اینها چی هست دیگه؟ واقعا آلتهای این شکلی مگر داریم ، شماره یک شبیه یک مخروط است!
"A Land without a People for a People without a Land"
من که امیر را میستایم, این ساختارشکنیها درست همان چیزی هستند که ما در امروز نیاز داریم.
براستی خسته نشدهاید از بس الگویهایِ تکراری را مغز امان فروکردهاند؟ اندکی جهان را از یک دیدگاه دیگر بنگرید, فرهنگی که شما در آن میزیوید[1] را اسپاگتی
از آسمان نفروفرستاده, یک مشت زدوبندهایِ همبودین[2] و ترادادین[3] هستند که نیاکانِ باستانی ما در گذر زمان انباشتهاند و باید تک تکِ آنها را واکافته[4] و با چشمی نو بازنگریست.
شرمآور دیدنِ 'شرمگاه', ترس از objectification زنان (هنگامیکه برای بگوییم شاید میلیونها سال همهیِ مردان - بی کموکاست - از بیخ objectified شدهاند) و بسیاری دیگر که همهیِ ما را براستی خرفت کردهاند.
----
1. ^ Zistan <— Zividan
2. ^ ham+bud+in{pasvand}::Hambudin || همبودین: اجتماعی Ϣiki-En social
3. ^ tarâ+dâd{miyânvand}+in{pasvand}::Tarâdâdin || ترادادین: سُنّتی Ϣiki-En traditional
4. ^ vâ{pišvand}+kâftan::Vâkâftan || واکافتن: تجزیه و تحلیل Ϣiki-En to analyze
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
"A Land without a People for a People without a Land"
نه این را نمیتوانم: دادهیِ شخصی به شمار میرود + نقض حریم شخصی
ولی اگر نگر ات این بود که کسی بگوییم فرتورِ[1] کس خواهر {انگاشتیکِ من} را با پروانهیِ[2] خود اش دیده و نگر بدهد آزرده شوم, روشنه که نمیشوم!
"عزیزان" هم واژهیِ بامزهای بود, برای این "عزیزان" من چه کاره هستم که بخواهم باید و نباید تعریف کنم؟ (:
----
1. ^ Fartur || فرتور: عکس; بگرایند برگرفته از پرتو loghatnameh.com picture
2. ^ parvâ+na::Parvâna || پروانه: اجازه; بی پروا Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ permission || پروانه: جواز Dehxodâ permit
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)