بی شک نه محمدرضا شاه و نه پدرش منفورترین های دوران معاصر نبودند و حداقل در بین عوام محبوبیتی دارند.اما هر دوی این شاهان کارهای کردند که نمیتوان از آنها چشم پوشی کرد.مهمترینش اینکه آنها مردم را تحقیر کردند.مردم را عده ای عقب مانده و فقیر و بی سواد میدانستند که اصلا دلیلی ندارد در شرایط سیاسی کشور نقشی داشته باشند چرا که ما داریم برایشان بهترین کارها را میکنیم.اما هر دوی اینها فراموش کرده بودند که همین مردم حماسه انقلاب مشروطه را آفریدند، همین مردم فعالیت های سیاسی و حذبی داشتند، همین کور و کچل ها روزنامه داشتند و دموکراسی خواه بودند.شما با فروریختن پایه های دموکراسی ای که مردم برایش جنگیده اند و کشته شده اند، بی شک صاحب عنوان منفور خواهید شد.مگر میشود مردمی که هوشیار شده بودند و اندیشه های آزادی خواهی داشتند، دوباره به عقب برگرداند؟این کاری است که این دو شاه میخواستند بکنند تا با خیال راحت و بی دغدغه به سلطنت خود برسند.اما نمی دانستند که جاده ی آگاهی یک جاده ی یک طرفه است و شاید مسیر رفت داشته باشد، اما برگشت ندارد.
کارنامه ی محمدرضا شاه در این مورد خیلی سیاه تر از پدرش است.او تحقیری بزرگ بر مردم وارد ساخت که عملا نفرت را در دل آنها نهادینه کرد.دوره بین سالهای 1320 تا 1332 را نگاه کنید.در این سالها نه اوضاع اقتصادی مملکت خوب بود، نه رفاه اجتماعی آنچنانی وجود داشت.اما به سبب وجود فضای باز و دموکراتیک، مردم همیشه امیدوار و پرنشاط بودند.اما جناب شاه با تبانی با بیگانگان علیه ملت خودش توطئه کرد.آیا میشود چنین گناه بزرگی را بر یک سیاستمدار بخشید؟چنین کاری در هر جای دنیا رخ دهد، آن سیاستمدار برای همیشه منفور میشود و کمترین حکمش حبس ابد است.و فاجعه بارتر اینکه حتی همان بیگانگان از مردم ایران معذرت خواهی کردند اما هموطنان شاهیِ ما هرگز خود را در این مورد مسئول نمیدانند و اساسا به جای لفظ کودتا چیزهای دیگری میگویند که همه میدانیم!خب شما وقتی روزنامه ها و احزاب را میبندید، مجلس را تسخیر میکنید، برعلیه مردم خودت با بیگانگان ساخت و پاخت میکنید و تمام نهادهای دموکراتیک را تبدیل مداحان و ثناگویان خود میکنید، باید بدانید مردم هم روزی ÷به حساب شما خواهند رسید.جناب شاه فکر کردند با گرفتن و سر به نیست کردن دو تا ازادی خواه و چهارتا رهبر سیاسی و بستن احزاب و روزنامه ها، مردم هم یادشان میرود آزادی چیست و دموکراسی به چه معناست.خب پس از کودتای 28 مرداد، همان مردم که در برابر سخت ترین مشکلات اقتصادی دم نمیزدند، حالا در قبال کمترین مشکل سهوی هم، فریادشان بلند میشود.چرا؟چون میدانند مسئول همه چیز یک نفر است.اوست که اختیار همه چیز را در دست دارد.از چاله درون آسفالت تا کشته شدن افراد در زندانهای ساواک،مردم همه را از چشم یک نفر میبینند.آن یک نفر کیست؟جناب شاه!
حالا هی بفرمائید ایشان دانشگاه ساخت، جاده ساخت،راه آهن درست کرد ، اقتصاد را فلان کرد و... . با این حرفها تنها میشود عوام را فریفتمخصوصا در این شرایط اسف بار .
