ویرایش از سوی Mehrbod : 11-08-2013 در ساعت 06:42 PM
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
iranbanoo (11-09-2013)
آری دیگر اصولا انسانها به دو دسته تقسیم میشوند : یا کمونیست هستند و یا اینکه خرفت هایی هستند که تحت تاثیر رسانه های سرمایه داری قرار گرفته اند و ما باید نجاتشان دهیم و به روش عمو استالینی آنها را سعادتمند کنیم. خب باور کنید خمینی هم همین را میگفت بعد دوستان خرده میگیرند چرا شما را با خمینی در این مورد مقایسه میکنیم. سپس آنکه شما یا سخن مرا به راستی متوجه نمیشوید و یا اینکه خودتان را به آن راه زده اید. گفتم هر حکومتی که از فرآیندهای دموکراتیک برآمده باشد بشود آنرا به صورت دموکراتیک تغییر داد آنگاه آن سیستم مشروع خواهد بود. بستن راههای دموکراتیک فعالیت سیاسی چه در کمونیسم و چه سرمایه داری نادرست و نااخلاقی است. امشب قبل از خوابیدن این کمی فکر کنید و بیاندیشید که چرا قرنها پیش از کمونیسم و مارکسیسم نخستین چیزی که انسانها به پایش خون ریختند و شهید دادند و سالها برایش مجاهدت کردند تا این گوهر والا را بدست آورند کسب حق تعیین سرنوشت خود بود. هیچ هدف انقلابی و انسانی ای وجود ندارد که بخواهیم پایمال شدن این حق اساسی هر ملتی را با آن توجیه کنیم. پس «فرامنشی» کذایی شما خودش مسبب نادرستی های پرشمار دیگر میشوند.
بازهم که برایمان سفسطه لیست کردید؟ شما را به اسپاگتی قبل از این بازی های کودکانه و مضحک درآورید قدری به آنچه میگویم بیاندیشید و سپس تلاش کنید سخن بگویید. جای دوری نمیرود. من نگفتم که ایشان چون همچون خمینی سخن میگویند بد هستند چرا که اگر شما آن بند را پیش از اینکه خون جلوی چشمتان را بگیرد (احتمالا به خاطر اینکه با استادتان قشنگ سخن نگفتم) بخوانید درمیابید که من تنها یک تشابه را ذکر کردم و سپس به تفضیل به سخنان ایشان پرداختم. یک چیزی یاد گرفته اید و همینطور برایمان تکرارش میکنید. ذکر تشابه هم بی دلیل نبود به این خاطر که اندیشه یا با ما یا بر ما را همه ی ما قبلا از خمینی چشیده ایم و اکنون همین اندیشه را سخنان جناب مزدک به روشنی میبینیم.
اینها چیزهای بیربط انصافا چیست که میگوید؟ دوستان اینجا شاهدند که در نوشته های من چقدر پرداختن به سخنگو بوده است و چقدر تحلیل سخن. من هرگز سخن را رها نکردم که به سخنگو بپردازم و زمانیکه جناب مزدک با من اینطور سخن گفتند :
من هرگز بدان اعترض نکردم که به سخنگو پرداخته نه سخن . چرا که پرداختن به سخنگو جایی میتواند مایه اعتراض شود که به خود سخن پرداخته نشود در حالیکه هم ایشان به سخنان من پرداختند و هم من به سخنان ایشان. مواردی چون نادان و احساسی خواندن من را هم حداقل من جزیی از گفتگو به حساب میاورم و چندان اهمیتی برایشان قایل نیستم. من هم به ایشان نگفتم خمینی هستند گفتم سخنشان شبیه به سخن خمینی است.
