سخن دوستمان آن اندازه هم بیراه نیست، بگوییم برای نمونه، آیا شما بیبک جان در زندگی خواستید کاری بکنید، از هر کسی که از راه رسید "کمک" میخواهید؟
آیا از همه نزدیکان و دوستان و خویشاوندانتان برای رسیدن به آماجتان کمک میخواهید؟
اگر پاسختان نه بود و چیزی به نام "فراتنی" و "خودسالاری" دارید، اینکه میکوشید در زندگی "خودتان" هم کارهایی بکنید و چیزهای بدست بیاورید، پس همین را هم میتوانید برای زبان و فرهنگ ببینید.
درسته که ما نمیخواهیم در فرهنگ و زبانمان خشکاندیش (متعصب) باشیم، ولی همینجور هم نمیخواهیم از هر کس و ناکسی هم که رسید یک چیزی وام بگیریم!
زمانیکه شما بجای "داته" میگویید "قانون"، در فَرهود (حقیقت) اینگونه برداشت میشود که در ایران چیزی به نام "داته" نبوده و
ایرانی بیداته (=بیقانون) داشتهایم که نیاز به وامگیری واژه، آنهم قانون داشتهایم که خودش تازیکیده (عربیزه) canon یونانی باشد!
این تنها بخش ابرخویشی (غرور) کار بود، از دید فرنودین هم گرفتن واژه "قانون" هنگامیکه نیمی از زبان ما را آمایشهای "دات" فراگرفتهاند نادرست است:
داتور = داور = قاضی
داتگستر = قاضی
داتگستری = قضاوت خانه
داتگر = دادگر = عادل
داتسرا = ؟
داتخواه = شاکی
...
داته = قانون
داتیک = قانونی
ناداتیک = ناقانونی
چرا باید براستی همه این واژگان را داشته باشیم، ولی به "داته" که رسیدیم بگوییم "قانون" و زبانمان را گُنگ و اندیشیدنمان را سخت کنیم؟