درود بر دوستان؛ خوب و خوش هستید؟
راسل ، مهربد، امیر و دیگر دوستان چوناند؟
درود بر دوستان؛ خوب و خوش هستید؟
راسل ، مهربد، امیر و دیگر دوستان چوناند؟
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
درود داریوش جان،با برگشتت خوشحالمان کردی.
خوبی خودت؟
من خوبیم و امیر گرامی هم فعال است و بگمانم خوب.اما مهربد گرامی فعالیت اینترنی را بخواست خودش فعلا کلا تعطیل کرده و چندیست از او خبر نداریم امیدوارم که خوب باشد.
پ.ن:من یک ساعت است خودم را میکشم تا توانستم بالاخره این پست را بدهم ،لعنت بر هر چه فیلترچی ترسوست.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
درود راسل عزیز.سپاس. متاسفانه من مدتیست به سختی گرفتار هستم و اضافه بر آن بیمار نیز هستم! و این باعث شده نتوانم به آنچه دلخواهم است(از جمله حضور در اینجا) بپردازم و این موضوع باعث دلمردگیام شده. همچنین هنگام حضور در اینجا قدری احساس شرمندگی نیز دارم به این دلیل که آنجور که باید حضور ندارم.
بله ، پس از ارسالِ آن پست دانستم که شوربختانه مهربدِ نازنین ما را ترک گفته و قصد دارد از فعالیت در اینجا و دیگر فضاهای مجازی پارسی دست بشوید! براستی مایه تاسف است. آنچه ایشان در موردش شکایت داشت و موجبِ دلسردی و یاسشان از حضور در فضاهای مجازی پارسی شده بود، تا حد زیادی حقیقت دارد و من آنرا در همان روزهای نخستِ حضورم در انجمنها و فضاهای مجازی ایرانی دریافتم. ظرفیتِ بحثِ جدی در ایرانیان حقیقتا پایین است و شما همهجا هرزهگوییها در مورد بیارزشترین و سخیفترین موضوعات را میبینید اما وقتی نوبت به بحث و گرفتگوی جدی میشود، گویی میخواهند گوشتِ بدنِ خودشان را بخورند! من به شخصه، بارها تبلیغ این سایت را چه در فضاهای مجازی پارسی و چه در بین دوستان نزدیکم کردهام، اما دریغ و افسوس که کسی از آنان تمایل به حضور در فضاهای اینچنینی ندارد، اما حالا بیایید صفحهای در فیسبوک بسازید با عنوانِ «شوشولِ فرنود» ، یک ماه نشده تعدادِ اعضاء به چندسد هزار نفر خواهد رسید! از یک فضای اینچنینی چه انتظاری دارید؟ منکه براستی از این فرهنگِ مجازیِ مزخرف و منزجرکننده دل بریدهام .اما آنچه باعثِ حضورِ دائمی (اگرچه منقطع) من، برخلاف سنت همیشگیام، در این سایت شده، علاوه بر فضای متفاوت و آزادش ، حضورِ دوستانی است که میتوان با آنها گفتگوی جدی در موردِ موضوعاتِ مختلف داشت و چیزها آموخت و احتمالا آموزاند! من چندان دلبستگی در مورد گسترشِ خردگرایی در میانِ ایرانیانِ مجازی ندارم و نمیدانم چرا مهربدِ گرامی چنین هدفی را برگزیده بودند.برای من حضور در میان همین ده دوازده نفری که فعال هستند بسنده است؛ اگر چه بیش از این هم اگر شد خوب است. در واقع آنچه ما میکنیم، راسل جان، نیکی کردن و به دجله انداختن است. هر کس که خواست و توانست در آینده از این خوان بهری برگرفت، خوش به حالش، اما اگر اینطور نشد و ما تنها با خودمان سخن گفته و میگوییم، چیزی از دستِ ما نمیرود ، چرا که تنها به علائق شخصی خود،یعنی گفتگو پیرامونِ موضوعاتِ مختلفِ دانش و خرد، میپردازیم و همین مایه خوشی و دلگرمیست! مگر چه عیبی دارد یک جمعِ دوستانهی کوچک برای خودمان داشته باشیم؟در فضاهای مجازی انگلیسی نیز من بارها دیدهام جمعی خصوصی و چهل و پنجاه نفره تشکیل شده.چرا باید ازدیادِ کاربران به هر قیمتی یک هدف باشد؟
علاوه بر این، انتظارِ دریافتِ نتیجهای در کوتاه مدت در پی راهاندازی چنین سایتی، در میانِ ایرانیانِ مجازی، از واقع گرایی به دور است.سنتِ روشنفکرستیزی در میانِ ایرانیان به چندسد سال میرسد. گویا خود را بالاتر از خرد میدانند و آنرا مرحلهای میدانند که ازش گذشتهاند. بخشِ عظیمی از اشعارِ عارفانه و صوفیانه نیز دهنکجی هستند به خرد و خردگرایی و خردگرایان! تغییر در این نگرش به این زودیها و راحتیها ممکن نیست.