سخن بیربطی گفتید. اگر ۹۰ درصد مردم (شامل زنان و مردان) بخواهند که مردان زنان را کتک بزنند اینکار هم مشروع و هم اخلاقی است چرا که به خودشان ربط دارد. یک پدیده میتواند مشروع باشد اگرچه نادرست باشد و میتواند درست باشد اما هیچ مشروعیتی نداشته باشد. بنابراین اینجا مشروعیت درست بودن را دربر میگیرد. کسی هم اینجا نگفته در برابر آنچه شما نادرستی تشخصی میدهید سکوت کنید بلکه گفتیم که کسی این حق را ندارد به زور ملتی را وادار به کاری کند که خودش میپندارد درست است
حال که دارید جلوی استاد خود سیرک برپا میکنید اگر میتوانید نام سفسطه هایی که در همین یک خط کرده اید را بگویید(راهنمایی: سه سفسطه کرده اید):
من سخنم را روشن و شفاف میگویم چرا که به درستی آن شک ندارم این جناب مزدک و اینک شما هستید که شهامت گفتن را ندارید و پی در پی از پرسشهای من طفره میروید و چیزهای پرت و پلا میگویید. برای من بروشنی مشخص است که استبداد از هر نوع و هر جنس نادرست است و شر مطلق. پیش از آنکه دریابم کمونیستی است یا اینکه کاپیتالیستی است نخست این را میجویم و اگر دریافتم که استبدادی است نامشروع بودنش برایم مسجل میشود. این جناب مزدک هستند که اکنون دارند برای ما از کمونیسم در غل و زنجیر استالینی دفاع میکنند و چهره اش را با اعلام دستاورد فرستادن سفینه به ماه بزک میکنند.
بازهم که همینطور بی توجه به متن سخنان من و مزدک گرامی برای خودتان یک چیزی پراندید. انتقاد من به دفاع ایشان از شوروی بود و اینکه ایشان میگفتند شوروی همه جا به دنبال عدالت و کمک به دیگران بوده و ما نشان دادیم که استالین بیش از آنکه در پی کمک و عدالت بوده باشد به دنبال اهداف سازمانی و فردی خود بوده. اصلا سخن در مورد کمونیسم نبود که عزیزم ما در مورد شوروی سخن میگفتیم! شوروی ؛ نه کمونیسم. عجبا!
آری دیگر مثلا ما از همه ی ایستارها و شرایط و داده های زمان محمد اطلاع نداریم پس نمیدانیم سربریدن ۹۰۰ نفر در یک روز توسط او خوب بوده یا بد بوده. رابطه ی علی میان کمونیسم و تیرباران را هم نشان دادیم پرت و پلایی است که در مورد چیزی ست که سخنان من نیست.
اصلا باز کردید صفحه را که یک نگاهی به آن بکنید یا اینکه فقط میخواستید پاسخ داده باشید؟ جنگ کدام است ؟:
همانطور که گفتم در برابر کسی که سیستم سرمایه داری را درست میداند حداقل کاری که میتوانیم بکنیم این است که با او همچون یک انسان برخورد کنیم نه اینکه آنها را اینگونه در گورهای دسته جمعی بعد از تیرباران دفن کنیم. در سیستم های پدر مادر دار هم اگر قرار باشد کسی را اعدام کنند کاملا شفاف است و همه کس از زمان و مکان آن اطلاع دارد و دلیل و جرمش هم مشخص است و در قانون هم به شفافیت جزای چنین جرمی ذکر شده است و دادگاه عادل برایش برپا میشود و وکیل دارد و رسانه ها در این مورد اطلاع رسانی میکنند و... . آنکس که مخفیانه و بطور غیر رسمی و خارج از آمار و بی قانون و دست جمعی و فله ای آدمها را میکشد بی شک در پی ایجاد رعب و حشت است و این مسلما یک هدف سازمانی است و بی هیچ شک و تردیدی او یک جنایتکار بیشرف و رذل است که اکنون قدرت به چنگ آورده و به جان مردم مسلط شده است.In a pine forest north of St. Petersburg, investigators have discovered a mass grave of victims of Joseph Stalin's 1937-38 purges. More than 1,100 people, many of them among the elite who disappeared during the Great Terror, were shot and buried at the site.