اما درخشان ترین دوران در تاریخ معاصر همان سالهای 1320 تا 1332 است.
iranbanoo (11-23-2012),Philo (11-23-2012),sonixax (11-24-2012),undead_knight (11-23-2012),viviyan (11-23-2012)
دوست عزیز از این حرف ها بوی عوام زدگی میاد...کدام مردم؟چند درصد مردم در زمان مشروطه سواد داشتند؟چند درصد آگاهی سیاسی داشتند؟ چرا بی جهت برای خودمون نوشابه باز میکنیم...مردم بی سواد چه درکی از دموکراسی داشتند که مثلا در انقلاب مشروطه بیان کاری کنن؟ همونجا هم دنباله رو بودن...
این یک دروغ یا غلط مصطلح شده در بین ایرانی ها...آمریکا هیچ وقت معذرت خواهی نکرده، اما نمیدونم چرا همه این رو تکرار میکنن...مسوولان آمریکایی چیز دیگه ای گفتن!!
ذر این زمینه که این حادثه رو میتونیم کودتا بدونیم یا نه ، من کتاب " آسیب شناسی یک شکست" علی میر فطروس و مصاحبه ایشون رو در خور توجه میدونم...من که کودتایی به اون مفهومی که عاشقان مصدق ازش اسم میبرن ندیدم....Interview With Bahman Kalbasi of BBC PersiaThis issue has been a source of tension between the United States and the Islamic Republic of Iran. For many years, Iran has defined itself in part by its opposition to my country, and there is indeed a tumultuous history between us. In the middle of the cold war, the United States played a role in the overthrow of a democratically elected Iranian government. Since the Islamic revolution, Iran has played a role in acts of hostage-taking and violence against US troops and civilians. This history is well known. Rather than remain trapped in the past, I have made it clear to Iran's leaders and people that my country is prepared to move forward. The question, now, is not what Iran is against, but rather what future it wants to build.
Secretary Albright's Speech regarding Iran, 3/17/00We know that everything we have done in the course of our 235-plus year history is going to appeal to or be supported by everyone, and we take our history seriously. So, for example, we’ve expressed regret about what was done in 1953. We’ve had high-ranking Americans say that that was a disruption of what could have and should’ve been a natural development of democracy with Iran. At the time, it was the Cold War. It was the Soviet Union which seemed to pose an existential threat to everyone, including Iran, Turkey, Greece, you name it. So we sometimes, in retrospect, look back and say, “Could we have done that a different way?” And so we have regretted what happened in 1953.
In 1953 the United
States played a significant role in orchestrating the overthrow of Iran's popular Prime
Minister, Mohammed Massadegh. The Eisenhower Administration believed its actions were
justified for strategic reasons; but the coup was clearly a setback for Iran's political
development. And it is easy to see now why many Iranians continue to resent this
intervention by America in their internal affairs.
انجمن پژوهشی ایرانشهر گفتوگوی مسعود لقمان با علی میرفطروس درباره تاریخ، تاریخنویسی و سیاست در ایران معاصر
ضمنا برای شورش 57 که از روی ناآگاهی و بی سوادی اکثریت مردم بود، کردیت خیالی نسازید...شاه هر اشتباهی هم کرد، اگر مردم ذره ای از این دست آگاهی هایی که شما براشون متصور هستید، داشتند کار به امروز و حکومت فعلی نمیرسید....
پاسخ این حرفتان را در پاسخی که به خانم ایران بانو داده ام، میتوانید بیابید.دوست عزیز از این حرف ها بوی عوام زدگی میاد...کدام مردم؟چند درصد مردم در زمان مشروطه سواد داشتند؟چند درصد آگاهی سیاسی داشتند؟ چرا بی جهت برای خودمون نوشابه باز میکنیم...مردم بی سواد چه درکی از دموکراسی داشتند که مثلا در انقلاب مشروطه بیان کاری کنن؟ همونجا هم دنباله رو بودن...
Foreign policy of the Bill Clinton administration - WiKiاین یک دروغ یا غلط مصطلح شده در بین ایرانی ها...آمریکا هیچ وقت معذرت خواهی نکرده، اما نمیدونم چرا همه این رو تکرار میکنن...مسوولان آمریکایی چیز دیگه ای گفتن!!
Full text: Barack Obama's Cairo speech | World news | guardian.co.uk
Interview With Bahman Kalbasi of BBC Persia
Secretary Albright's Speech regarding Iran, 3/17/00
به بخش ایرانش دقت کنید:
That year, Secretary of StateMadeleine Albright and President Clinton mandated what could be considered an apology to the Iranian people for the 1953 CIA-assisted coup that overthrew the democratically elected Prime Minister,Mohammed Mossadegh, and replaced him with the Shah, thus leading to the 1979 Islamic Revolution two decades later.
