تئوریهایی که در این جستار مطرح شدهاند دست اول، تجربی و اورجینال هستند و آموختن آنها از تکالیف واجب هر بازیکن آماتوری میباشد. اما زیرشاخههای بازی وسیعتر از آنست که در قالب این جستار بگنجد، بازیکن حرفهای در مواجهه با هر «شرایطی» باید هوش آنالیزور قدرتمندی داشته باشد و هر لحظه ترفندهای تیز و نابی را از آستین برون بیاورد. برای مثال من تجربهی چند روز پیشم را برای شما بازمیگویم که چطور بازی در «بهترین» وجه ممکن پاسخ مثبت نداد و کُس برای همیشه خشکید. این ماجرا را برایتان شرح میدهم چون فکر میکنم احتمال بالایی دارد که روابط آتی شما را هم تحت تاثیر بگذارد.
در مواجهه با هر کُسی «گشایش» حرف اول را میزند، «بازی» حرف آخر را. گشایش یعنی همان زمانی که با تیپ رقتآور یا هر نوعی از «توجه اجتماعی» چشمان دختر را به سوی خود جذب میکنید. میستری بزرگ از طرفند آندروژنی استفاده میکند، وقتی دختر چنین مرد رقتآوری را میبیند با طعنه به او میگوید "هه... چه کلاه مزخرفی داری" و اولین «فرصت» برای میستری ایجاد شده، پس چنین «گشایش» میکند:
کلاه؟! چرم اصل گاوه، نمیدونی عجب ماجراهای هیجانانگیزی داشتیم تا توی جنگل برهوت گاوه رو شکار کنیم...
و دختر با خود میاندیشد این مرد عجب زندگی هیجانانگیزی دارد، در مرحلهی بعدی کنجکاو میشود و گهتستهای آغازین را شروع میکند. (اگر گهتستهای اولیه را موفق شوید گشایش گردهاید و بعد با خیال راحت بازی میکنید)
بنابراین همیشه باید بهوش باشید که چگونه گشایش اولیه را بر زبان جاری کنید. گشایش حرف اول را میزند، اگر در این مرحله بمانید دختر به شما کنجکاو نمیشود و شمارا گهتست نمیکند.
خوب اما ماجرایی که برای من رخ داد و استراتژی آلفانمایی پاسخ مثبت نداد:
چندی پیش با دختر کمسن و سالی آشنا شدم که علاوه بر گشایش در بهترین شکل ممکن، در بالاترین سطوح متصور «بازی» کردم و از قدرتمندترین رانهی بازی یعنی Pre Selection نهایت بهره را بردم. بارها دختر به من گفت که ناجور شیفتهی من شده است و میخواهد از زندگی هیجانانگیز من بیشتر و بیشتر بداند. (در مورد زندگیتان فقط باید با اصول بازی کُس و شعر بگویید)
چند هفته بعد روزی دختر به من گفت اگر مرا اذیت نکنی همیشه باتو میمانم و عاشقت شده ام... ! من هم علاوه براینکه قلبم در شورتم میفتاد خودم را بیتفاوت نشان میدادم و کُس و شعر میگفتم. یعنی کاملا مطئمن شده بودم چنین دختر خوشگلی را کاملا «فتح» کردهام و تا مدتها نیازی به مخ زدن ندارم. اما چند روز بعد از این دیالوگ دختر ناگه از زیر دستم سُر خورد و پرید. چگونه؟ دوست پسر سابق خانم که یک سال باهم رابطه داشتند دوباره به دختر زنگ زده و ابراز پشیمانی کرده است. من تیرهای آخر را هم در تاریکی رها کردم و حتی شروع به تخریب دوست پسر کذایی در لفافه کردم، اما جواب مثبت نداد...
مدتها باخودم میاندیشیدم که چرا و چطور بازی در بالاترین سطح ممکن جواب مثبت نداد و چنین کُس تر تمیزی از زیر دستم سُر خورد؟!!!