بازهم پرت و پلای بیرط گفتید. نخست آنکه من نگفتم شوروی درپیت بوده گفتم که سیستم استبدادی بوده. دوم آنکه اگرچه من گفتم دستاوردهای شوروی را دستاورد نمیدانم اما منظورم این نبود که واقعا دستاورد نبودند بلکه آنها را بی ارزش خواندم(به این میگویند کنایه :)) چرا که دستاوردهای یک کشوری که در آن اردوگاههای کار اجباری است و بر اساس سیستم استبدادی گردانده میشود و زندانهای عظیم است و ترور و خفقان هست و اقتدار مرکزی عظیم است و سرمایه های مملکت در دست یک نفر است و مردم گرسنه و فقیرند آنگاه این دستاوردها به درد لای جرز هم نمیخورند. باید دید یک دستاورد به چه هزینه ای به دست آمده.شخصی دو ماه درس میخواند و در کنکور رتبه نخست میاورد در حالیکه کسی دیگر ۵ سال درس میخواند تا به این رتبه دست یابد مسلم است که کار شخص دوم را نمیتوان دستاورد خواند چراکه هزینه ای بسیار بیشتر از آنچه که لازم بوده صرف شده. پس سخن شما بازهم تماما بیربط است.
این هم بیربط است. شما دارید اینجا با ما بازی کلامی خنده دار میکنید در حالیکه سخن من مشخص است. بنابراین برای منی که فایده گرا نیستم موضع روشن است : هدف وسیله را توجیه نمیکند. دیگر داستانهایی هم که میگویید بیربط به حرف من است.
؟؟!
من حرفم را بارها گفته و باز میگویم: هیچ ترازی از آرمانهای مدعی انسانی بودن هتا به فرض درست بودن حق به زنجیر کشیدن و منکوب کردن ملتی که آن را نمیخواهند ندارند. دولت مارکسیستی هم به سبب آنکه نیاز به کنترل سرمایه ها و منابع دارد خود به خود بستر و پتانسیل زایش اقتدار انحصار در آن بوجود میاید. برای من که نمیتوانم به امید و آرزوی نیکخو بودن انسانها و یا سیستم حکومتی بنشینم همین به خودی خود یک فاجعه محسوب میشود. دولت همیشه باید در مهار و کنترل و نظارت باشد تا شاخه های اقتدارش هر روز هرس شوند و گرنه دولتی که میتواند اقتدارگرا شود و نشود هرگز در تاریخ دیده نشده است. سرنگونی یک حکومت استبدادی انحصارگرا بسیار بسیار پرهزینه است و میتواند به قیمت جان میلیونها انسان تمام شود. بنابراین بایسته است که پیش از آنکه با طناب شما به چاه رویم نخست دلایل تبدیل شدن تمام حکومتهای کمونیستی به حکومتهای دیکتاتوری را دریابیم. اینک بر عهده ی شماست که توضیح دهید که چرا دولتی که سرمایه و منابع کشور در اختیار اوست و از سویی به سبب آنکه برای برپایی سیستم کمونیستی نیاز به انحصار قدرت دارد چرا عملا نمیتواند به یک سیستم اقتدارگرا و انحصارطلب و استبدادی تبدیل شود؟
این هم چرند محض است و ربطی به سخن من ندارد. من پیرامون اینکه چرا یک سیستم حکومتی حق ندارد راههای دموکراتیک تغییر حکومت را ببندد تا انحصار ایجاد نشود سخن گفتم و شما دارید از آرمانهای انقلابی خود سخن میگویید.
بازهم چرند گفتید: آمریکا که نمیتواند به تمام انسانهای کره ی زمین بگوید بیایید در کشور من تحصیل کنید. بالاخره باید یک معیاری داشته باشد. معیار دانشگاههای آمریکایی برای پذیرش دانشجو : ۱- معدل خوب ۲- نمره GRE خوب. اگر یکی دو مقاله هم داشتید شانستان بیشتر میشود. دوستان من با همینها اکنون در بهترین دانشگاههای آمریکا هستند و هزینه تحصیل خود را هم میگیرند. در هر جای جهان هم که بروید برای ورود به دانشگاه باید یک کنکوری بگذرانید و یا حداقل یک شرایطی داشته باشید.
