گزینش طبیعی به زبان ساده
نخستین چیز مهندی[1] که دربارهیِ فرگشت[2] میبایستی دانست اینه که یک فرایند بیشتر نیست و مغزی از خود ندارد. فرگشت هرگز به چیزی "نمیاندیشد" یا "نمیگزیرد[3]"; تنها یک پیامد از قانونهایِ سادهیِ مزداهیکین[4] و پاوندهای[5] یک پرگیر[6] مرزمند است. دومین چیزی که میباید به یاد سپرد این است که خود سازوارگان[7] نمیفرگردند[8]: زادگانها[9] میفرگردند. هر دگرشی[10] که در یک جانور تنها رخ میدهد فرگشت نیست. فرگشت دگرشی است که روی کلِ یک زادگان در پی زادمانها[11] روی میدهد. فرگشت رخ میدهد زیرا هیچ دو جانداری یکسان نمیباشند. برخی جانداران میتوانند زابهایی داشته باشند که آنها را برای فرازیست[12] و داشتن زادمان بیشتر از خود فراخورتر سازد, و برخی دیگر میتوانند زابهایی داشته باشند که آنها را کمتر فراخور در راستای فرازیست و زادآوری[13] نماید. در زادمانِ پسین, جاندارانی که زابهایِ[14] سودمندِ بیشتری داشته باشند بچههایِ بیشتری هم خواهند داشت و از همینرو نیز زابهایِ سودمند فراگیر خواهند گشت. در پی زادمانها, زابهای سودمند جهانی میشوند و زابهای کمتر سودمند از میان میروند. به این «گزینش طبیعی» گفته میشود.
چیز دیگری که دربارهیِ زیستشناسی گیجکننده است, واژهیِ "سازواری[15]" است که معناهای بسیاری دارد که میتوانند همسان به نگر آیند ولی در واقعیت آنچنان نزدیک نباشند. یکی از معناهای "سازواری" به دگرش در جاندار گفته میشود. نمونهوار, اگر من زمان درازی را در یک پرگیرِ سرد بگذرانم کالبد من نیز خواهد دگریست تا آنرا آسانتر برتابد[16], و من نیز به سرما خواهم سازوارید[17]. ولی همانجور که بالا گفتم, دگرشها در یک جاندار تنها فرگشت نمیباشند, و این به همان معنیای که در سازواریِ فرگشتیک به کار میرود نمیباشد. در فرگشت, یک زادگان میتواند به سرما سازوار شود اگر که در آغاز جاندارانِ بیشتری دارای زابی باشند که به آنها اجازهیِ برتابیدن آنرا دهد, برای نمونه, داشتنِ یک تنپوش خز ستپر[18]. جاندارانِ بی این زاب در آبوهوای سرد خواهند مرد و پس تنها آنهایی بجا میمانند که این تنپوش خز ستپر را در راستای فرازیست و زادآوری دارا باشند. پس از زادمانهایِ بسیار, همهیِ جاندارانِ درونیِ زادگان[9] این خز ستپر را خواهند داشت, و پس زادگان به سرما سازواریده و "تنپوش خز ستپر" یک "سازواری" نامیده میشود.
پس تا اینجا ما دیگر آماده هستیم که به پرسش شما بپردازیم. بیانگارید که یک شماری کرم داریم که روی تنهیِ درختان زندگی میکنند و بچنگ شماری از پرندگان شکار میشوند. در آغاز رنگِ کرمها سرخ درخشان میباشد, ولی اندکی ورتش[19] آنجا است; برخی اشان یک خرده روشنتر از دیگران هستند و برخی یک خرده کدرتر و قهوهایتر. زمانیکه پرندگان برای شکار خوراک روزانه اشان میایند میتوانند درخشانترین کرمها را بآسانی در برابر تنهیِ درخت بازشناخته و به نوک بکشند. در آغاز پرندگان دشواریای در دیدن هیچکدامِ کرمها ندارند ولی درخشانترینِ آنها آسانتر از همه برای دیدن میباشند, پس زودتر از همه نیز خورده میشوند. هتا[20] کدرترین, قهوهایترینِ کرمها همچنان بسیار درخشان میباشند, هر آینه پس از آنکه درخشانترینِ کرمها بچنگ پرندگان خورده شده و سیر گشتند, کدرترینِ کرمها فرازیسته[12] و میزادآوردند[13]. در زادمان[11] پسین نیز همچنان اندکی ورتش در رنگ کرمها میباشد, ولی میانگینِ رنگ آنها اینبار اندکی کدرتر از زادمانِ زادآوران شده است. دوباره, پرندگان درخشانترینِ کرمها را میخورند و کدرترینها میفرازیوند. پس از زادمانهای بسیار و تکرار این, کرمها دیگر سرخ نمیباشند, که قهوهای بوده و بخوبی در پسزمینهیِ رنگ تنهیِ درختان فرومیروند.
میتوانید شمار دیگری از کرمهایِ همانند را بپندارید که نه روی تنهیِ درختان که اینبار روی برگها زندگی میکنند. اکنون کرمهایِ سبزتر یک سودمندی دارند و پس از زادمانهایِ بسیار, همهیِ کرمها دوباره سبز خواهند شد. میتوانید همین را بجای رنگ برای اندام بپندارید; در آغاز همهیِ کرمها گرد هستند, ولی برخی اشان یک خردهای چروکیده و اندکی مانند پوستِ درخت, یا برگ-سان میباشند و پس اندکی دیدن اشان سختتر از دیگر کرمها است. پس از زادمانهایِ بسنده, کرمها یکبار دیگر بسیار خوب در پیرامون خود خواهند فرورفت.