همچنین باید در نظر داشت که این روزها فیلترینگ به شدت سختگیرانه شده است. رد شدن از فیلتر بس دشوار و طاقت فرساست ، چنانکه عده بسیار قلیلی شاید بتوانند از آن عبور کنند.البته احتمالا به دلیل انتخابات(انتصابات) است.
گلهی من از مهربدِ گرامی، این است که اگر میخواستند از گسترشِ خردگرایی دست بشویند، حداقل میتوانستند ما را از حضور خودشان محروم نکنند و همچنان به نحوی در کنارمان باشند.ایشان از اعضای پر ارزشِ سایت بودند و نبودشان خسرانی گران بر سایت خواهد بود.امیدوارم در آیندهای نزدیک در تصمیمِ خودشان تجدید نظر کنند!
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
داریوش عزیز گذشته از اینکه بیشتر از این حقیقتا نمیتوانم با خط به خط گفته هایت موافق باشم.امیدوارم اوضاع بیماری جدی نباشد،واقعا باعث ناراحتیست شنیدن آن،گمان میکردم علت غیبتت تنها مشغله زیاد باشد.
الات چندیست از آنارشی هم هیچ خبری نیست نگران حال او هم شدم.
با این حال داریوش جان هرگاه توانستی حتی اگر کم هم باشد سر بزن اینجا،هم از حالت باخبر باشیم ،هم اینکه هم سخنیات هر چند کم باشد، بسیار از نبود آن بهتر است.دقیقا همین را هم به مهربد عزیز گفتم،من هم امیدوارم باز تجدید نظر کند در نصمیمش و حداقل برای دیدار و بودن در جمع دوستان هم شده وقت ولو کمی را برای اینجا بگذارد و حساب اینجا را فقط به گسترش خردگرایی نگذارد.
این انتصابات هم حقیقتا دردسری شده،ما هم ماندهایم که حقیقتا چه میشود،هر بار بدتر از دفعه قبل میشود،امروز انتخاب بین رفسنجانی و مشایی از بد و بدتر گذشته رسیده به انتخاب بین استالین و هیتلر.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
درود بر داریوش گرانارج، خوشحالم که شما را باز در اینجا میبینم. بیشینهی آنچه میگویید یکسره درست است، مردم ما علاقهای به بحثهای جدی و آنچنانی ندارند و ترجیح میدهند از اینترنت برای خندیدن و دمی آساییدن بهره بگیرند، یا دستبالا مقالهای، اخباری بخوانند، بحث مال ِ تاکسی و صف نانواییست! کازبران جدینویسی که اینجا هستند چه مایه بیشترشان بدلیل «تنهایی فکری» اینجا آمدهاند، فرومنویسی روشیست برای صحبت کردن دربارهی موضوعاتی که به آنها علاقه دارید، اما در زندگی روزمره کسی را برای صحبت کردن پیرامون آنها پیدا نمیکنید. مهربد جزو این گروه نبود، شاید بخاطر عادت کردن به متفاوت بودن و آزار ندیدن از بابت آن، یا شاید به راستی بخاطر خوششناسی بینظیر یافتن کسی همقد و قوارهی خودش در جهان واقعی. اما هرکدام از اینها، او اینجا فعالیت میکرد بخاطر ایجاد تغییر در دیگران، احتمالا به این خاطر که خودش در جوانی از چند فرومنویسی فارسیزبان مثل مزدک بسیار آموخته بود و این در تغییر روند زندگی فکری او نقشی برجسته ایفا کرده بود، و میخواست اثری مشابه از خودش به جا بگذارد. من شک ندارم که سه سال تلاش مداوم و شکستخورده برای شلوغتر کردن اینجا در رسیدن او به این باور که «اینها هیچ فایدهای ندارد» موثر بوده.