خیر. شما برای آنکه ویزای تحصیل برای آلمان را بگیرید باید نخست یک تعهد بدهید که حتما حتما پس از تحصیل به کشور خودتان بازمیگردید. پس مشکل ناآگاهی شماست.
بازهم سخنم را تحریف کردید. پیر مراد یک عبارت ادبی معروف است و ربطی به پیر یا جوان بودن شخص مورد اشاره ندارد. من هم براستی از این گونه مسخره بازی های کودکانه بیزارم چرا که هدف من بی کم و کاست گفتگوی سالم و درست و دریافت نتیجه ای از بحث است. این را به روشنی میگویم که اینکه صرفا به من پاسخ داده باشید هرگز به این معنا نیست که پاسختان الزاما درست و معتبر است و من به این بیهوده گویی هایی که ناشی از عدم تفکر در متن کلام من باشد و تنها قصدش یک بازی کلامی بیخود به جهت براه انداختن گرد و خاک و این چیزها باشد خود به خود کمترین اهمیتی نداده و وقت گران خود را بیجهت برای پاسخگویی بدانها تلف نخواهم کرد.
ویرایش از سوی Dariush : 11-08-2013 در ساعت 09:16 PM
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
kourosh_bikhoda (11-08-2013),Parastesh (11-09-2013),Russell (11-09-2013),sonixax (11-08-2013)
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
iranbanoo (11-09-2013),مزدك بامداد (11-09-2013)
نخیر کشتن دگراندیش در هیچکجای قانون ایران نیامده و اگر هم آمده بود بیربط بود چرا که قانونی بودن به معنای مشروع بودن نیست.
ما هم گفتیم برچیدگی بهره کشی اگر قرار است به روش استالینی با اردوگاههای کار اجباری و گورهای دست جمعی و کا گ ب و دولت اقتدارگرای خفقان زا و .... ایجاد شود هزار بار بهتر است که اجرا نشود. باهماد برای بچه بازی و مقایسه آن با سیستمهای سیاسی هم خنده دار بود از اساس. کمونیسم یک روش حکومت داری است که به واسطه آن قرار است دولتی بر سرکار باشد که عدم تمرکز سرمایه دار را تضمین کند. روشهای بسیار دیگری هم هستند (از قبیل آنارشیسم که سرمایه داری در آن به شکلی دیگر از بیخ برچیده میشود). در ثانی ممکن است مردم کشوری تمایل داشته باشند به شکل سرمایه داری زندگی کنند. حق تعیین سرنوشت هم که گفتیم و انگار کسی در اینجا چیز به این سادگی را در نمیابد این است که مردم خودشان حق داشته باشند برای خودشان تصمیم بگیرند. این هم نیازمند وجود نهادهای دموکراتیک است. پس پیش از آنکه اساسا درستی یا نادرستی سرمایه داری و کمونیسم مطرح شود نخست و مهمتر این است که به حق اساسی مردم یک کشور برای تعییین سرنوشت خود احترام گزارده شود.
سرمایه داری و کمونیسم هم از بحث های پرمناقشه هستند و همچون حساب دو دوتا چهارتا نیست که بگوییم همین است و هرکس غیر از این میگوید اشتباه میکند. طبیعت یک بحث پرمناقشه همچون این بحث این است که بپذیریم طرف مقابل ما حق آزادی گفتار و فعالیت سیاسی داشته باشد و به همین دلیل است که لیبرالیسم از کمونیسم سیاسی بس جلوتر است چرا که هتا به فرض آنکه در اولی زایش سرمایه داری رخ میدهد و همچنین به فرض آنکه سرمایه داری نادرست است اما در آن امکان دگرداندن حکومت همیشه برای مردمش فراهم است چرا که اجاز میدهد تمام اندیشه های سیاسی در آن فرصت برای فعالیت داشته باشند. در کمونیسم همانطور که گفتیم به لحاظ ماهیت دولت کمونیستی که ایجاب میکند دولت نهادی مقتدر و انحصارگرا باشد اساسا اجازه فعالیت سیاسی دیگر احزاب به آن داده نمیشود. و به همین خاطر است که در تمام کشورهای کمونیستی یک حزب حاکم وجود دارد. اینکه چرا یک دولت کمونیستی خودبه خود یک بستر برای ایجاد اقتدار و انحصار میشود را در پست پیشین گفتیم.
