بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
آلیس عزیز گاهی هیچ راهی برای فرار از احساسات درونی نیست و تنها شاید یک چیز می تواند مرهم باشد و اون هم گذر زمان است ... البته این غلبه بر احساسات کاملا بستگی بر تونایی های افراد نیز دارد .
به هر روی این دردهای جانشکاف در زندگی همه ما بوده و هست و خواهد بود !
دنبالش هم نرویم دنبالمان می آید ؛
باید عمیق تر به این جُستار پرداخت ؛
نخست واکرد چم واژگان:
فرایافت / پنداره = مفهوم، concept
آهنجیده = انتزاعی، abstracted
پیشبُردین = عملی، pragmatic
هنودن = اثر گذاشتن، to effect؛ هنود = اثر
دِگَریستن -> دِگَرش = تغییر دادن، to change
اکنون اینگونه بنگرید که ما در جهانی بس پیچیده و سختدریافتنی زندگی میکنیم و مغز ما برای رویارویی با این تراز پیچیدگی نیاز به سادهسازی و فشردهسازی دادههای برگرفته از پیرامون و ساخت تَرزالهای مانهایک (مدلهای ذهنی) از آن دارد.
کارکرد فرنود (منطق) نیز در اینجا آساندن و همچنین شتاباندن به فرایند شناخت و دریافت پیرامون زیستی ما است.
پس ما با آروین و نگرش به پیرامونمان میتوانیم پندارهها را یکبار یافته و دیگر هر بار نیاز به بازپردازش آنها نداشته باشیم. برای نمونه با نگرش و یافتن وابستگی میان چیزها میتوان
یک پنداره به نام رنگ آبی بیرون کشیده و گفت که آسمان و آب و شلوار جین و ... همگی آبی هستند.
اکنون پندارهایی که کارکردی داتهایک (قانون) دارند میشوند مَهاد. این دسته از پندارهها آنهایی هستند که یک فرآیند را روشن ساخته و درباره شوندهای زیرین آن (underlying causes) گفتگو میکنند.
پس اگر ما با آروین و آزمایش آمدیم و دیدم که اگر فرایندهای درناک را یکباره ببُریم روی هم رفته درد کمتری خواهد داشت تا زمانیکه آنها را چندباره ببریم، در اینجا ما با بررسی سیستم یک مهاد آهنجیدهایم که در فرایندهای اندیشیک پسین به کار خواهد آمد.
آهنجیدن، to abstract = بدر آوردن، [بیرون] کشیدن:
آهنجیدن | لغت نامه دهخدا
آهنجیدن . [ هََ دَ ] (مص )بیرون کردن . بدر آوردن . کشیدن . لنجیدن
اکنون که ما این مهاد آهنج را در دست داریم، میتوانیم با میانبر زدن در فرایند پردازش (شناخت و دریافت پیرامون)
به دریافت باز بالاتر و همچنان درستی برسیم، بی اینکه نیاز به بازواکاوی و بازبررسی از نزدیک سیستم نامبرده باشد.
پس کوتاه، به مهادهای آهنج میتوان بمانند یک زایاد (generator) نگریست که با کاربرد آنها، میتوان باز به مهادها و رویکردهای کاربردی دیگر دست یافت.
ویرایش از سوی Mehrbod : 11-03-2012 در ساعت 08:24 PM
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Anarchy (11-03-2012),Rationalist (11-06-2012),Russell (11-03-2012),sonixax (11-03-2012)
نوشتههای کناری به جستار خودآگاهی و کنترل آن جابهجا شد.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
پیشنهاد من:
- هر چیزی که ممکن است او را به یاد شما بیندازد از خود دور کنید، ممکن است هدیه ای باشد یا آهنگی باشد که وقتی با او بودید گوش میدادید تمام این ها را اگر توانستید دور بریزید
- سعی کنید خاطرات آن شخص را با خاطرات جدید جایگزین کنید، منظور اینکه اگر ان شخص دوست پسرتان بود و جدا شدید رابطه با یک شخص دیگر که فکر میکنید به او علاقه دارید شروع کنید
- خود را به یک کار که فکر را مشغول میکند مشغول کنید و خود را در موقعیتی که تنها باشید و فکر به سراغتان بیاید قرار ندهید
در مورد اینکه گفتید بشود وقتی به خاطرات فکر میکنید خوشی نداشته باشند و... فکر نمیکنم چنین کاری بشود کرد ولی میشود به ان خاطرات فکر نکرد، البته اطلاعات کافی در پست اول ندادید من نمیدانم عاشق این شخص هستید یا نه ولی اگر هستید به غذا خوردنتان هم توجه کنید بعضی غذاها بر روی روان تاثیر میگذارند مانند شکلات با درصد بالا، و یک تجربه ای که خودم داشتم و البته پسرانه است و نمیدانم در مورد دخترها هم چنین چیزی باشند این بود که وقتی بیشتر به سکس فکر میکردم و سکس داشتم احساسات از من دور میشد و شهوت جای آن را میگرفت البته نه کاملا.
The Truth Probably Lies Somewhere in Between.
آفرین!!!!!!!!
اصلا اگر از همان ابتدا در رابطه به دنبال سکس باشیم و به راحتی با ظاهر سازی و دروغ های زیبا به آنچه می خواهیم برسیم و سپس همچون تکه ای گوشت بی ارزش طرف را رها کنیم؛ نه وابستگی خواهد بود،نه عشقیو نه خاطراتی رومانتیک!!!
برای آغازنده جستار هم پیشنهاد می کنم که زین پس در رابطه؛ تنها به دنبال پول،سواری گرفتن و در خماری سکس گذاشتن طرف مقابل باشد؛ تا دیگر به چنین روزی نیفتد!![]()
...و به این موجودات دوپا بگو: آن ارادهای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!
هر چند فراموش نشود، وابستگی نشان از "خوشی بسیار" در یک بازه زمانی دورتر میدهد! به گفته دیگر، اگر در یک زمانی خوشی بسیاری در کار نبوده باشد، امروز وابستگی احساسیای هم پدید نخواهد آمد.
اگر همه رابطه را تنها بر پایهی سکس هم بگذاریم، باز اگر خوشی فراوان بدهد به وابستگی میانجامد.
پس به سخن بهتر، نمیشود هم خدا را داشت هم خرما، مگر آنکه دوستان راهکار ویژهای داشته باشند![]()
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
البته حرف شما تا اندازه ای درسته.
اینکه میگم تا اندازه ای بخاطر اینکه این حرف ها باید با عمل همراه باشه نه حرفی از روی قلیان احساسات و از روی هیجان!
اینجوری باعث میشه که انسان خودش رو خراب کنه. یعنی یک پسر برای پاک کردن فکر یک دختر از ذهنش شروع کنه به هرزگی. هرزگی از دید من یعنی بیشتر از نیاز واقعیش سکس کنه و یکجور ولع بیمار گونه به سکس و ارتباط با جنس مخالف پیدا کنه.
ولی اگر منطقی بره جلو میشود مثل اینکه بگه: خوب من امتحان کردم و این نبود. پس از راه دیگه میرم جلو تا به هدفم برسم...
این بیماری روانی بیماری هست که دخترها رو هم گرفتار میکنه. یعنی بعضی دخترها به محض اینکه از مخاطب خاصشون ضربه میخورند هرزگی رو پیشه میکنند و این اکثر وقت ها باعث ضربه های جبران ناپذیری به زندگی شخصیشون میشه.
انسان پیشرو با جامعه همخوانی ندارد هم آهنگی دارد
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)