Anarchy (06-16-2013)
من با دوستانی که چنین حرفی میزنند موافق نیستم. همانطورکه گفتم من احساس کردم(و اکنون کمابیش اطمینان دارم)که سران طرفین درگیر گوناگون مدتی مانده به این انتخابات، خصوصا با اعتراضات پنهان احتمالی که احمدینژاد و رفسنجانی انجام دادند تصمیم گرفتند دعوای درونی حکومت میان جناحین را از سر استیصال به رای مردم بگذارند. متوجه هستید؟ یعنی عملا تنها راه باقی مانده برای خفه کردن و نشاندن گروههای مختلف سیاسی نشان دادن وزن اجتماعی آنها بوده. اما حتی فرض بگیرید که منهم اشتباه میکنم، چه اهمیتی دارد راسل؟ آیا واقعا گمان میکنید اعتبار سیاسی برای نظام جمهوری اسلامی یک عنصر حیاتیست؟ بیاعتبارتر از حکومت کرهی شمالی در جهان وجود ندارد، هنوز هم سرپاست و این فقط مردم بدبخت آن کشور هستند که در سکوت و به دور از چشم جامعهی جهانی هزار هزار تلف میشوند، در پایان روز گزینهها دو تا بیشتر نیستند: تحریم انتخابات و صدور فتوای جهاد برای مردم از لسآنجلس و لندن و پاریس که قطعا دردی را درمان نمیکند(زیرا هیچ مردی حاضر نیست بخاطر فلان ارمان انتزاعی خود و دیگران خود را به کشتن بدهد، که مایهی خوشبختیست)، یا شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی با همهی آنچه دربارهی آن میدانیم که شاید تغییری ایجادبکند، حالا این تغییر هر قدر هم کوچک باشد، باز آنجا وجود دارد.
علی الحساب یک دانه حکومت در سرتاسر تاریخ نام ببرید که با تحریم انتخابات ساقط شده یا تغییر مثبتی کرده تا بحث را ادامه بدهیم. تحریم انتخابات چیزی بجز یک ابزار بسیار کماثر در دست اپوزیسیون داخلی برای مشروعیتزدایی از حزب پیروز نیست، در جمهوری اسلامی که از روز اول اپوزیسیونی وجود نداشته. نظام مقدس هم به پر کردن یک میدان از آدمها راضیست و آنرا اعتبار کافی میداند.
زنده باد زندگی!
من متوجه نشدم چه میگویید؟
انتخابات سال ۸۴ بدلیل دلزدگی مردم از عدم موفقیت اصلاحات و دعوت گستردهی «اپوزیسیون» ورشکستهی خارجی توسط همهی آنها که ما میشناختیم تحریم شد. طبق آمار رسمی که خودتان آوردید، کمترین میزان مشارکت در تمام تاریخ ج.ا را داشت(و پس از آنهم هرگز تکرار نشد). آمار رسمی نظام را هم که میدانم همیشه مقداری چرب و چیلی شده(مثل اینبار که ۷۵٪ مشارکت همان ۶۰-۶۵٪ بیشتر نبوده، در آن دوره هم ۵۹٪ بیشتر از ۳۰-۴۰٪ نمیتوانست باشد). حتی در دور دوم که رفسنجانی در برابر احمدینژاد قرار گرفت و بخشی از اصلاحطلبان مردم را تشویق کردند که برای شکست ارتجاع هم که شده به پای صندوقها بیایند، تحریم تشدید شد و هیچکس حاضر به این کار نشد. اثر و نتیجهی آن تحریم پر شور مردمی را دیدیم، که ایران را ویران کرد و مردم را آرزومند بازگشت دوران اکبرشاه منفور.
اکنون شما طرفداران تحریم، برای دفاع از این انفعال رقتانگیز و دعوت یکسره عاطفی به بیکنشی و صدور نسخههای فاقد قابلیت اجرایی و توجیه نتایج یکسره فاجعهآمیزی که سیاست تحریم بر کشور داشتند، چارهای ندارید بجز انکار اینکه اساسا تحریمی اتفاق افتاده بوده و مردم رفتند به احمدینژاد رای دادند که هاشمی رئیس جمهور بشود(؟!)و ادعای تحریم را حکومت جعل کرده و ... که مایهی سرگرمی فراوان ماست، و اندک تردیدهایی هم که پیرامون تصمیم خود مبنی بر مشارکت در انتخابات داشتیم را برطرف میکند.