پس این به نوعی اجتنابناپذیر بود، تمام کاربرانی که بدلیل روشنگری و گسترش خردگرایی در میان ایرانیان به این انجمن آمدهاند اکنون دلسرد شدهاند و در دورهای از یائسگی موقت به سر میبرند، هرچه برای این منظور زحمت بیشتری کشیده باشید، احتمال دلسردی بیشتری را هم متحمل میشود. اما در میان ما آنهایی که برای بحث پیرامون موضوعات مورد علاقهی خود و گپ زدن با آدمهای همقد خودشان به اینجا آمدهاند (مثل من و شما) هیچ مشکلی با خلوت بودن اینجا ندارند و اثرگذاری بر دیگران را پاداش فرعی و ثانویهی فعالیت در دفترچه میدانند، نه هدف اصلی.
گذر از فیلتر با این شرایط بیشتر خنده دار هست انگار میای حاضری میزنی و میری
نمیدانم، راسل جان.اما خود نیز گمان نمیکنم چندان جدی باشد. هرچه هم که باشد قادر به کشتنِ من نیست! و باید دید چقدر میخواهد مرا آزار دهد. به هر روی، سپاسِ بیکران به خاطرِ لطفی که به من داری.چشم، حتما. البته فکر میکنم به مدتِ درازی، زین پس بتوانم بدون غیبت اینجا حضور داشته باشم.همانطور که پیش از این نیز گفته بودم، هرگاه به اینترنت دسترسی داشته باشم، دفترچه از اولین سایتهایی خواهد بود که میگشایم.
من نیز امیدوارم برای آنارشی اتفاقی نیافتاده باشد و در سلامت و امنیت باشد.
مهربد انسان هوشمند و شجاعی است و مطمئنا هرگاه که خواست بدون هیچ دشواری و تعارفی بازمیگردد. به امیدِ بازگشتشان، من که هنوز چیزی نشده دلم برایشان تنگ شده!
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
درود داریوش عزیز.مایه ی خوشحالیست که باز شما را اینجا میبینم.
راهی را که دوستان پیش میبرند به نظرم چندان هم به بیراهه نرفته!خود من به شخصه در این انجمن از امثال مهر بد ها بوده که آموخته ام و طرز فکرم تغییرها کرده.این تاثیر ها را حتما دوستان حس کرده اند .گرچه شرایطی که در ایران حکم فرماست باعث شده تا آنطور که انتظار میرود بازده نداشته باشد.گرچه ابعاد این خرد گرایی ها کوچک بوده اما به هیچ وجه خالی از فایده نیست.من حقیقتا نمیدانم چرا مهربد عزیز به یکباره به این نتیجه رسیدند.چرا که وقتی رد پای نوشتارهایشان را هم میبینم اثری از این نگرش دیده نمیشود و چه طور شده که این تصمیم را به یکباره گرفتند احتمالا علت دیگری داشته و شاید خسته شده باشند و نیاز به کمی استراحت را در خود احساس کرده اند.من امیدوارم که مهربد بازگردد و دوستان دیگر با این نگاه یاس گونه فعالیت نکنند.به امید اینکه روزی فرا رسد تا در ایرانی آزاد به راحتی و بدون هیچ دغدغه و نگرانی ای هرچه آزاد تر شاهد فعالیت دوستان خردگرا باشیم....
