به دید من چند لغزش در این پیک مزدک خردمند آشکار است:
1-به گمان من اینکه "خردگرا"ی گرامی سخن از زن ها می گویند،بیگمان باورشان بیشینه ی زن ها است و گرنه گمان نمی کنم انسان هایی که اندک آشنایی هم با منطق داشته باشند در دام مغالطه ی تعمیم جزء به کل بیوفتند.
2- از آنجایی که ما توانایی اینرا نداریم که میزان خردمندی،سودمندی،دانش دوستی،شجاعت،راست گویی، و اخلاق مداری زنان را در سرتاسر گیتی بسنجیم برای اینکه حکمی نه چندان قطعی صادر کنیم و پیش خودمان نگرمان را درباره ی بیشینه ی زنان بگوییم، می توانیم به فکت های بسیار زیادی که در باره ی میزان مشارکت زنان در تولید علم و جود دارد و همچنین استدلال های فرگشتی-فلسفی در باب شخصیت و رفتار شناسی زنان و همچنین مشاهدات شخصی و البته مشاهدات شخصی مردهای دیگر رجوع کنیم.
2-سخن مزدک گرامی در باب عرضه و تقاضا و اینکه اساسا تا زمانی که جنسی همچون نر بوده که در دم همه چیز را برای ماده فراهم می کرده،نیازی به کوشش و تلاش ماده ها نبوده درست است.البته من قبول دارم که بخشی از فرآیند کنترل زنان بواسطه ی کنترل برتری گزیننش جنسی زنان و البته محدود کردن هایپرگمی زنان بوده چرا که می توان گفت حضور بیشتر در همبود برابر بوده با در دسترس بودن بیشتر مردان و در نتیجه افزایش قدرت انتخاب زنان و احتمال از دست دادن جفت ماده.اما این همه ی حقیقت نبوده و نیست و به گمانم این معامله ای دو سر بود هم برای مرد،و هم برای زن بوده.
3-نکته ی دیگر اینکه درست است که به جای آوردن تمام نیاز های زنان از سوی مردان عاملی است برای خرفتی زنان اما توجه داشته باشید که نمی توان بسادگی بار این "خرفتی" را یکسره بر دوش مردان گذاشت و زنان را "هیچ کاره" و قربانی جلوه داد.بی شک کسی که از این شرایط سود می برده زنان بوده اند و سوء استفاده زنان از این موقعیت را نمی توان بسادگی نادیده گرفت.
4-مزدک عزیز جایی دیگر صرف ورود دختران به دانشگاه را برابر با پیشرفت علمی ایشان دانسته اند در حالیکه به گمانم این چندان درست نیست.مسلما تکنولوژی و مهم تر از آن اقتصاد باعث شده که دولتمردان از علم هم به عنوان ابزاری برای پول آوردن سود ببرند وبرای اینکه بدانیم زنان چه میزان پیشرفت علمی داشته اند باید به میزان تولید علم از سوی ایشان بنگریم.
5- شما زمانی که زنان را زیرک تر و زرنگ تر می دانید و کنترل مردان را از سوی ایشان تایید می کنید(که اتفاقا من هم بر این باور هستم) نمی توانید دلیل واپس ماندگی زنان را صرفا به سلطه ی مردان و زورگویی وجلوگیری ایشان از پیشرفت زنان پیوند دهید.دست بر اتفاق این زنان هستند که نظرشان تعیین کننده است و همانطور که گفتید به دلایل فرگشتیک دست بالا را دارند و به گمانم خردمندانه نیست که صرفا زورگویی مردان را دلیل واپس ماندگی ایشان بدانیم.
و البته پس از همه اینها اینکه چه دلیلی باعث شده زنان اینگونه باشند یک بحث است و اینکه زنان چنین رفتاری دارند یک بحث دیگر.مهم اینست که زنان چنین رفتار منزجر کننده ای دارند دلایل چنین وضعیتی نمی تواند این حقیقت بدیهی را بپوشاند.