زنده باد زندگی!
بسیار جالب است امیر گرامی که شما از خارج میگویید پیشرفت از طریق اصلاح طلبان داخلی ممکن است و از طریق سکولارهایِ خارج قطعا ناشدنی (منظور آنهاییست که بیکنش هستند نه فسیلهایِ اپوزیسیون) .من و آنارشی ولی میگوییم ساختار شکنی (هر چند بسیار بسیار نامحتمل بنظر میرسد) ولی ممکن است و اتفاقا اصلاح طلبان که رسما معلوم شده چه کاره هستند ناممکن(حداقلی بسیار بسیار بسیار نامحتملتر از اولی).
نکته دیگر اینکه اتفاقا برای ج.ا و حتی کره جنوبی آبرو بسیار مهم است،بقایشان از هر چیز مهمتر است ولی بطرز جالبی علاقه به تایید دیگران دارند هرچند جور دیگر بلوف میزنند.همانطور که دیدیم بعد از سرکوب 88 چقدر ماتحت آغا سوخت.
نکته دیگر اینکه مقایسه و استدلال شما غلط است،شما آمار تضعیف مقاومت مردمی بعلت شرکت در انتخابات را مردود میدانید و از طرف دیگر به ما از ناموفق بودن تحریم میگویید در حالی که اگر قرار به مقایسه است باید تغییرات بدون دلبستن به تغییر از صندوق رای را ببینیم که نمونه حی و حاظر آن انقلاب موفق 57 خودمان که کسی نرفت به مسخره بازی شاه دلببندد (باقی نتایجش بکنار ، موفقیت در به پایین کشیدن حکومت ملاک است که موفق بوده).
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
چه ربطی به خارج بودن یا نبودن من دارد؟ مگر اینکه ادعا بکنید انقدر «خارج» بودهام که ارتباطم را با جامعه ایرانی از دست داده باشم! که آنهم بیربط است، چون این من نیستم که دارم از زیر سایهی درختان پر شاخ و برگ و امن اروپا دیگران را دعوت میکنم به پریدن جلوی گلوله بخاطر فلان آرمان انتزاعی و بهمان سیستم ناکارآمد سیاسی.
پیشرفت به سوی هدف ما که گسترش رفاه، سکولاریته، ازادی و دموکراسی در ایران است بله توسط اصلاحطلبان میسر نیست، اما پیشرفت در تناسب با شرایط کنونی و موقعیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و جهانی که مردم ایران در حال حاضر دارند؟ بله، این قطعا یک احتمال قدرتمند است و فارغ از آنچه شما یا دیگر دوستان ادعا بکنید، دل بستن به آن اصلا فاقد بنیان منطقی نیست.
زنده باد زندگی!
منظور من از احتمال پیشرفت ایران تحت ریاست جمهوری حسن روحانی:
آنجا که ما ایران را میخواهیم > ۱۰۰
آنجا که اکنون ایران هست > ۰
آنجا که ایران در صورت ادامهی روال فعلی میرود > ۱۰۰ -
آنجا که ایران میتواند با انتخاب یک میانهرو برسد > ۱۰
زنده باد زندگی!
Anarchy (06-16-2013),Nevermore (06-16-2013),sonixax (06-16-2013),undead_knight (06-21-2013)
منظور من این نبود امیر جان،من بطور نسبی گفتم که مشخصا ارتباط شناخت دوستان خارج کمتر از داخلیها از وضع مقاومت داخل است و اطلاعات خرجیها هم باز به نسبه بیشتر از مخالفان خارج، متهم کردن یا چیز دیگری نبود.