درود بر دوستان نازنین راسل, داریوش, ایرانبانو و امیر گرامی,
من نوشتههایِ اینجا را کمابیش و دورادور, دستکم هر چند روز یکبار میدنبالم[1] و "آماج" من هرگز دوریجویی از یاران گرانمایه و دیرینهیِ این انجمن نبوده است.
چیزیکه من در زندگی از آن براستی دلسرد شدهام رویکرد ایرانیان نیست یا ناکامی (بهتر بگوییم, کمکامی) ما در گسترش خردگرایی نیز نیست, چیزی است به نام "تکنولوژی" و روند گسترش همهگیرانهیِ آن.
هیچکس گویا نمیتواند دورنمایی که تکنولوژی برای همهیِ ما (نژاد آدمی) دارد را ببیند, و از آن بدتر, هتا اگر میتوانست و میدید هم ناتوان از انجام هیچ کاری است
کنشهایِ من در این انجمن همواره و در جایگاه نخست برای خوشیِ خود ام بودهاند, ولی هنگامیکه آینده را بآشاکاری بس تاریک و دژمگر میبینم (نه چیزیکه در orwell میخوانید, بساکه چیزی دیگر) و جاییکه پارسیک[3] یا
تازیک, خردگرایی یا کورباوری, نه تنها دگرسانیای نمیدهند که بر پاد آن, به این پیشرفت و همهگیریِ تکنولوژی تندا میبخشند, همهیِ این کنشهای ام را بیهوده و هتا زیانآور میابم.
در یک جایی دیگر هم خواندم امیر دربارهیِ سه کتابی که شناسانده بودم و "انقلاب" درونیِ من نوشته بود. نکتهای در خود این سه کتاب نیست, اگر به تاریخ آغاز این جستار من بنگرید « پیشرفت روزافزون فندآوری[8]: به کجا میرویم؟ » به اندازهیِ همین انجمن دیرینگی دارد
و من چندین سال و بیشتر است که پیوسته به آن خودآگاه و ناخودآگاه اندیشیدهام. چندی پیش تنها بر این
شدم که یک بازنگریِ ژرف و هماگی[9] در همهیِ دانستهها و آموختههای ام در این زمینه کنم و سه کتاب نامبرده
را نیز همراه با کتاب دیگر Technological Slavery (در همان جستار) از نو خواندم, که فرجامیابی من هتا از بار پیش هم ناامیدکنندهتر بود.
این را هم بگویم که من یکی از کسانی هستم که با همهیِ تکنولوژیهایِ روز آشنایی دارم و در زمینهیِ کاری خود ام (رایانه و برنامهریزی) نیز نقش بسزایی
در گسترش آنها دارم و هتا از انجام کار ام خوشیِ بسیاری هم میبرم و زندگی ام را نیز بسیار دلخواه میبینم و براستی از تکنولوژی بیشترین بهرهها را بردهام.
هر آینه, من این چند ویژگی را ندارم:
١. باور به مردم (بیشینگان[10])
٢. باور به سودمندیِ خودبهخودِ یک چیز, در اینجا: تکنولوژی
٣. باور به خردمندی نژاد آدمی; بارها بار به اینکه ما نژاد جانوریِ بسیار بسیار "خوششانسی" بودهایم و چراییِ آن نوشتهایم: پادشکنندگی[11] - Antifragility - برگ 3
با بخوبی در نگر داشتن اینکه پیشبینی[12] آینده کاری است بسیار سخت و پرلغزش, من در گذر این چند سال و سرانجام در همین چندی پیش با دلاستواری
هر چه بیشتر به این فرجام[13] رسیدم که نژاد آدمی هیچ ارادهای از خود در مهار تکنولوژی ندارد و در کنار آن, گسترش روزافزون تکنولوژی نیز روزبهروز از توان ما در کنترل زندگی شخصی امان دارد میکاهد.
برای گرفتن نکتهیِ آن, تنها به این بیاندیشید که در جایگاه یک آدم تنها, چه اندازه در دورنمایی که تکنولوژی برایتان میپنگارد[14] توانا هستید. نمونه, چندی پیش همگی
شندیم که رهبر کرهیِ شمالی جهان را تهدید به حملهیِ اتمی میکند, به این بیاندیشید که من و شما چه نقشی اینجا میتوانیم داشته باشیم؟
پاسخ از "هیچ" فرا نمیرود: تنها میتوانیم به این اُمید که دیگران (کدام دیگران؟) از رخداد چنین فاجعهای پیشگیرند (چگونه؟) زندگی را بسپرانیم.
