دوستان من برای چندمین بار داشتم فیلمی رو میدیدم که عاشقشم !!
یک شاهکار از سینمای فرانسه! به نام عطر (perfume)
این فیلم به خاطر خاص بودنش از هر نظر در عرصه جهانی به شهرت رسید و به نظرم کمتر کسی هست که این فیلم رو ندیده باشه مخصوصا که فیلم باز هم باشه!!
من نمیدونم ترتیب این تاپیک چه جوری هستش ولی خب من یه خلاصه ایی از این فیلم رو میذارم و امیدوارم دوستانی که فیلم رو دیدن بیان تا در موردش کمی صحبت کنیم چون فیلمی هست هنری و کاملا مفهومی با راوی و بدون دیالوگ و صحنه بیهوده! و جای بحث و نقد فراوان داره ...
اگر هم دوستان ندیدن بهشون توصیه میکنم حتما ببینن چون هیچ جای پشیمانی نداره!
کارگردان: تام تیکور
تهیهکننده: برند ایشینگر
نویسنده: پاتریک زوسکیند، تام تیکور
راوی: جان هارت
بازیگران: داستین هافمن، بن ویشا، آلن ریکمن، لوسی گوردون
موسیقی: راینولد هیل، تام تیکور، جانی کلیمِک
فیلمبرداری: فرانک گریب
تدوین: الکساندر برنر
او در میان بوی تعفن بازار ماهی فروشان پاریس بدنیا آمد وی پنجمین فرزندی بود که مادرش در انجا بدنیا می آورد و شاید پنجمین قربانی
مادرش برای اقدام به کشتن فرزند خود اعدام شد . اولین صدای گریه باپتیستا باعث مرگ مادر خود شد.
باپتیستا به ندامت خانه سپرده شد.
از همان دوران کودکی بنظر می رسید با همسنانش تفاوت دارد .... او حس بویایی خارقوالعاده ای داشت.
پرای مشتی پول در سن 13 سالگی به مردی دباغ فروخته شد.
خانم گایالر صاحب ندامت خانه پس از فروختن باپتیستا به قتل رسید ... .
پس از 5 سال کار شبانه روزی در دباغی باپتیستا به شهر برده شد تا در آنجا با صاحبش کار کند.
در شهر بوهای زیادی بود که باپتیستا آنان را نمی شناخت اما یک بو نظر او را بیشتر جلب کرد.
عطاری کوچکی در بازارچه انتهای شهر بوی متفاوتی می داد از آن موقع باپتیستا فرق بین بوها را متوجه شد.
اما در همین هنگام بویی خوش تری از تمام دنیا به مشامش رسید، دختری که از کوچه کنار عطاری می گذشت بوی بهشت می داد.
به دنبال دختر راه افتاد از کوچه ها گذشت تا اینکه دخترک را در کوچه ای تنها پیدا کرد در حال بو کردن او بود که ترس از جیغ زدن وی باعث شد دهانش را محکم بگیرد اما زمانی که به خود آمد متوجه شد دختر خفه کرده.
شروع به بو کردن بدن دختر کرد، اطمینان داشت که بهتر از این بو در جایی دیگر پیدا نخواهد کرد اما چظور می توانست این بوی خوش را نگهدارد ... : شاید در عطری !!