خب این کتاب معلوم است برای چه کسانی نوشته شده است.این مرد و کتابش به اندازه کافی رسوا شده اند و دیگر نیازی نیست که در مورد دروغها و جعل هایش بگویم.مراجعه کنید به کتاب جناب محمد امینی.ذر این زمینه که این حادثه رو میتونیم کودتا بدونیم یا نه ، من کتاب " آسیب شناسی یک شکست" علی میر فطروس و مصاحبه ایشون رو در خور توجه میدونم...من که کودتایی به اون مفهومی که عاشقان مصدق ازش اسم میبرن ندیدم....
انجمن پژوهشی ایرانشهر گفتوگوی مسعود لقمان با علی میرفطروس درباره تاریخ، تاریخنویسی و سیاست در ایران معاصر
خیلی عجیب است که اقای بیل کلینتون هم فهمید که انقلاب 57 از کجا سرچشمه گرفته، اما هموطنان شاهیِ ما هنوز خود را به آن راه میزنند.دوست عزیز، همین نا آگاهی هایی که شما میفرمائید در اثر فضایی بود که شاه فراهم کرده بود.وقتی فضای تعامل سیاسی و قعالیت احزاب و روزنامه ها و دیگر نهادهای دموکراتیک بسته شوند، باعث میشود مردم نتوانند تمرین فعالیت ها و انتخابهای سیاسی داشته باشند و به سوی انقلاب پیش میروند نه اصلاح، چرا که هر روز ذهن مردم رادیکال تر میشود و از آنطرف سوءظن مستبد به مردم نیز بیشتر میشود و این روند آنقدر ادامه میابد که انفجاری رخ دهد.همان چیزی که در سال 57 رخ داد.در ثانی، شاید مثلا ما از حذب توده و مجاهدین و ملیون و ... بیزار باشیم.اما همه اینها حداقل نشان دهنده ی این مطلب هستند که مردم ایران منفعل نبودند و در صدد راهی برای پیشرفت و آزادی بودند، اگر شاید به گمان ما راه را اشتباه میرفتند.ضمنا برای شورش 57 که از روی ناآگاهی و بی سوادی اکثریت مردم بود، کردیت خیالی نسازید...شاه هر اشتباهی هم کرد، اگر مردم ذره ای از این دست آگاهی هایی که شما براشون متصور هستید، داشتند کار به امروز و حکومت فعلی نمیرسید....
لطف کنید دقیق اشاره کنید..چیزی یافت نشد در پاسخ به مطالب من !!!
داریوش گرامی، نقل قول سوم در پست قبلی من از مادلین آلبرایت هست...اینکه نویسنده ویکی پدیا از قول خودش چه چیزی تفسیر کنه، وقتی متن اصلی هست و من آوردمش دیگه خیلی مضحک هست...چیزی که هست آمریکا هیچ وقت معذرت خواهی نکرده...بالاترینش حرف هیلاری کلینتون بود که اونم با هزار بند و تبصره بدون یه اظهار تاسف کوچکی کرده...
داریوش گرامی الان که انتظار ندارید من این حمله شخصی شما به نویسنده یک کتاب رو ، به عنوان فکت تاریخی در نظر بگیرم...به طور دقیق اشاره کنید و بگید فلان جا دروغ و جعل بوده!! حواله به کتاب هم ندید لطفا....
اول اینکه شما نوشابه اضافی برای مردم از دوران مشروطه به بعد باز کردید نه من !! من اتفاقا در جایگاهی که الان شما دارید نا آگاهی مردم رو نشون میدین، بودم!! من در صدد دفاع از شاه نیستم که جز گروه هموطنان شاهی باشم...اما این نفرت بی دلیل شما از شاه رو هم ندارم...ما هم آلمان یا فرانسه نبودیم که انتظار بالایی از شاه داشته باشین...ایران هنوز تمرین کافی نداشت برای رسیدن به دموکراسی و یک کشور مذهب زده بود که تازه داشت به سمت پیشرفت حرکت میکرد!! تقصیر اتفاق امروز هم همه بر گردن شاه ایران نیست...همون احزابی که یکپارچه زیر عبای جناب خمینی رفتن،بیشتر تقصیر دارن...