منظورت را از پیشرفت سیاسی اجتماعی و جهانی نمیدانم چیست ولی از نظر اقتصادی تا آنجا که من دیدم محموت بود که سوبسیدها را بالاخره برداشت کاری که اصلاح طلبان خوابش را میدیدند و... ،من حقیقتا از لحاظ اقتصاد داخلی فرقی چندانی نمیبینم و گمان نکنم از لحاظ فنی اقتصادی هم پر بیراه گفته باشم.از نظر اثر سیاست خارجی بر اقتصاد هم تنها عامل موثر همان برنامه هستهایست.وگرنه رحیم مشایی دیدیم که از این فیلمهای دوستی با دنیا بیش از هر کس دیگر بازی کرد.
باز هم میگویم من سخنم «خیانت به شهدا» و «تحریم» و... نبوده و نیست ،من حداقل اینجا نظرم با میلاد گرامی مثلا تفاوت زیاد دارد.آنچه من میگویم نه با اصل داستان که با چگونگی تغییر عجیب اوضاع در چند روز آخر داشت.من در سال 88 خودم در چند روز آخر رفتم رای دادم و پیشمان هم نیستم.ولی شرایط آن روز را مفید میدانم و این سری را کاریکاتوری میبینم از دور قبل که چه بسا همان دستاوردهای دور قبل را هم به باد دهد.
البته بخشی از شادی هم بخاطر تمام شدن دیدن ریخت نحس احمدینژاد بطور روزانه است که از آن نظر اگر باشد من هم در این شادی سهیم هستم !!
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
Anarchy (06-16-2013),iranbanoo (06-16-2013),Soheil (06-16-2013),sonixax (06-16-2013),undead_knight (06-21-2013)
امیر جان از زیر پاسخ دهی فرار نکنید .
من میگویم شمار رای دهندگان به هر سه نامزد اصول گرا 11.5 میلیون بوده و شمار رای دهندگان به نامزدهای اصلاح طلب و رفسنجانی 15.5 میلیون .
چه طور میشود که وقتی انتخابات به دور دوم میکشد با اینکه مشارکت 2% کمتر شده و اصلاح طلبها و رفسنجانی اعتلاف کرده اند به یکباره تعداد آراءشان از 15 میلیون به 10 میلیون سقوط و آراء اصولگرایان به یکباره از 11 میلیون به 17 میلیون سعود میکند !
مساله بعدی هم اینست که اگر حضور کمرنگ مردم منجر به بلای احمدی نژاد شده !!!! چه طور حضور پررنگشان هم منجر به تکرار همان بلا شد ؟! (اصل 110 قانون اساسی و تدارکاتچی بودن رئیس جمهور هم فراموش نشود)
در ضمن 24 ساعت برای اینکه ببینیم رای دادن مردم نتیجه داشته یا نه خیلی زمان کوتاهی هست
همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
دکتر ساسی
Anarchy (06-16-2013)
نجواهای نجیبانه: بر اساس بیانیه تحلیلی بسیج رد تقلب در انتخابات ۸۸ و تثبیت اعتماد به جمهوری اسلامی
نوریزاد: انتخاب روحانی احیای مجدد مرده محتضر بود | ایران | DW.DE | 16.06.2013
gooya news :: politics : خامنهای به هرچهارهدفاش دست یافت! مسعود نقره کار
Real Persian WikiLeaks: پروسه ی چگونگی رئیس جمهور شد ن روحانی.
خامنه ای برنده اصلی انتخابات 92 | zendegi
دوستان وقت داشتید اینها رو هم بخونید اون تحلیل بنی صدر هم که چند صفحه عقب تر گذاشتم رو هم بخونید.
همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
دکتر ساسی
این دیگر حسابی ملال آورست، رای بیشتر احمدینژاد در دور دوم را میتوان از این روشها توضیح داد: ۱. رفسنجانی هرگز اصلاح طلب نبوده و نیست که بخواهد تمام رای اصلاح طلبها را بگیرد! ۲. با حذف دیگر کاندیدهای اصولگرا طبیعتا رای اصولگرایان به احمدینژاد میرسیده. ۳. نفرت وسیع مردم از اکبرشاه باعث رای دادن بخشی از مردم به کاندیدای ناشناختهتر و کمتر بدنام شد. هیچکدام از اینها در توجیه آمار رسمی ۵۹٪ مشارکت واجدین شرایط به داد شما نمیرسد.
زنده باد زندگی!
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)