تازه چرا راه دور برویم, زمانیکه در همین انجمن از برخی از اینکه "همهیِ کشورها باید به بمب اتمی دسترسی باشند تا صلح جهانی داشته
باشیم" میخوانیم, آیا براستی میتوانیم دورنمایی بهتر و اندک روشنتری از آنچه اندیشمندانی مانند «کازینسکی» و «ژاک اِلول» برونیافتهاند[15] داشته باشیم؟ باز هم نه.
جنگافزار اتمی (دستآوردِ تکنولوژی) یکی از سادهترین دشواریهایِ است که نژاد آدمی میتوانسته بآسانی هر چه بمهار سازد
و نزدیک به یک سده! نیز برای آن زمان داشته, نون[16] چه کسی میخواهد در برابر جنگافزارهای زیستیگ (بیولوژیک) اش راهکاریابد و چه
اندازه نیز زمان میخواهد, هزار سال؟ چه کسی میخواهد به پژوهشهایِ ژنتیکی راستا بدهد؟ آنهم تازه در میان دیوانگانی که ژنهایِ آدم را patent میزنند؟
در یکی از شرکتهایی که من کار میکردم ما پروژههایِ سنگینی روی «هوش ساختگی» داشتیم (چیزی در مایههایِ چشمیار[17] آن
خود من از بسیار دیرباز در این زمینهها کار کرده ام و از نزدیک با فرگشت[20] آن آشنایی دارم و میتوانم رشد و پاگیری آنرا حس کنم, ولی چگونه میتوانم به آن راستا بدهم؟ نمیتوانم.
سخن کوتاه, گسترش تکنولوژی روندی است افسارگریخته که از دست هیچکدام از ما آدمها هیچ برنمیاید و همهیِ کنشهایِ ما و رسانههای[21] ما نیز خودآگاه و ناخودگاه, به این رویکردهایِ آبکی کوتاهیدهاند:
دلگرمیهایِ بیجا: سازمانهای تراهومنگرایی[22] یا به چیزی راستادهند.
دیونماییهای سادهانگارانه: هماکنون خود من چند سریال تلویزیونی را میدنبالم[1] (continuum, battlestar gallactica, etc) که دورنمایی تاریک از آینده نشان میدهند —> نگران نباشید این فیلمه و این تکنولوژیه "بد" ئه, در جهان ما تکنولوژی خوبه و هرگز اینجوری نمیشود.
داوهای[25] گران از سوی کشورها: همه چیز زیر کنترل ما است, ما میدانیم داریم چه کار میکنیم, ما میدانیم خوبیهایِ تکنولوژی همیشه به بدیهایِ آن میچربد, etc, etc.
...
اینها برای سرگرماندن کودکان و همان technophileها کارا هستند, برای من به وزوز مگس میمانند.
اکنون بیایید و بگوییم در این میان من چه سود یا خوشیای باید از گسترش پارسیک[3] به چه کار میاید زمانیکه نژاد بشریتی به بالاترین گرایند[26] در آیندهیِ نه چندان دوری در کار نخواهد بود؟
گسترش خردگرایی میان ایرانیان چه سود و خوشیای دارد؟ خردگرا یا ناخردگرا, به چه میرسیم؟ این پیشرفتهترین و خردگراترین و نوگراترین کشورها
مگر توانستند سادهترین خطرهای تکنولوژی را مهار کنند که اکنون ایرانیان اش پس از چند سده دیرکرد بخواهند تازه گاماس گاماس خردگرا شده و بکنند؟
تنها دمی به این بیاندیشید که ما نمیتوانیم هتا کمتر از ٣٠٠٠ واژهیِ ساده که زبان امان را ٩٩% پارسیک خواهد نمود را بگسترانیم[27], مغز آدمها هتا تا این اندازه هم کشش ندارد, آنگاه چگونه
با چنین مردمی میتوان به پیکار دشوارهای سترگی[28] که تکنولوژی برای ما آورده و همچنین در برنامه دارد رفت؟ چگونه از بُن میتوان به خرد هام و مردمسالاری پشتگرمید هنگامیکه چنین کودنیِ فراگیری داریم؟ نمیتوان.
