نوشته اصلی از سوی
kourosh_bikhoda
به فاعل ربطی نداره. توضیح داده شد.
فرض بر این هست که نیروی وارده به اندازه کافی بزرگ باشه. اصولن نیازی نیست گفته بشه. چون معلومه که اگر نیرو کم باشه بلند نمیشه و اگر بخواد بلند بشه باید نیرو کافی باشه.
خیر. در بالا توضیح دادم. ولی برای اینکه خیالتون راحت بشه، فرض کنید در تعریف عبارت «با نیروی کافی» رو اضافه کنیم به پشت عبارت «بلند کردنی».
یعنی: یک سنگ که توده ای جرم است و چه و چه و چه و چه و با نیروی کافی بلند کردنی است.
بحث فاعل هم زائد هست. فاعل در اینجا نیرو هست. گفتم که فرض کنید نیروها به نحوی گرد هم بیان که چیزی رو بلند کنند.
پس اگر برای چند حیوان خوردنی باشه، باید تمام اونها رو ذکر کرد؟ مثلن وقتی میگید کامپیوتر، حتمن تعریف می کنید که چه کسی ازش استفاده می کنه؟ جملات مجهول (passive)
در جایی استفاده میشند که فاعل یا مهم نیست یا اینکه نمیدونیم کی هست. در بسیاری از تعاریف جملات مجهول بکار میرند.
بسیار عالی،پس تعریف این شد.سنگ جرمیست که...و در صورت اعمال نیرویی بزرگتر از وزن آن بلند کردنیست.
نوشته اصلی از سوی
kourosh_bikhoda
آیا قبول دارید که برای بلند کردن هر جرمی به هر بزرگی، میشه نیرویی بزرگتر رو هم فرض کرد که این فعل رو ممکن کنه؟ اگر خیر چرا؟
خوب الان با این تعریف پاسخ من اینست که نمیدانم.چون در واقع سوال شما اینست که:
اگر x
میل کند به بینهایت و Y
هم میل کند به بینهایت آیا
پاسخ این پرسش در ریاضیات اینست که باید رفع ابهام شود بر اساس رابطه x و y یا F و M ولی قطعاً y-x>0 بزرگتر از صفر یا درست است یا غلط.
مساله اینجاست که ما میدانیم میل دادن x و y مسائلیست دهنی اما فرض خدای بینهایت است و قادر است در عالم واقع اینکار را انجام دهد بنابراین برای خداوند این پرسش نباید مبهم باشد.