استراتژی قوی اما با اینحال غلطی که من اتخاذ کرده بودم. دخترها همیشه آلترناتیوهای بیشماری برای دوستی دارند، کار شما زمانی دشوار است که دختر در گذشته دوست پسری داشته باشد که با او رابطهی جنسی برقرار کرده و او اکنون نیست. هر لحظه احتمال دارد دوست پسر پیشین (که طبیعتا اولویت دارد، چون دختر را کرده و رفته) بازگردد و سقف طلایی و وزینی که ساختهاید بر سرتان فروبریزد.( دقت کنید که با مفهوم بیوهی آلفا تفاوتهای ظریفی دارد) در این مرحله من به ذهنم نرسید که بازی استراتژیهای گوناگونی دارد، و به اشتباه از تکنیک آلفای سخت بدستآمدنی سود برده بودم. در حالی که دختر با خودش میاندیشد که این آلفای ثقیل را من نمیتوانم نگاه بدارم و از طرفی به دوست پسر اسبق خود کُس دادهام و او اولویت دارد، پس باید رفت!
زمانی که هنوز سایهی سیاه دوست پسر سابق در روابط آغازین شما حضور دارد شما باید از استراتژی آلفای بدستنیامدنی برای دیگران، بتای بدستآمدنی برای دختر استفاده کنید. در اینصورت دختر شما را کاملا بدستآمدنی و آلفا مییابد و دوست پسر کذایی را چخه میکند.
اما تمام اینها یعنی بازی انعطاف بالایی دارد، فرمولهای روتین و کلیشهای بازی اگرچه مهم و از اهم واجبات هستند اما همیشه جواب نمیدهند، باید منعطف بازی کنید.
پس بیایید اینجا و از روابطتان بگوید تا اطلاعات دختربازی یکدیگر را باهم شریک کنیم و یک در دنیا صد در آخرت نصیبتان شود دوستان ارجمند!
من این تجربه را گفتم چون علاوه براینکه کمی اعصابم تخمی بود و انرژی و سرمایهگذاری تقریبا یکماههام به گا رفته است شما به چنین منجلاب محتملی که من سقوط کردم نیفتید.
ویرایش از سوی Crusader : 04-03-2014 در ساعت 10:51 AM
Mehrbod (04-03-2014),sonixax (04-03-2014),undead_knight (04-03-2014)
امید عزیز من از منتقدان تئوری های بازی هستم ولی به طور کلی اشتباه شما فوق العاده محرز هست!شما در بازی زیاده روی کردید.
در بازی باید به همراه چد آلفا نمایی دست به بتانمایی هم بزنید تا دختر شما رو یک حیوان یا روبات نبینه و بتونه بهتون اطمینان پیدا بکنه،برای دختر موردنظر کسی که حداقل کمی از ابراز احساساتش رو پاسخ میده دلپذیرتر از کسی هست که خودش رو زیادی دست نایافتنی نشون میده.
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Crusader(04-03-2014)
بله دوست ارجمند یادم رفت بگویم که من حتی از خطر افراط در بازی هم جلوگیری کردم. یعنی همان چیزی که از فروم شما آموخته بودم «قانون سه به یک» را رعایت کردم و هر سه باری که خودم را آلفا مینمایاندم یک حرکت کُسلیسی مرد بتا را انجام میدادم و مثلا نگ نمیزدم، تعریف میکردم. علاوه بر اینکه تصویر من در ذهن او مخلوطی از آلفای ثقیل و بتایی دوست داشتنی بود با رفتارم سیگنالهایی را به ذهن دختر متبادر میکردم که «من فتح میشوم، اما با تلاش و کوشش»
اما بدبختانه هیچکدام جواب نداد و دوست پسر بیپدر مادر از راه رسید.. به هر صورت این تنها تزی بود که در مورد اشتباه اخیر به نظرم آمد، باید از استراتژی بتا برای دختر، آلفا برای دیگران استفاده میکردم، شاید پاسخ مثبت میگرفتم
Russell (04-06-2014),sonixax (04-03-2014),undead_knight (04-03-2014)
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
بعد از قرارهای اول پشت تلفن موضوع را سکسی کردم و دیدم تمایل زیادی به سکس با من نشان میدهد، همین باعث شد من او را فتح شده ببینم. در قرار بعدی (بعد از سکس تلفنی) میخواستم با لب شروع کنم و در قرارهای بعدی به سرعت دوز ارتباط جنسی را افزایش بدهم. (چون میگفت از مردهای بکن دررو متنفر است، من باید تا حد ممکن خودم را «بازیکن» نشان نمیدادم) بله به او ابراز علاقه کردم، اما نه زیاد. جملاتی مشابه خیلی ازت خوشم میاد و سینه هات از سینه های دخترهای دیگه خوشگل تر بودن و ... بود. تمایل شدیدی هم داشت که یکی سینه های او را بلسید و یکی از کُسلیسیهای من برای فرار از افراط در بازی همین بود که به خوردن سینههای او تمایل افراطی نشان میدادم. (البته در واقعیت هم مثل سگی که آب از زبان درازش جاری باشد برای آن سینهها له له میزدم) دختر کذایی هم بسیار بسیار جوان و 17 ساله بود. با دوست پسر بی پدر مادر هم به مدت یک سال رابطه داشته است. اینها را که میگویم کلهام داغ میشود... کُسکش بیپدر مادر. اگر دوست پسرش دست من میفتاد تکه پارهاش میکردم، حقیقتا حاضر بودم برای رسیدن به آن دختر خون براه بیاندازم.
