زمانی که مردم نادان برای اُستوانش خدایانشان همدیگر را تکه پاره می کردند من با چهار سیم و یک تکه چوب اوای خدا را روی کاغذ می نگاشتم!
انتونیو ویوالدی
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
مزدک گرامی، کم و بیش همه ما تغییراتی که در روحیات و فضای ذهنی انسان در گذر از کودکی به جوانی رخ می دهد را می شناسیم. این تغییرات در گذر از جوانی به میانسالی و سپس کهنسالی چگونه است؟ تجربه شخصی شما را می خواهم بدانم. سپاس.
با تشکر فراوان از استاد مزدک بامداد بابتِ شرکتشان در این صندلی داغ. من این صندلی را فعلا میبندم تا زمانِ بازگشایشی جستارهای صندلی داغ یا بازگشتِ ایشان.
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
kourosh_bikhoda (02-23-2014),Russell (02-23-2014),sonixax (02-23-2014),undead_knight (02-23-2014)
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)