سفسطه ی فرافکنی است. سرکوب داخلی شوروی ربطی به فشارهای بیرونی نداشت و همانطور که در پستهای پیشین آوردیم ترور و ایجاد رعب و وحشت از ابتکارهای خود دولت استالین و دار و دسته بود. وگرنه ممکن ایران هم در فشار از سوی کشورهای غربی است پس میتوان جنایات و فسادش را با توجه به استدلال شما موجه دانست.
از اثرات نخواندن و توجه نکردن به نوشته ها و تلاش برای پاسخ دادن به هر قیمتی. جناب مزدک به روشنی در دفاع از شوروی گفتند :
. آمریکا همه ی آمریکای لاتین و کوبا و ...[8]
را میچاپید ولی شوروی به دیگر مردم بیبهره جهان یاری میرسانید. پس از جنگ جهانی دوم هم
که آمریکا به کشورهای اروپایی، برای کمونیست نشدنشان پول ریخت ( Marshall Plan )
ولی شوروی باید به تنهایی از پس ویرانی ها بر میآمد. سپس هم که جنگ سرد و کارشکنی و
فروبندها و[9]
همپیشیجنگ افزاری از سوی امپریالیسم که جهانی را میخورد،[10]
آغازید. آنها[11]
از ویتنام و کره و کوبا و .. گرفته تا شیلی و ایران.. تاخته و یا با نوکران خود کودتا کردند و هتّا
از تاختن به یک کشور نخودی مانند گرانادا که مفت خورانش را بیرون کرده بود، نشرمیدند.
همه یاینها هزینه های فراوان روی دوش شوروی نهاد و شوروی سرانجام شهید راه
دادگری
و دادخواهی گردید. با اینهمه دستاورد های انها بسیار[12]
سترگبود و از یک کشور واپسمانده ی[13]
تزاری، به جایگاه دومی
اَبَرکشورجهان دست یافتند
سخن من را هم هر دانش آموز دبستانی میخاند متوجه میشد که در همین مورد بوده با آن اشارات مستقیمی که به شوروی و استالین داشتم :
سپس شما ناگهان سربرآوردید که :پیش از آنکه برای ما بدیهیات را شرح دهید و با دانایی ما شوخی کنید لطف بفرمایید توضیح دهید که به چه حسابی مشروع است که یک حکومت برای برپایی یک سیستم سیاسی اقتصادی که قرار است موجب رهایی انسانها شود میلیونها انسان را از حق زندگی کردن که اساسی ترین حق انسانی هر انسانی است محروم کند؟ اگر نمیخواهید باور کنید که استالین میلیونها انسان را برای اهداف ایده یولوژیک کشت و گورهای دست جمعی و اردوگاههای کار اجباری و .... تماما برای اهداف سازمانی و فردی استالین بوقوع پیوستند و نه در جهت اهداف و منافع توده ها مشکل ما نیست ضعف دریافتهای تاریخی خودتان است و یا اینکه باز خودتان را به آن راه زده اید.