از سوی دیگر, بگوییم همهیِ دوستان این انجمن به آنچه من گفتم آگاهیدند[30] و سخن ام
را دریافتند و هتا با من همسو شدند, سپس چه؟ باز هم دورنمایِ امیدآوری نخواهیم داشت.
امیر گرامی هم دربارهیِ زندگی بیرون از اینجای من گفته بود, خوشبختانه من منشی[31] (شخصیتی) دارم که هیچ نیازی به
زبان باز کردن در خود ام نمیبینم, اگر بنیازد[32] با رفتن به ترازِ اندیشیک هرکس میتوانم پاکدلانه گفتگویی گرم و دوستانه داشته
باشم, ولی نیازی به اینکه دیگران را به تراز خود ام آورده نمیبینم و اگر بخواهیم زندهیِ آنرا بگوییم, همترازان من به همین انجمن میکوتاهیدهاند.
سرانجام از روی ویژگی درونی ام همواره از هر چیزی, هتا بدترین چیزها یک سودی برای خود ام میکوشم بآهنجم[33] و در اینجا, تنها سودی که از این نگرش یافتهام
یک سُهش[34] ابردُمی[35] (Sense of Superiority) ساده است که به گاه دیدن دیگر مردمان در درون ام میتوانم سر تکانده و به این همه نادانی و نادانی از نادانی بلبخندم.
ویژگی خودآموختهیِ دیگر من نیز رویکردیابی است, و رویکرد گزیدهیِ من اینجا کنارهگیری برای دستکم زمانی دراز از همهیِ ژیراییهایِ[36] ناسودمندانهیِ
دیگر (دربرگیرندهیِ خردگرایی, پارسیک[3], فلسفه, دانش, etc) و رسیدگی به زندگی خود ام است و ژرفتر اندیشیدن اندر چیزهایی که ارزش اندیشش دارند.
سپاسگزارم از اینکه از من یاد کردید, سرزدن به اینجا و دمی گپ زدن با شما گرامیان همواره خوشیآور است و روی
اینکه من از سرِ کنجکاوی هم که شده نوشتههای اتان را میخوانم میتوانید حساب باز کنید, ولی هنبازش[37] در گفتمانها, براستی نه چندان.
پ.ن.
هنگام نوشتن این به جستارِ دیگر سرزدم و از امیر پیکی خواندم که گفته بود بشریت به تکنولوژی ١٠٠٠ سالی زود دستیافته[38] در فرایند نمیدادهاند.
پرگیر[39] زیستیگ ما جایی بوده که بزرگترین بدسگالیها هنودی بومیگ و مهارپذیر داشتهاند, گسترش فندآوری همان تیز شدن ابزارها هستند, هر چه ابزارها تیزتر و توانمندتر میشوند, دامنهیِ ویرانگری آنها نیز بتناسب میفراخد: the sharper the tools, the darker the times - Lao Tzu
از سوی دیگر, از آنجاییکه ما گونههای بسیار بسیار خوششانس و کامیابی در میان جانداران بودهایم, نمیتوانیم بآسانی این پندار که جهان برای ما ساخته نشده و بود و نبود ما کوچکترین دگرسانیای در آن و برای آن و به آن نمیدهد را نیز بپذیریم.
آنچه امروز پیرامون[42] "پیشرفت" و "تکنولوژی" میبینم نیز همانندی بسیاری به همان رویکرد نیاگان ما دارد که در برابر پدیدههایِ گنگ و ناشناختهیِ طبیعی در پیش گرفته
بودهاند, ترس از زمینلرزه و آتشفشان و میرایی, به پنداشت خدایانی هومنواره[45] انجافتهاند: باشندگان خودآگاهی از جنس خودِ ما که میتوانیم با آنها همخویشپنداریم و آدگرسانی راستین جهان را نباوریم.