ویرایش از سوی Crusader : 04-03-2014 در ساعت 12:01 PM
Russell (04-06-2014),undead_knight (04-03-2014)
من فکر میکنم بتا بازی که دختر رو علاقه مند بکنه ابراز علاقی"رمانتیک" تر هست،یعنی اگر به خود دختر، شخصیتش و از این جور چیزها ابراز علاقه بکنید خیلی بتابازی موثر تر و موفق تری هست تا اینکه صرفا از یک سری از ویژگی هاش(مخصوصا جنسی) تعریف بکنید.
دختری که فکر بکنه واقعا دوسش دارید خیلی راحت تر وارد فاز بدنی-جنسی با شما میشه،در صورتی که هر کسی ممکنه از ویژگی های جنسیش خوش بیاد ولی هرکسی برای خودش ازش خوشش نمیاد(اینها لزوما به این معنا نیست که واقعا چنین جسی در شما باید موجود باشه،وانمود کردنشه م کفایت میکنه)
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Crusader(04-03-2014)
متشکرم دوست گرامی. من مطمئنم استراتژی قوی و کارایی را به کار برده بودم که روی دخترهای دیگر احتمالا پاسخ مثبت میگرفتم. اما فکر نمیکردم دوست پسر لعنتی از راه برسد و کُس از زیر دستانم سُر بخورد. حق با شماست باید بیشتر از افکار و شخصیت او تعریف میکردم (هرچند تا حدودی در این مورد نگ میزدم) تا ویژگی های جنسی اش. اما شکی ندارم که استراتژی بتای حقیر برای دختر، آلفا برای دختران دیگر برای از پیش رو برداشتن دوست پسر کذایی جواب مثبت میداد.
Russell (04-06-2014),undead_knight (04-03-2014)
به به، خوشآمد به امید گرامی، در نبودِ امیر ارجمندمان، حضور بازیکنِ قابلی چون شما غنیمت است. من گرچه از هر جهت یک منتقدِ جدیِ بازی هستم اما کاملا با امیر موافقم که بازی مهمترین و ارزشمندترین فنیست که هر مردی باید آن را بداند! بله، هر مرد! درکاش دشوار خواهد بود، اما من معتقدم که بازی حداقل در حدِ دانستن برای هر مردی بایسته است، به ویژه که بازی بهترین راهکار برای شناختِ زنان است. اما خب من یک پرسشی از شما دارم، خودتان بازی را در مجموع چطور میبینید؟ آیا به آن انتقادی هم دارید؟
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
درود بر شما دوست ارجمند
به عنوان مقدمه باید عرض کنم وقتی که با یکی از دوستانم دربارهی دختربازی بحثی شکل گرفت و او به من گفت در فلان فضای مجازی فارسیزبان قوانین بازی را بطور تئوریک و علمی آموزش میدهند باور نکردم، فکر میکردم مثل سایتهای چسکی سکسی چرت و پرتهای روتین را تحویل جوانان ملت میدهند. ولی با زیر و رو کردن تالار زنامرد اینجا شوقزده شدم که بالاخره با زبان فارسی میتوانم با بازیکنان هموطن مراوده کنم، چنین مباحث ضروری و به معنای واقعی «مهم» در فضای مجازی فارسی زبانان موجود نیست، یا دست پایین من ندیدهام. اما آموختن «بازی» را چناچه شما گفتید بر هر مردی از اهم واجبات است. خیلی رک و پوست کنده به شما عرض کنم شما در جهان پستمدرن امروزی سه راه بیشتر ندارید. یک، از طریق پلکان سنتی جایگاهتان را در هرم قدرت مردان ارتقا بدهید و انرژی فوقالعاده سرسام آوری را که در آن «شانس» رول اول را بازی میکند خرج کنید، یا به افسردگی و انزوای جنسی دچار شوید و معتاد بشوید و سرخورده و etc، یا خیلی راحت «بازی» کنید و