
      914
      جُستارها
      12
      امتیازها
      21,740
      رنک
      92
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,725
      از ایشان 3,184 بار در 911 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      سال سوم دبیرستان
      درس هندسه
      امتحان میان ترم گرفت استاد

      یادم نمیره ساعت 6 بعد از ظهر بود هوا هم تاریک شده بود و از 6 ساعت توی مدرسه بودن خسته شده بودیم
      و اون فضای زندان مانند کلاس ها روح ادمو جر واجر میکرد

      استاد همیشه عصبانی درس هندسه و حساب دیفرانسیل

      شروع کرد به خوندن نمره ها


      40 نفر دانش اموز بودیم

      اسم تک تکشونو خوند و نمره هاشونو گفت و کاغذ امتحانی رو داد دست خودشون

      به اسم ممد1 که رسید

      ورقه رو انداخت رو زمین

      رفتم برداشتمش دیدم نوشته 25 صدم

      چه حسی بدی داشت خدایی

      خنده های تمسخر امیز بچه ها
      اخم معلم
      به یاد اورری چوبی که بابام قرار بود توی پاچم بکنه
      ترس از تجدیدی
      بعد از ظهر تاریک پاییزی
      خستگی
      گرسنگی



      کاغذو تو همون کلاس پاره کردم رفتم خونه
      خدا اون روزا رو نیاره دیگه
      خیلی بد بود

    20. 5 کاربر برای این پست سودمند از mamad1 گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (10-16-2012),blackswan (10-16-2012),Russell (10-16-2012),sonixax (10-16-2012),رویا (10-16-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •