بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
1-اگر نوچامه زیرمجموعهای از چامه نیست، پس بهتر است بدان نوچامه گفته نشود، مثلا نامش را دستنوشته بگذارید، تا من هم یکجور دیگر پاسختان را بدهم.
2-من چامه را زیرمجموعهای از نوچامه به حساب نیاوردهام، شما نوچامه زیرمجموعهای از چامه به حساب آوردهاید(که من هم آن را قبول دارم) و بدیهیست آنچه که در پست پیشین در مورد کلاغ و پرنده گفتم، در مورد چامه و نوچامه هم برقرار است.
3-اینجا ما در موردِ رابطهی مجموعه و زیرمجموعه سخن نمیگوییم چون سخنِ ما در موردِ مجموعهها نیست (شعر مجموعه نیست). بلکه ما در موردِ رابطه « Is a » سخن میگوییم:«شعر نو، گونهای شعر است». چرا که تمامِ «ویژگیهای کلیدیِ» شعر را دارد غیر از به قولِ شما دستورین بودن که اگر آن را هم میداشت که دیگر فرقی با همان شعر سنتی نداشت.
4- شعر نو و شعر کلاسیک تنها در آهنگین بودن با یکدیگر شباهت ندارند. من هم حوصلهی توضیح دادن در مورد اینکه چرا به جای اینکه بگوییم تنها شباهتِ شعر کلاسیک و شعر نو در این است که شعر نو در بند قافیه و ردیف و... نیست، باید بگوییم که تنها تفاوتشان در همین است را ندارم. خودتان قدری در مورد صنایع ادبی و آرایهها و ایماژ و تخیل و تصویرسازی و اینچیزها جستجو کنید.
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
Alice(12-02-2013),kourosh_bikhoda (12-02-2013),sonixax (12-01-2013),undead_knight (12-02-2013)
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
هرگاه که میگویید نوچامه.
چه میگویی جانم؟!
چه کسی گفته چامه زیرمجموعهای از چامه است؟ اشتباه نگارشیست یا واقعا منظورتان همین است؟
دیگر اینکه یکبار گفتم ولی گویا درنیافتید، شعر تنها در آهنگین و دستورین بودن نیست، شماری ویژگی دیگر نیز دارد که آن را از نوشتههای ادبی دیگر متمایز میکند. شعر نو تمامِ آنها را دارد غیر از دستورین بودن. برای کراننمایی نیز همان پیشوندِ نو کافیست دیگر. در تعریفی که من از شعر آوردم (و میان شعرا و ادبا تعریفی پذیرفته شده است)نیز دستورین بودن یک ویژگی کلیدی نیست:
با این تفاسیر شعر نو و شعر کلاسیک هر دو گونههایی از شعر هستند.گره خوردگی های عاطفی اندیشه و خیال است در زبانی فشرده و آهنگین. بدینسان، در ذات شعر، دست کم سه عنصر از یکدیگر باز شناخته میشوند، اندیشه، خیال و زبان.
من که نگفتم این دو برابر هستند؛ اما به هر رو در فرجام همانطور که گفته شد:
شعر نو و شعر کلاسیک هر دو گونهای از شعر هستند.
والسلام.
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
Alice(12-02-2013),sonixax (12-02-2013),undead_knight (12-02-2013)
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
new project started!
نوکار هم در هر جایی معنایی شبیه به آنچه که من گفتم میدهد. در صنعت به کارگری که تازه شروع به کار کرده میگویند تازهکار، که در برابر کهنهکار،باز هر دو کارگر محسوب میشود. سرکارگر هم باز نوعی کارگز است. حال اینبار بیایید بگویید گینهی نو که ربطی به گینه ندارد؟
ای وای، عجب تهمت ناروایی را به شما بستم!
اینرا چه کسی گفته؟:
من گمان میکنم داریم با تعاریف شخصی و سلیقهای بحث میکنیم و از آنجا که معیار دقیقی برای قضاوت در این مورد وجود ندارد، نتیجهای از بحث متصور نیست.
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
Alice(12-02-2013),undead_knight (12-02-2013)
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
?~!
با من سخن میگویید؟ من کی گفتم نوکار میشود کارِ نو؟! گویا هپرا میبافید!
اگر انواعِ سبک شعرگویی را یک مجموعه در نظر آوریم، آنگاه میتوان آن را به دستهها و زیرمجموعههای مختلفی تقسیم کرد. هرکدام از این زیردستهها، یک یا چندویژگی شعر را دارا هستند و تعدادی دیگر را دارا نیستند. ادبیات به دوگونه تقسیم میشود : نثر و نظم. اکنون آنچه موجب تمایز بین نثر و شعر نو و شعر سپید میشود چیست؟
باز هم در هپروت سیر میکنید. من نه گفتم که شعر نو همان شعر است(اصلا مگر کسی همچین چیزی گفته تاکنون!) و نه گفتم تنها همانند چامه است. بلکه گفتم شعر نو خودش نوعی شعر است! این هم به چند دلیل است و نخستینِ آن این است که شعر نو خود از شر کلاسیک مشتق شده است، یعنی همان شعر کلاسیک را تنها قافیه و چند چیز دیگرش را شُل کردهاند، شعر نو بدست آمده. دوم اینکه شعر نو از شاعرانی که خود زمانی شعر کلاسیک میگفتهاند (همچون نیما و بهار)برآمده. بغیر چند ویژگی، شعر نو در تمامِ دیگرِ ویژگیهایی که تاکنون چندبار بدانها اشاره کردهام، با شعر کلاسیک مشترک است. پس چه شد؟ شعر نو خودش گونهای از شعر است. گمان کنم در نهایت این جستار به صفحه صدم رسیده باشد و من هنوز در تلاش برای فهماندنِ همین چیز ساده به شما باشم.
خب نظراتِ من همینجا مکتوب هستند و خوانندهای با اندکی هوش آنها را درمییابد و همانطور که پیشتر هم گفتم من تعریفی از شعر دارم که شما آنرا نمیپذیرید (تعریف اسماعیل خوئی) و نظر دیگری در مورد شعر دارید، چون هیچ معیاری برای سنجش درستی این دو تعریف نداریم، پس ادامهی این بحث بیهوده بنظر میرسد و من هم حوصلهی این گونه بحث کردنها را ندارم و ادامه نخواهم داد. خوش باشید.
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
Alice(12-03-2013)
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)