لطف کنید دقیق اشاره کنید..چیزی یافت نشد در پاسخ به مطالب من !!!
قربانیان انقلاب - صفحه 2
اصلا فرض میکنیم که همین معذرت خواهی کلینتون و بعد هیلاری کلینتون، یک حرکت استراتژیک و یا با هزار کنایه و بند و تبصره بود.من هم حرف خود را پس میگیرم.سوال من از شما این است که بر اساس این همه مستنداتی که نشان از همدستی شاه و با آمریکایی ها هست،شما همچنان آنرا کتمان میکنید؟داریوش گرامی، نقل قول سوم در پست قبلی من از مادلین آلبرایت هست...اینکه نویسنده ویکی پدیا از قول خودش چه چیزی تفسیر کنه، وقتی متن اصلی هست و من آوردمش دیگه خیلی مضحک هست...چیزی که هست آمریکا هیچ وقت معذرت خواهی نکرده...بالاترینش حرف هیلاری کلینتون بود که اونم با هزار بند و تبصره بدون یه اظهار تاسف کوچکی کرده...
دوست عزیز، ایشان اصلا در حدی نیستند که نیاز به حمله داشته باشند!جدی میگویم!داریوش گرامی الان که انتظار ندارید من این حمله شخصی شما به نویسنده یک کتاب رو ، به عنوان فکت تاریخی در نظر بگیرم...به طور دقیق اشاره کنید و بگید فلان جا دروغ و جعل بوده!! حواله به کتاب هم ندید لطفا....
بعد هم شما حواله دادید به کتاب جناب میرفطروس، من هم در جواب حواله دادم به کتاب جناب امینی!کجایش ایراد دارد؟
دوست عزیز، من نگفتم شما مدافع پهلوی ها هستید.من همه ی اینها را صرفا یک دیالوگ در نظر میگیرم و پیشداوری ای در مورد اینکه شما به چه شخصی یا تفکری تعلق خاطر دارید، ندارم، چرا که در اینصورت، حرفهای من دیگر در چهارچوب بحث نخواهد بود و صرفا حمله شخصی خواهد بود.بنده نفرت بی دلیل از شاه ندارم، نفرت بادلیل هم ندارم.اورا مقصر " همه ی اتفاقات ناگورا پس از خودش هم نمیدانم" اما آیا این حق را ندارم که در مورد او و نقشی که در تاریخ کشورم داشت حرفی بزنم؟اول اینکه شما نوشابه اضافی برای مردم از دوران مشروطه به بعد باز کردید نه من !! من اتفاقا در جایگاهی که الان شما دارید نا آگاهی مردم رو نشون میدین، بودم!! من در صدد دفاع از شاه نیستم که جز گروه هموطنان شاهی باشم...اما این نفرت بی دلیل شما از شاه رو هم ندارم...ما هم آلمان یا فرانسه نبودیم که انتظار بالایی از شاه داشته باشین...ایران هنوز تمرین کافی نداشت برای رسیدن به دموکراسی و یک کشور مذهب زده بود که تازه داشت به سمت پیشرفت حرکت میکرد!! تقصیر اتفاق امروز هم همه بر گردن شاه ایران نیست...همون احزابی که یکپارچه زیر عبای جناب خمینی رفتن،بیشتر تقصیر دارن...
نکته ای که باید مدنظر قرار داد این است که ناآگاهی بعضی جاها علت است و بعضی جاهای دیگر معلول!در دو پست قبلی گفتم:جاده ی آگاهی یک طرفه است.مشکل شاه این بود که توان درکِ این مطلب را نداشت.چه کسانی انقلاب مشروطه کردند؟چه کسانی مجلس تشکیل دادند؟چه کسانی خواهان برقراری حکومت قانون و حاکمیت ملی بودند؟آیا مردمی که به این نتایج میرسند را میشود با جاده و راه آهن و بیمارستان خوش کرد؟دوست من، یک بار برای همیشه باید قضیه را برای خودمان حل کنیم.مردم ایران، نفهم نبودند.به آگاهی دریافت ازادی رسیده بودند.اتفاقا انقلاب پنجاه و هفت در راستای تلاش های همین مردم برای آزادی بود.اما به سبب فضای مسمومی که بر جامعه حاکم شده بود و قحط الرجالی که پیش آمده بود، تلاش مردم هم دوباره به بیراهه رفت.
sonixax (11-24-2012)
موافقم.خیلی عجیب است که اقای بیل کلینتون هم فهمید که انقلاب 57 از کجا سرچشمه گرفته، اما هموطنان شاهیِ ما هنوز خود را به آن راه میزنند.دوست عزیز، همین نا آگاهی هایی که شما میفرمائید در اثر فضایی بود که شاه فراهم کرده بود.وقتی فضای تعامل سیاسی و قعالیت احزاب و روزنامه ها و دیگر نهادهای دموکراتیک بسته شوند، باعث میشود مردم نتوانند تمرین فعالیت ها و انتخابهای سیاسی داشته باشند و به سوی انقلاب پیش میروند نه اصلاح، چرا که هر روز ذهن مردم رادیکال تر میشود و از آنطرف سوءظن مستبد به مردم نیز بیشتر میشود و این روند آنقدر ادامه میابد که انفجاری رخ دهد.همان چیزی که در سال 57 رخ داد.در ثانی، شاید مثلا ما از حذب توده و مجاهدین و ملیون و ... بیزار باشیم.اما همه اینها حداقل نشان دهنده ی این مطلب هستند که مردم ایران منفعل نبودند و در صدد راهی برای پیشرفت و آزادی بودند، اگر شاید به گمان ما راه را اشتباه میرفتند.
البته انقلاب که نمیتونه به این شکل باشه ولی خب به نظرم منظور کندی بیشتر اصلاحات بوده،به هر حال وقتی امکان اصلاح نباشه حتی اگر حکومت مشکلاتش زیاد نباشه افکار مردم انقلابی میشه.نوشته اصلی از سوی John F. Kennedy
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
جناب داریوش
بدون هیچ موضع گیری خاصی میخواهم نظرتان را در مورد این مسئله بدانم:
آیا به نظر شما ادبیات مجیز گویانه و ستایشگرانه ی سیاست مداران که اخیرا هم بسیار شاهد انیم مسبب بسیار ی از عقب ماندگی ها ما نیست.
استفاده ی بهره جویانه از واژه (مردم)که به تکرار از طرف کنش گران سیاسی میشنویم باعث نشده که مردم احساس کنند که این ستایش ها بر حق است و پیش خود فکر کنند که علی آباد هم شهریست؟
البته تحقیر رمردم به وسیله ی سیاستمداران را قبیح میدانم اما چشم از عقب ماندگی های مردم بستن نیز خطای بزرگیست و شاید پهلوی ها نیز به این مسئله واقف بوده اند؟؟؟!!
متاسفانه نمیدانم آن یک صفحه ای که در جواب شما تایپ کرده بودم کجا رفت.ناچارم دوباره بنویسم.
البته بی شک به قلیان در آوردن و سپس بهره برداری کردن از احساسات عوام، مذموم است.اما آنچه من گفتم با آنچه شما فرمودید، سنخیتی ندارد.من میگویم این دو شاه مردم را تحقیر کردند.به چه حقی این کار را کردند؟به چه حقی خود را جلوتر از مردم خود میدیدند؟تفاوت دیدگاه من با شما در این است که اساسا من مردم آن زمان را به هیچ روی عقب مانده نمیبینم.از نظر من همین ستارخان پهلوان بی سواد ، از همه ی خاندان پهلوی مترقی تر بود!سوئیس هم نرفته بود، زبان انگلیسی و فرانسه هم نمیدانست،کت و شلوار و کراوات هم نمیپوشید!سوال من از شما این است که افرادی چون آخوندزاده،کرمانی،کسروی و مبارزین مشروطه و آزادی خواهان و روزنامه نویسان از کره ی مریخ آمده بودند؟نه بانو!درون همین مردم پرورش یافته بودند.از همین فرهنگ برخاسته بودند.از همین کور و کچلها بیرون زده بودند!