در حالیکه این سفسطه شما بود که سخن مرا تحریف کردید و هرچه که من میگویم داشتم در مورد شوروی سخن میگفتم شما به کتتان نمیرود و همینطور باری کل کل و کم نیاوردن پاسخ میدهید:١. سفستهیِ[7]
سفرنگتاریخ:
a. شوروی میلیونها آدم را از حق زندگی محروم کرده بود, شوروی نمونهیِ ناب کمونیسم بود (و نباید هیچ عیبی هم میداشت), پس کمونیسم بد است
و باز آمدید یک بخش دیگر از نوشته های مرا که مربوط به این بحث نبود را گرفتید و گفتید که بله مشخص است که شما در مورد شوروی سخن میگفتید اینها از روشهای نااخلاقی و کودکانه گفتگو است که برای من به شخصه چیزی جز ذهن نابالغ شخص مقابل نمیرساند.
بازهم سخنی بیربط به آنچه من گفتم فرمودید. سخن من در ایراد به سخن شما بود که میگفتید چون ما از شرایط آن زمان خبر نداریم پس نمیتوانیم پیرامون کشتن مخفیانه و دست جمعی و فله ای هزار و صد نفر چیزی بگوییم. من هم گفتم :
بنابراین سخن من در مورد روش انجام یک کار نبود بلکه مربوط به ایراد نا بجایی بود که شما از م گرفتید در مورد قتل عام دست جمعی انسانها در زمان استالین.
این دیگر براستی تلاش وقیحانه ایست به روش استالینی برای ترور شخصیت و بی اهمیت جلوه دادن کارهای دیگر شخص مقابل که در جایی دیگر انجامیده برای تحقیر او. من هرگز برای ترجمه چند خط سفسطه در سال منت بر کسی نگذاشته و سخنی از آن به میان نیاوردم و همیشه هم گفته ام که هر کس که خطایی یا ایرادی را در آنها میابد لطف میکند اگر آن را اصلاح کند و هتا اجاز دادم که دیگر کاربران نوشته های مرا خودشان در آن جستار ویرایش کنند. از این کارهای رذیلانه که براستی چهره شما را در نزد من به کلی دگرگون ساخت و آنرا تهی از هرگونه اعتبار کرد نمیدانم چه قصدی دارید اما هرچه که هست در من کمترین تاثیری ندارد. من اگر روحیه ای چون شما میداشتم پیرامون این جار و جنجالهایی که در این مدت کرده اید و منتهایی که بر سر سایت و کاربرانش گذاشته اید برای نوشته ها و کارهایی که کرده اید مینوشتم.
من این را به شعور و قضاوت خوانندگان وا میگذارم که شما چگونه از پاسخ دادن به پرسشهای من طفره میروید و هزار و یک جور سفسطه و سخن نامربوط بیان میکنید. من پرسشم را خیلی شفاف و روشن پرسیدم:
پاسخ شما به این پرسشها این بود:
ربط اینها با هم چیست و اینکه من کی خود را لیبرالیست نامیدم را خوانندگان قضاوت خواهند کرد.
من خوشمزگی نکردم.بلکه یک شباهت معنادار میان سخنان دو کس را بیان نمودم. پیر بودن هم هرگز معنای بدی ندارد و ایشان خودشان بارها خود را پیر و مسن خوانده اند. همچنین گفتم که منظور من از پیر مراد معنای تحت الفظی آن به معنای کسی که عمر زیادی کرده است نبود. این یک عبارت ادبی است.
اینها هم سفسطه هستند. اینکه امریکا هرگز به دنبال کمک دیگران نبوده و نیست خود یک سفسطه مصادره به مطلوب است و جای بحث دارد. دیگر آنکه همین الان بسیاری از اساتید و دانشمندانی که در ایران هستند (و تعدادی از اساتید دانشگاههایی که من در آن درس میخواندم و میخوانم) در بهترین دانشگاههای آمریکایی درس خوانده اند و اکنون بازگشته اند و در کشور خود کار میکنند. زمانی دزدی متخصصان میبود که به کسانی که از کشورهای دیگر میایند اجازه درس خواندن بدهد اما پس از فارغ التحصیلی به زور آنها را همانجا نگه دارد. در حالیکه آنها براحتی و به میل خود میتوانند به کشور خود بازگردند و اگر بازنمیگردند یا یک ایرادی در سیستم کشورداری وطن شان وجود دارد و یا اینکه دوست ندارند که بازگردند (سلیقه) و ما هم نشان دادیم که اگر شما یک کشور درست و حسابی برپا کنید همانقدر نخبه و متخصص که میروند همانقدر هم از کشورهای دیگر به کشور شما می آیند. پس این کلمه دزدی دزدی که هی میگویید بیمعناست.