در این میان خود خردگرایی نیز کاری بجز زدایش این باورهای کهنهیِ 'نابهینهیِ' پیشین (دین و خدا) و جایگزینی آنها با "تکنولوژی" را نداشته, امروز خردگرا
به اینکه خدایی آن بالا هست که ما را میپاید و دوست امان دارد نمیباورد, بجایش به اینکه "خرد همگانی" و "تکنولوژی" دست در دست هم ما را رستگاری میبخشند میباورد.
امروز ما بدرستی یکجور «دین» پیرامون خوبیهایِ "پیشرفت" و "تکنولوژی" داریم:
ترس از چنگار[48]؟ تکنولوژی درمان اش را خواه یافت!
نگرانی از گرمایش زمین؟ تکنولوژی قول میدهد درست اش کند!
نگرانی از نابودی بنمایههایِ[49] زیستیگ؟ تکنولوژی قول میدهد تا پیش از پایان یافتن اشان جایگزین بیابد!
ترس از آلودگی پرگیر؟ تکنولوژی درست اش میکند, بباورید!
ترس از پیری[50] و میرایی؟ تکنولوژی نامیرایی خواهد آورد!
...
آیا تکنولوژی نمیتواند همهیِ اینها (گرچه کمابیش همهیِ آنها را هم خود از بیخ آفریده باشد) را بزداید؟ روشنه که میتواند!
ولی آیا چون یک توندی[52] آنجا هست, خودبهخود گشوده خواهد شد؟ زیرا بگوییم چیزی به نام "خواست آدمی" اینجور "میخواهد"؟
پرسش این است که کدام «خواست»؟ آنچه ما با نگرش در تکنولوژی و کنشهایِ آدمی میدریابیم این است که «خواست آدمی» دیرزمانی
است - اگر هرگز - که سرنوشتسازیِ خود را از دست داده و ما تنها در "توهمِ کنترل" به سر میبریم, که دانش به آن مایهیِ دلسردی من است.
----
1. ^ donb+âl+idan::Donbâlidan || دنبالیدن: پیرفتن; دنبال کردن Ϣiki-En to follow
2. Âmâj || آماج: نشانهیِ تیر: تودهیِ خاکی که نشانهیِ تیربر آن نهند. Dehxodâ target
3. ^ pârs+ik+idan::Pârsikidan || پارسیکیدن: پارسیک کردن; ترزبان به پارسیک Ϣiki-En to persianize
4. tâz+ik::Tâzik || تازیک: عربی Ϣiki-En, Dehxodâ, en.wiktionary.org arabic
5. ^ digar+sân+i::Digarsâni <— Degarsâni || دیگرسانی: تفاوت ⚕Heydari difference
6. tond+â::Tondâ || تندا: سرعت Ϣiki-En speed
7. Bihudan || بیهودن: باطل گفتن; یاوه خواندن Ϣiki-En, Dehxodâ to refute
8. ^ fand+âvar+i::Fandâvari || فنداوری: تکنولوژی Ϣiki-En technology
9. ham+âg::Hamâg || هماگ: کلی; دربرگیرنده general
10. biš+in+eg+ân::Bišinegân || بیشینگان: أكثریت majority
11. Pâdšekanandegi || پادشکنندگی: دربرابر شکننده; چیزیکه از زنش سود میبرد Ϣiki-En antifragility
12. piš+bin+i::Pišbini || پیشبینی: prediction
13. Farjâm || فرجام: پایان; خاتمه Ϣiki-En, www.loghatnaameh.org conclusion; ending
14. pen+gâštan::Pengâštan || پنگاشتن: نقش کردن; رسم کردن Dehxodâ to depict
15. borun+yâftan::Borunyâftan || برونیافتن: برآوردنِ بلنجِ یک برآیه بیرون از گسترهیِ بلنجهایِ شناخته شده ⚕Heydari, Ϣiki-En to extrapolate
16. Nun || نون: اکنون; حالا MacKenzie, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ now nun
17. cešm+yâr::Cešmyâr || چشمیار: عینک Ϣiki-En glass
18. far+âvar+dan::Farâvardan || فراوردن: حاصل کردن Ϣiki-En to produce
19. Jodâyidan || جداییدن: جدا کردن to separate
20. far+gaštan::Fargaštan || فرگشتن: بسیار گشتن; دگرستن; فراگشتن; تکامل یافتن www.thefreedictionary.com to evolve
