بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
folaani (12-30-2013)
البته مقصود من نیز چنین نبود که در همه چیز بایسته است از چگونگی رخ دادن پدیده ها و چرایی سلسله رویدادهای آنها درک کاملی داشته باشیم. اما در همان نمونه ای که بیان داشتید، اگر بخواهیم همچنان بیش از پیش سیب هایی بهتر و بیشتر داشته باشیم؛ بایسته است به میزان لازم و کافی به چگونگی پیوند ژنتیکی در سیب ها نیز به ادراک کافی رسیده باشیم.
آنچه بیان نمودید در همان "روش پژوهش" در نگر گرفته می شود و در تراز کلی(همچون نمونه ی فروشنده ی گردشگر) از آن راهکار نیز سود برده می شود.این از مهادهایِ[٥] رایانش[٦] نیز هست, ارزیابیِ یک چیز میشاید[٧] بارها بار کمهزینهتر از رایانش آن باشد, ب.ن.[٨] در راهیابیِ فروشندهیِ گردشگر — Travelling salesman problem - WiKi — ارزیابیِ اینکه چه راهی از میان راهها کوتاهتر و
بهتر است هیچ هزینهای ندارد, ولی رایانش آن چرا.
در یافتن نخستمَرها[٩] ولی, ارزیابی (مَر[١٠] آیا نخستمر[٩] است) و رایانش (یافتن نُخستمر) یکی و یکاندازه گران هستند.
ولی آماج اصلی سخن من، چنین بود که در پژوهش پیرامون مفاهیم مختلف اگر بر قانون ها، اصول و تعریف هایی شفاف و مشخص به پیش نرویم؛ در تراز های بالاتر از پژوهشمان نیز، شانس چندانی برای موفقیت و دست یافتن به نتیجه مطلوب نخواهیم داشت.
...و به این موجودات دوپا بگو: آن ارادهای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!
Mehrbod (12-29-2013)
خب اگر بشه روش علمی رو هم رعایت/استفاده کرد و بقدر کافی به نتایج دلخواه برسیم که خوبه، اما بصورت تجربی به من ثابت شده که همیشه بقدر کافی اینطور نمیشه و باید از روشهای تجربی هم استفاده کرد.
البته یکی از دلایلش هم میتونه کمبود منابع منجمله وقت، جهت انجام تحقیق و تفکر علمی بقدر کافی باشه. شاید در خیلی موارد اونقدری وقت نداری و نمیتونی منابع و خودت رو بقدر کافی به یک مسئله ای اختصاص بدی، اونوقت میای و سعی میکنم از تجربه و حتی غرایز و احساسات یا شهود و دریافتهای مستقیم، گرچه احتمالاتی هستن و شاید اصلا وجود نداشته باشن، کمک بگیری.
آره دیگه منم در بالا گفتم که روش علمی و منطقی دقیق خوبه، ولی در همه موردی تضمین شده نیست که به جواب کافی برسه یا وقت و منابع کافی براش نیست.ولی آماج اصلی سخن من، چنین بود که در پژوهش پیرامون مفاهیم مختلف اگر بر قانون ها، اصول و تعریف هایی شفاف و مشخص به پیش نرویم؛ در تراز های بالاتر از پژوهشمان نیز، شانس چندانی برای موفقیت و دست یافتن به نتیجه مطلوب نخواهیم داشت.
بهرحال آدم خیلی وقتا نیاز داره با هر توان و منابعی که در دسترس داره و از پسش برمیاد در یک زمان معینی یک تصمیماتی بگیره و عمل کنه.
بعدا طبیعتا سرفرصت آدم میتونه تجربیات و تصمیمات و تصورات قبلی رو بازنگری و تحلیل هم بکنه.
یه چیزی هم هست اینکه شاید چیزهایی که مستقیما به خود انسان، بدنش، ذهنش، روانش، مربوط میشن طبیعتا حداقل در بعضی موارد بیشتر میتونن بر تجربیات و دریافتهای مستقیم استوار باشن. چون چیزی هست که انسان بصورت مستقیم درک و تجربه میکنه و خودش آزمایشگاه و کارخانه است.
علم و فناوری انسان هم فکر میکنم بخش بیشتری ازش به پدیده ها و موارد خارجی مربوط میشه تا ساختار و نتایجی که مستقیما به خود انسان مربوط میشن.
مثلا میخوایم ورزشی چیزی بکنیم. دنبال بهترین روش هستیم که در حداقل زمان به برترین کارایی یا قدرتها برسیم. الان شما مثلا میگی رزمی به جسم صدمه میزنه، ولی من اینطور فکر نمیکنم، خودم مستقیما یکسری حسها و دریافتهایی دارم و روی بدن و روان خودم تاثیرش رو مستقیما لمس میکنم، من میرم دنبالش. حالا واقعا بیش از این منبع و اطمینانی هست باید صبر کنم فکر کنم دنبال منبع علمی باشم واسه این و اثباتی چیزی؟ اینطور فکر میکنم بیشتر عمرم تلف میشه تا اینکه به نتیجهء بهتری برسم. من خودم تشخیص دادم که رزمی برام بهتره. توضیح هم دادم تاحالا بقدر کافی، با اینحال ممکنه شما بازم قانع نشی، خب من چکار کنم، به من چه، من مگه حتما باید بهت ثابت کنم یا حتی به خودم؟ مهم اینه که خودم چه دریافت و درک مستقیمی از لزوم و نتایجش دارم. مهم اثبات قطعی و خطاناپذیری حداکثری نیست. نمیشه زیادی درنگ و تردید کرد، وگرنه آدم ممکنه تا آخر عمرش هم به نتیجه نرسه. باید رفت. باید یک مقدار هم بالاخره ریسک کرد چون اجتناب ناپذیره.
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)