بازهم بیربط بود. من گفتم که آلمان خودش به سختی به دانشجویان و متخصصان اجازه ی اقامت میدهد و این به این معناست که حتما نمیخواهد که آنها را نگه دارد و نشان هم دادیم که برای درس خواندن در آلمان از شما تعهد میگیرند که حتما پس از تحصیل به کشورتان بازگردید.
ویرایش از سوی Dariush : 11-09-2013 در ساعت 03:57 PM
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
پناهندگان بالای 18 سال در آلمان حق تحصیل ندارند .
تنها آن دسته از پناهندگانِ بالای 18 سالی که اجازه اقامت کسب کرده باشند اجازه تحصیل دارند .
زیر 18 سالها هم تنها تا Abitur حق تحصیل دارند و اگر پس از گرفتن Abitur اجازه اقامت دریافت نکنند میروند در هایم مینشینند سماق میمکند .
فرد بیکار هم همان طور که پیشتر در باره اش بحث شده و نشان داده شده نمیتواند ول ول بگردد و بیکار بماند و اول و آخر به زور هم که شده میفرستنش سر کار و تمام پولی که بهش داده اند را از حلقومش میکشند بیرون . این بیرون کشیدن هم از طریق مالیاتهای بسیار سنگین اینجاست و هم در صورتی که AG تشخیص دهد پولی که به فرد داده عادلانه نبوده به صورت پس گرفتن در اقساط است .
از همین رو افراد در آلمان برای اینکه بیکاریشان از طرف AG به رسمیت شناخته شود هر کلک و حقه بازی و ترفندی که به ذهنشان میرسد را پیاده میکنند از گرفتن گواهی Behindert ای از پزشک با رشوه و فیلم بازی کردن (در مورد بیماری های اعصاب و روان که با دستگاه رادیولوژی و آزمایش خون و ... قابل تشخیص نیست) بگیر تا درخواست Ausbildung و کلاس زبان و کار سیاه سفید و ...
یعنی یک پناهنده که اجازه اقامت دریافت نکرده باید خواب اینهایی که گفتید را ببینید و بتمرگد در هایم و اگر در برلین و هامبورگ و کلن و ... باشد حد اکثر ماهی 300 یورو پول بگیرد ! اگر هم در آلمان شرقی و آیزن هوتن و کمینیتز و اینها باشد جیره غذایی و بُنِ خرید آن هم اقلام مشخص از فروشگاه های مشخص دریافت کند و سماق بمیکد .
برای اینکه بدانید هایم چه جور جاییست :
چه قدر انسانی و خوب و زیبا !!!!
همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
دکتر ساسی
از هر ۶ آمریکایی ۱ نفر در فقر زندگی میکند!
The real measure of poverty: 1 out of 6 Americans - In Plain Sight
"A Land without a People for a People without a Land"
Mehrbod (11-08-2013),Nevermore (11-08-2013),مزدك بامداد (11-08-2013)
این ایکس و شعرها ارزش عملی ندارند. در ناجای ایران یک طرحی هست که اسمش رو نمیدونم ولی مفهومش اینه که حقوق سرهنگ و گروهبان زیاد با هم تفاوتی نمیکنه. در واقع کمابیش همه به یک میزان حقوق ثابت و پایه بگیرند. همین مر باعث میشه درجه های ارشد ناراضی باشند و به روش های غیرمعمول کسب درآمد کنند.
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی
من زیاد روی مخالفت با کمونیسم یا موافقت با سرمایه داری مصر نیستم.
اصلا از اولش گفتم که بنظر من مطلق هیچکدام خوب نیست و بهتره تاحد ممکن ترکیبی از ایده های هردو باشه.