دختران را چه برای ازدواج، چه رابطهی کوتاهمدت یا بلندمدت و هر نوع رابطهی دیگری فتح بکنید. بازی از تمام اینها آلترناتیو بهتری به نظر میرسد و هزینهی اجتماعی و اقتصادی پایینی نسبت به آنها دارد. من مدتها چوب بتا بودن و صداقت خود را خوردهام، هربار که اشتیاقم را به دخترها مشروط نمیکردم و صادقانه قلبم را در گرو دختر قرار میدادم به بدترین نحو ممکن مجازات میشدم. این بود که افسردگی خودم را با تریاک و مواد مخدره و بنگ و ... پنهان میکردم تا کمی آرام بگیرم و شاید در آینده «دختر رویاهایم» را که من را به خاطر «من» بخواهد هرچه زودتر پیدا کنم. تمام اینها اما اتفاق نیفتاد و من از طریق آزمون و تجربه و عشرت با دوستان دست بالاتر دریافتم که باید دروغ بگویم، «بازی» در یک کلمه یعنی «دروغ». شما ویژگیهایتان را بینهایت بزرگنمایی میکنید و ضعفهایتان را از چشمان دختر پنهان. تمام اصول بازی بر اساس فریب و دروغ تعریف میشود و این تنها آلترناتیو ممکن برای هر مردی در دنیای امروز میباشد.
بازی من و بیشتر بازیکنان تجربی که اصول تئوریک آن را مطالعه و نقد نکردهاند برونگراست، و شباهت بالایی به بازی میستری بزرگ دارد. من در گذشته آدم آرام، کم حرف و اهل علمی بودم که سرم در کتب هاوکینگ و دستاوردهای کیهانی و... بود، اما کم کم متوجه شدم که راهم به ترکستان است. مثلا «آرامش» بتاست و برای ارتباط با دختران شما نیازمند به زبان چربی هستید که باید در وقت بزنگاه دو من روغن از آن بچکد. این بود که شروع کردم به «حرافی». این نکته را هم درون پرانتز باز کنم که حرافی داریم تا «حرافی». نوعی از حرافی که منحصر به مردان بتاست را کاری به آن نداریم، بتای دبنگی که برای دختر از کوانتوم و سازوکار ذرات بنیادین میگوید عاقبتی بهتر از ابطال وقت در دانشگاه های طراز اول دولتی را ندارد. حرافی آلفا نوعی از حرافیست که شما را بذلهگو و خندهدار نشان میدهد. با هر تیکهی مرد آلفا کل جمع باید برود روی هوا و همگی برای او کف بزنند، مرد آلفا انقدر اعتبار دارد که همیشه گروهی دور او هستند و او را رئیس و سرور گروه میدانند. (کاری که آلفاهای طبیعی از طریق پلکان سنتی و قدرت اجتماعی بدست آورده اند) شما بازی کنید چون باید شخصیتی وارونه از آنچه که هستید را نشان بدهید. همانطور که جایی در پستهای اوروبوروس ارجمند خواندم تمام پروسهی بازی در «ذهن» دختر رخ میدهد و عینیت ندارد، همه چیز.
انتقادهای من به بازی اما زیاد است، چه در درون بازی و چه در بیرون. در درون بازی با تئوریهای بسیاری مخالفم و چه بسا آنها را مضر میدانم، در خارج از بازی به چارچوب کلی بازی ایرادهای فراوانی دارم که اگر وقت کنم رفته رفته آنها را جستار بازی:نقد مکتوب میکنم.
من دوست دارم در این جستار اصول اولیه و دست اول را مکتوب کنیم، و تجربههای خودمان یا آنالیز شرایط در روابط جاری با دختران را در جستار دیگری مطرح و پیرامون آن بحث کنیم، اگر آنجا به تکنیکهای مهمی دست یافتیم آن را به شکل «قانون» یا «اصل» در این جستار ارائه بدهیم.
هماکنون 7 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 7 مهمان)