منظورم موفقیتی بود که شما مد نظرتان بود ،مگر شما منظورتان بردگی بود؟
ولی من موفقیت را در رفتن به دانشگاه نمی دانم
موفقیت آنی ست که فرد به خودش افتخار کند و اشباع شود از آرزوهایی که از حالت آرزو در آمده اند و به انها رسیدست
موفقیت این ست که نگوید کاش چنین نمی کردم و حیف جوانی که از دستش دادم.
توازن وجود ندارد ،متاسفانه باید بردگانی باشند تا افردای بتوانند سروری کنند آن هم بواسطه ی ضعف آنها
حالا این بین، رفتن کلاسها فایده میتواند بگذارد یا نه را باید جدا کرد
فرزند من ِ نوعی کلاس زبان میرود تا مثلا وقتی با کامپیوتر کار میکند بتواند خودش بخواند و از من کمک نگیرد
فرزند من ِ نوعی نمی تواند در جهت مخالف شنا کند تا جایی پیش میرود که خود بداند هم مسیر شدن با بقیه راه درست نیست
باید خودش به این نتیجه برسد ؛یا می رسد یا نه
یا حقارت بردگی را می پذیرد یا نه
این را ،زمان بهتر می داند
ولی در این شرایط و روحیاتی که از او سراغ دارم هنوز نمیتواند خود را جدا کند