نماهنگ کیوسک - حاجی یادت نیست!
روز اول انقلاب ما انفجار نور بود
شب تا سحر صدای تیر خلاص میومد از پشت بوم مدرسه ی رفاه و گوش شما کر و چشم عدالت کور بود!
من بچه بودم، یه چیزایی یادمه، یه چیزایی یادم نیست . حاجی تو چطور؟! حاجی یادت هست؟! یا که یادت نیست؟!
سال بعد مردم می رقصیدند توی خیابونا می خوندند ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشت! گفتند جنگ تموم شده برمی گردیم سر خونه زندگیمون پشت اون خط های مرزی گذشته ... شما ولی می گفتی رسیدن به قدس بدون گذشتن از کربلا ممکن نیست
یک میلیون نفر کشته شدند پشت اون خط ها ، حاجی ممد رو یادته؟! نگو یادت نیست!
از لطف شما هر کسی یکی رو داره ، یا توی بهشت زهرا یا توی خاوران! نویسنده ها رو به صورت یکطرفه مجانی می فرستادی ارمنستان!
هیچ رستورانی واسه تو مثل رستوران میکونوس نیست. جون من یک دهن بخون برامون، از فریدون فرخزاد آهنگی یادت هست؟! یا که یادت نیست؟!
از شاپور بختیار چه خبر؟! فرنگی کارها بخونند! دادا دادارا دادا دادارا ...
30 سال گذشت، 100 سال هم بگذره حاجی تو همینی! ادای امیرکبیر رو درمی آوردی ولی بیشتر شبیه کاریکاتور استالینی! سیبیلات کو؟
همچین سازندگی کردی که هیچ چیز قابل اصلاح نیست . از روی مصلحت ساکتی حاجی و حرفی برای گفتن نداری، چیزی یادت هست؟ یا که یادت نیست؟!