ولی حالا با این مقدمه چینی میخواستم یه چیزی بگم.
اینکه واقعا پدیده های پیشرو و خلاقیتی که در نظام سرمایه داری، یعنی عمدتا کشورهای قوی ای مثل آمریکا، دیده میشه، من فکر نمیکنم عمرا در نظامهای کمونیستی امکان موجودیت پیدا میکردن.
از همین اینترنت بگیر بطور مثال.
بنظر من شوروی با اینکه بقول مزدک پیشرفته بود، با این حال هیچوقت پدیده ای مثل اینترنت رو بوجود نمیاورد، نهایتا یه شبکه ای میشد خیلی کنترل شده تر و برای کارهای اجتماعی و دولتی و نظامی و اینها، نه اینکه مردم آزادانه برن توش و اینقدر توش آزاد باشن و هرچی میخوان خلق کنن.
آدم واقعا مظاهر آزادی اندیشه ها و انفجار ایده ها رو توی حکومتهای باز و آزاد و نظامهای سرمایه داری میبینه که به نتایج شگفت آوری منجر میشه، که بعضا میتونن واقعا دنیا رو تغییر بدن (اینترنت یه نمونش).
یه نمونهء دیگس فیلمهای هالی وودی که بعضی ها واقعا شاهکار هستن، نه فقط از نظر جلوه های ویژه، بلکه حتی از نظر ایده ها و خلاقیت که حتی میتونه پیامهای کاملا اخلاقی و مفیدی داشته باشه.
مثلا دیشب اینها داشتم فیلم آواتار رو توی ماهواره میدیدم. واقعا جالب بود. اینقدر تاثیرگذار بود که شبش افسردگی گرفته بودم!!
تازه همین ماهواره ها که گفتم بازم به این شکلی که هست، بخاطر همین نظامهاست، و کمونیسم هیچوقت منجر به چنین چیزهایی به این شکل نمیشه بنظر بنده.
واقعا در نظامهای سرمایه داری هست که ذهن افراد آزاد میشه و ایده های اینقدر فراتر از زمان به ذهنشون میاد و فرصت نمود پیدا کردن و رسیدن به بقیهء مردم دنیا رو پیدا میکنن.
و این میتونه موجب پیشرفت و جهش هایی برای بشر بشه.
نمیدونم چطوری دقیقا، اما بنظرم بی تاثیر نیست.
اصلا پیشرفت کمونیست ها در فناوری هم شاید بخش اعظمی از اون بخاطر رقابت و کم نیاوردن درمقابل نظام سرمایه داری بوده.
غیر از اینه بنظر شما؟
ویرایش از سوی مزدك بامداد : 11-09-2013 در ساعت 01:39 PM
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
بقول بروبچ خودتون، وقتی آستانهء علم و فناوری های پایهء لازم برای چیزی به حد لازم برسن، اون چیز بهرحال کمی دیرتر یا زودتر توسط کسی محقق میشه.
اولین بودن در این زمینه فکر نمیکنم اثبات کنندهء چیزی باشه. مگر اینکه چیزی باشه فراتر از تصور و زمان خودش.
شاید آدم به ماه فرستادن آمریکا بیشتر این ویژگی رو داشته بوده باشه.
بعدم اینا ماهواره میفرستن، ولی من که چشمم آب نمیخوره جز کاربرد نظامی و جاسوسی یا صنعتی و تجاری به بهره برداری دیگری برسه. یعنی یه رسانهء عمومی نمیشه. نمیاد مثلا کانال فیلم و مستند و محیط زیست و رسانه های آزاد درست کنه.
اگرم بکنه بازم الگوبرداری از کشورهای لیبرال دموکراسیه.
اصلا فکرش رو بکن مثلا استالین، یک دیکتاتور خشن و زمخت، کجا و این حرفها کجا.
اینطور آدما به این چیزا فکر نمیکنن.
اصلا نمیخوان مردم آگاهی و قدرت زیادی پیدا کنن.
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)