کسی از شاه نخاست مجیز مردم را بگوید.من میگویم او با بستن فضای سیاسی و فروریختن نهادهای دموکراتیک و راه اندازی یک حزب فرمایشی، عملا مردمی که نیم قرن قبل از آن برای آزادی جنگیده بودند را تحقیر کرد و آنها را از خود بیزار کرد.
دستتان را به من بدهید تا سفری به لندن داشته باشیم تا به شما نشان دهم که چه عقب مانده هایی در همین لندن زندگی میکنند که باورش مسلما سخت خواهد بود!اما چرا مردم انگلیس عقب مانده نیستند؟موضوع این است که عوام، عوام است.شما به هرجای دنیا که بروید همین است.حالا بعضی جاها یک کم شیک تر و با کلاس تر!اگر شما بخواهید سطح درک عوام را ملاک قرار دهید، من با قاطعیت میگویم که همه ی ملل جهان نادان هستند.اما از نظر من ملاک مترقی بودن یک جامعه الیتِ آن جامعه است و رابطه ای که مردم عادی با آنها دارند.این است که مهم است.اگر این را ملاک قرار دهیم، مردم آنزمانِ ایران واقعا مترقی بودند.چرا که الیت جامعه انسانهای مترقی ای بودند و مردم هم همیشه به خوبی از آنها پشتیبانی میکردند.وگرنه مثلا یک روستایی ساده توان تحلیل مسائل سیاسی را که ندارد.همین که میداند که کارها دست آن است که باید باشد برایش کفایت میکند.به همین دلیل است که وقتی شاه علیه مصدق توطئه کرد، از آن کشاورز ساده روستاهای بویر احمد تا دانشجویان تهران دچار یاس و سرخوردگی شدند.چراکه میدانستند که این مصدق نیست که محاکمه میشود بلکه این مردم هستند که دادگاهی میشوند.این همان چیزی ست که محمدرضا شاه و بعد سلطنت طلبها توان درکش را ندارند.
خیلی ها نماد پیشرفت و ترقی را جاده و راه آهن و تونل؛ یا نمایش رابطه جنسی همجنس گرایان و برپایی جشن های دوهزار و پانصد ساله؛یا تغییر لباس مردم و خوش تیپ کردنشان میدانند.اما من حاضر نیستم حتی تکه ای از آزادی را با این چیزها معامله کنم.
هویدا می گفت مردم و روشنفکران ما با حرف اصلاح می کنند
وقتی می نشینند حرف می زنند همه چیز رو اصلاح می کنند اما در عمل هیچ یک کاری نمی کنند, می خواست جوانان تحصیل کرده و روشنفکران رو با رژیم شاه آشتی بده تا از دانش اونها برای سازندگی میهن استفاده کنه, هویدا به اصلاح اعتقاد داشت نه به انقلاب (سالها بعد بعضی از انقلابی های اون زمان گفتند که ما اشتباه کردیم و با شاه بهتر میشد اصلاحات کنیم!)
بنی صدر - که در جبهه مخالف هویدا بود هر چند شاید ازش بیزار باشید - میگه مخالفان به راحتی حرفهاشون رو جلوی اون می زدند و به همه انتقادات گوش می داد , میگه گاهی برای نجات کسی که گرفتار ساواک شده بود ازش کمک می خواستم و همیشه تا جایی که می تونست کمک می کرد.
البته من نه می خوام پرونده پهلوی رو پاک کنم و نه اینکه هویدا را بدون خطا نشون بدم
اما در حقیقت وقتی انقلاب ایران رو بررسی می کنیم همه احزاب اشتباه داشتند و کمتر فردی پیدا میشه که نقطه تاریکی نداشته باشه
آها خب فهمیدم!
چرا که نه بیزاری هم خودش یه "دلیل" هست.
البته بستگی داره منظورتون از گروههای دیگه چی هست؟ اگه توده ای ها رو می گید که بله, حتما و صد در صد موافقم, توده ای ها از این نظر شباهت زیادی با اسلام گراهای افراطی دارند و به خشونت انقلابی هم باور دارند.اعدامهای انقلابی رو هم می پسندیدند تا زمانی که نوبت خودشون شد!
هر چند الان دیگه خیلی از آخوندهای تندروی اون زمان شور و شوق انقلابی شون رو از دست دادند و پشیمون شدند, نمی دونم در مورد توده ای ها هم این درسته یا نه...
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)