پس میتوانید ببینید که گزینش طبیعی نیازی به اندیشیدن به هیچ چیز ندارد و جانوران نیازی به دگرستن[10] برای رخداد فرگشت[2] ندارند. همهیِ این بسته به ورتش[19] و گزینش طبیعی است.
امیدوارم سودمند بوده باشد.
The first thing that is important to remember is that evolution is only a process, and doesn't have a mind. Evolution never "thinks" or "decides" anything; it is only a consequence of simple mathematical laws and the constraints of a limited environment. The next thing to remember is that individual organisms don't evolve: populations evolve. Any change that happens within an individual animal is not evolution. Evolution is the change that happens to a whole population over many generations. Evolution occurs because not every individual is identical. Some individuals may possess traits that make them more likely to survive and have more offspring, and others may possess traits that make them less likely to survive and have offspring. In the next generation, the individuals with the more beneficial traits will have had more children, and so the more beneficial traits will be more common. Over many generations, the more beneficial traits become universal, and the less beneficial traits vanish. This is called natural selection.
The other thing that can be confusing is that in biology, the word "adapt" has several different meanings that may seem similar but actually aren't especially closely related. One sense of the word "adapt" relates to a change in the individual. For example, if I spend a long time in a cold environment, eventually my body's physiology will change to tolerate it better, and I will adapt to the cold. But as I said above, changes in the individual are not evolution, and this is not the sense meant by an evolutionary adaptation. In evolution, a population might adapt to the cold if initially there are some individuals that have a trait that lets them tolerate it, for example, a thick fur coat. Individuals without the thick fur coat will die in cold weather, leaving only those with the thick coat to survive and reproduce. After many generations, all the individuals in the population will have the thick fur coat, and the population has adapted to the cold, and the thick coat is said to be an adaptation.
So now we're ready to tackle your question with an example. Suppose we have a population of bugs that live on tree trunks, and that are preyed upon by a population of birds. Initially, the bugs are mostly bright red, but there's some variation; some are a little bit brighter than the others, and some are a little bit duller and browner. When the birds go hunting for their daily meal, they can see the bright red bugs easily against the tree trunks, and they eat them. At first, they have no trouble seeing any of the bugs, but the brightest bugs are the easiest to see, so they eat them first. Even the dullest, brownest bugs are still pretty bright, but by the time the birds have eaten the brighter bugs, they're full, so the dullest bugs survive and reproduce. In the next generation, there is again some variation in the color of the bugs, but the average color is a bit duller than in the parents' generation. Again, the birds eat the brightest bugs, and the dullest survive. After many generations of this repeating, the bugs in the population are no longer red, but brown, and blend in nicely with the tree bark.
You can imagine another population of similar bugs that live not on the tree trunks, but in the leaves. Now the greener bugs have an advantage, and over many generations, all the bugs will be green. You can also imagine the same thing happening with shape instead of color; initially, all the bugs are just round, but some are a little rumpled and slightly bark-shaped, or leaf-shaped, and so are a little bit harder to see than the other bugs. After enough generations, the bugs come to blend in very well with their surroundings.
So you can see that natural selection doesn't need to think of anything, and individual animals don't need to change for evolution to happen. It's all due to variation and natural selection. I hope this helped!
----
1. ^ meh+and+i{pasvand}::Mehandi || مهندی: اهمیت Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ Importance
2. ^ آ ب far+gašt::Fargašt || فرگشت: تکامل; فرگشتن Ϣiki-En Evolution
3. ^ Goziridan || گزیریدن: تصمیم گرفتن To decide
4. ^ Mazdâhikin || مزداهیکین: ریاضیاتی Mathematical
5. ^ pâ+vand::Pâvand || پاوند: محدودیت; اجبار; قید و بند dictionary.obspm.fr, Ϣiki-En Constraint
6. ^ Pargir || پرگیر: پیرامون, محیط Environment
7. ^ Sâzvâre || سازواره: جاندار زنده; هر ساز و کاری که همانندیک موجود زنده با مجموعه ای از اجزا و دستگاههای دارای کنش متقابل با یکدیگر عمل می کند. Organism
8. ^ far+gaštan::Fargaštan || فرگشتن: بسیار گشتن; دگرستن; فراگشتن; تکامل یافتن www.thefreedictionary.com To evolve
9. ^ آ ب zâdeg+ân::Zâdegân || زادگان: جمعیت Ϣiki-En Population
10. ^ آ ب Degarestan || دگرستن: تغییر کردن To change
11. ^ آ ب zâd+mân::Zâdmân || زادمان: نسل Ϣiki-En Generation
12. ^ آ ب Farâzist || فرازیست: بقاء; بجا ماندگی; Ϣiki-En Survival
13. ^ آ ب zâd+âvardan::Zâdâvardan || زاداوردن: بچه دار شدن; زادمان آوردن To bear offspring
14. ^ Zâb || زاب: صفت; فروزه Ϣiki-En, www.loghatnaameh.org Attribute; adjective
15. ^ sâz+vâr+i{pasvand}::Sâzvâri || سازواری: وقف یافتن; منطبق شدن Ϣiki-En Adaptation
16. ^ bar+tâftan::Bartâftan || برتافتن: تحمل کردن; Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-En To endure; tolerate; bear
17. ^ Sâzvâridan || سازواریدن: وقف یافتن; انطباق پیدا کردن Ϣiki-En To adapt
18. ^ Setapr || ستپر: محکم; ستبر; قطور www.loghatnaameh.org Robust
19. ^ آ ب Varteš || ورتش: فرایند ورتیدن Ϣiki-En Variation || ورتش: چیزیکه اندکی دگرسان از همگُن خود باشد; تفاوت ریز
20. ^ Hattâ || هتا: حتی; این واژه پارسیکه و نیازی به نوشتن آن بریخت حتی نیست Ϣiki-En Even