21. Rasâne || رسانه: اندوه و دریغ خوردن Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ bemoan; lament
22. tarâ+human+gerây+i::Tarâhumangerâyi || تراهومنگرایی: Ϣiki-En transhumanism
23. tak+in+eg+i::Takinegi || تکینگی: نقطهیِ تکین Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ singularity
24. Degarânidan <— Degarândan || دگرانیدن: تغییر دادن to change
25. Dâvidan || داویدن: داو کردن; ادعا کردن Ϣiki-En, ϢDict-Pâ, Dehxodâ to claim
26. ger+ây+and::Gerâyand || گرایند: احتمال, اگرآیند probable
27. Gostar Ânidan <— Gostarândan
28. Setorg || سترگ: بزرگ و کلان Ϣiki-En, Ϣiki-En magnificent; great
29. Hâm || هام: عام general
30. âgâh+idan::Âgâhidan || آگاهیدن: آگاه شدن Dehxodâ to be informed
31. Maneš || منش: شخصیت; خوی و سرشت Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En character; nature
32. niyâz+idan::Niyâzidan || نیازیدن: نیاز داشتن Ϣiki-En to need
33. Âhanjidan || آهنجیدن: انتزاع کردن; بیرون کشیدن Ϣiki-En to abstract
34. Sohidan || سهیدن: حس کردن MacKenzie to sense
35. Abardomi || ابردمی: برتری مطلق MacKenzie, Ϣiki-En superiority
36. Žirâyi || ژیرایی: فعالیت ⚕Heydari activity
37. han+bâxtan::Hanbâxtan || هنباختن: هنبازی شدن; اشتراک گذاشتن Dehxodâ, Ϣiki-En to share
38. Dastyâft || دستیافت: فرصت Ϣiki-En opportunity
39. par+gir::Pargir || پرگیر: پیرامون, محیط environment
40. Hanud || هنود: اثر, تاثیر effect
41. farâx+idan::Farâxidan || فراخیدن: گسترش یافتن Dehxodâ, Ϣiki-En to stretch out; to expand
42. pirâ+mun::Pirâmun || پیرامون: محیط Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ around
43. Hamânandidan || همانندیدن: همانندی کردن; تشبیه کردن to make similar
44. Niyâg || نیاگ: جد Dehxodâ, Ϣiki-En ancestor
45. human+vâre::Humanvâre || هومنواره: انساننُما Ϣiki-En humanoid
46. baš+ande::Bâšande || باشنده: موجود being
47. â+degar+sân+i::Âdegarsâni || آدگرسانی: بی تفاوتی indifference
48. cang+âr::Cangâr || چنگار: سرطان Ϣiki-En, ϢDict-Pâ, Ϣiki-Pâ, Dehxodâ cancer
49. bon+mâye::Bonmâye || بنمایه: منبع Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ resource || بنمایه: منبع زیستی biological resource
50. Piridan || پیریدن: پیر شدن; سالخوردن Ϣiki-En to age
51. nâ+mir+ây+i::Nâmirâyi || نامیرایی: زیستن نامرزمند, ولی به این چم که تنها "مرگِ طبیعی" در کار نیست, امُرداد ندارید و باشنده میتواند با آسیب از پیرامون همچنان بمیرد. Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ immortality
52. tav+and+i::Tavandi || توندی: پتنسیال داشتن ⚕Heydari, Ϣiki-En potentiality
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
مهربد گرامی این پانویسها را دستی مینویسید یا راه بهتری دارید؟ اینجوری این پیک شما برای من ۳ ساعت طول میکشد بنویسم
"A Land without a People for a People without a Land"
sonixax (05-16-2013)
هماکنون 43 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 43 مهمان)