To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
من رویهمرفته یک ماه بیشتر نبودهام (سه ماه کلاس, یک ماه حضور), آنهم براستی به هیچ دردی نخورد بجز همان بخش دوستیابی (آشنایی با دخترهای زیبا و بیکار که میخواهند یک زبانی هم بیاموزند) که گفتم (:
یکبار هم کودکیهایم مرا کلاس انگلیسی فرستاده بودند, ولی چون پگاه[1] (٦ am) بود برای همین همه اش خواب میماندم و هیچی به هیچی
من هیچکس را ندیدهام براستی از کلاس چیزی بیاموزد. برای انگلیسی, چندتا کتاب خوب بردارید با همان ترزبانندهیِ[2] کپی
پیستی بخوانید, اینجوری آموختن هر واژه خوشیآوره و مانند نیکوتین سیگار در کوتاهتر از آنی که میاندیشید شما را معتاد (و دانا) میکند.
----
1. ^ Pegâh || پگاه: بامداد; صبح زور; سحر; سپیده دم Dehxodâ, Ϣiki-En daybreak
2. ^ tarzabân+ande::Tarzabânande || ترزباننده: مترجم Ϣiki-En translator
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Anarchy (04-06-2013),iranbanoo (04-05-2013),sonixax (04-05-2013),undead_knight (04-06-2013),yasy (04-06-2013)
من هم به کلی با کلاس (با هر نوعش) موافقت ِ چندانی ندارم . اما کلاسِ زبان به نظرم میتواند مفید فایده واقع شود ؛ چرا که زبان عمیقا در اثرِ تعامل و درگیر شدن است که میتواند در ذهنِ شخص نهادینه شود . البته صرفا برخی از کلاسها و موسساتِ آموزشی هستند و میشناسم که کارشان درست است بقیه اما به قول ناخدای گرامی صرفا برای دوستیابی خوب هستند .
اما برای کسانی که میخواهند انگلیسی را به صورت خودآموز بیاموزند، برنامه Effortless English را پیشنهاد میکنم. تاکنون کسی از آن ناامید نگشته . خیلی برنامه عالیای است ، و مطمئنا کسی که آنرا به مدت شش تا نه ماه هر روز انجام دهد ، میتواند براحتی انگلیسی سخن بگوید . دلیلش هم این است که این برنامه کاملا تعاملی است . یعنی یک داستان را برایتان تعریف میکند و از پس از آن شما باید به پرسشهای راوی پاسخ دهید . البته خودش پس از هر پرسش پاسخش را میگوید . بخشهای واژگان هم دارد . یک دورهی Conversation هم دارد که خیلی عالی است .
من آنگاه که میخواستم زبان را بیاموزم، از این برنامهها نبود . و من با کتابهای مختلف (نه آموزشِ زبان بلکه کتابهای موضوعیِ مختلف به زبانِ اصلی ) آنقدر سروکله زدم که اندک اندک زبانم پیشرفت کرد . به گونهای که هرگز نفهمیدم دقیقا چه زمانی زبان را به خوبی آموختم! با اینکه خواندن و نوشتنم خیلی خوب است و همچنین دامنه لغاتم به نظرم گسترده است، اما در گفتار همچنان مشکل دارم. این نقیصه از آنجاست که من به شدت بر روی متون متمرکز بودهام . اما این برنامه به خوبی این موضوع را برطرف میکند و درنهایت شما به مانندِ زبان مادری ، با زبان انگلیسی نیز راحت خواهید بود در گفتار.در تورنتها و سایتهای دانلود هم برای دانلود میتوانید براحتی بیابیدش.
آدرس سایتاش
Anarchy (04-06-2013),iranbanoo (04-05-2013),Russell (04-05-2013),sonixax (04-05-2013),undead_knight (04-06-2013)
ولی به نظر من مضحکترین مواردیه که باعث بشه به خدا ایمان پیدا کرد چندین سال پیش یکی اقواممان که دچار سختی شدید در زندگی شده بود و به قولی کم اورده بود قران رو پاره کرد و فحش و ناسزایی نبود که نثار نکنه اطرافیان چند سالی هست منتظرند خدا خودی نشان بدهد ولی نداد بله این موارد هم میتونه باشه
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
اما واقعیتیست مسافرجان
نباید انتظار داشت که تمامی افراد خدایشان را با مطالعه و تحقیق قبول یا رد کنند.اکثرا یا نظریه های دینی را ملاک میدانند و از ترس دوزخ و بلاهای آسمانی به خدا از گل کمتر نمیگویند.
یا اینکه خیلی خلاقیت به خرج دهند با استدلال هایی اینچنینی خدای خود را ثابت میکنند.
اگر تصادف نکنند(خدا رحم کرد)
اگر تصادف بکنند(حتما قضای الهی بوده)
این مسئله را زیاد شاهد بودم.مسئله ی ترس و فرمانبری یکی از همان مواردیست که مانع از شک کردن به وجود خدا میشود.....دوستی بود که از ترس اینکه خدا زیبائیش را از او نگیرد نماز میخواند!!!
من یک زمانی به طرزِ وحشتناکی رودروی انسانهای متدین به خدا و محمد و دیگران فحش میدادم(به افرادِ مقدس فحشهای بسیار رکیک میدادم) . این دوره مقارن بود با دورهی افتراقِ من از اسلامِ نابِ محمدی و گرایشِ گام به گام به بیخدایی . در واقع آخرین تلاشِ من برای به حرف درآوردن و واداشتنِ آنها به یک واکنشِ هرچند کشنده که حداقل قدری این درد آرام گیرد . گاهی با چنان بغض و اشکی به زمین و زمان فحش میدادم که به حالتِ قش و بیحالی میافتادم . یکی دوبار همین را به آثارِ غضبِ الهی ارتباط دادند . اما در انتها دانستم سنگ را شاید بتوان به حرف درآورد اما خدا را نه ! چراکه این حداقل وجود دارد و آن نه! هنوز که هنوز است بسیاری در انتظارِ این هستند که من به خشم خدا دچار گردم. هر اتفاقِ ناگوار را هم میخواهند به آن مربوط کنند . اما نمیدانم چرا از آن موقع به طور کلی اوضاع و احوالم بسیار بهتر میشود . در حالیکه در دوره مومن بودن، بس «خاک بر سر» بودم!
خلاصه ، مسلمان شدنمان پر از رنج ، مسلمان ماندمان عذابی الیمتر، نامسلمان شدنمان توام با دردی بس جانکاه ! بله، براستی مهلکترین مهلکها در عینِ کیریترین کیریهاست این اندیشهی جهنمی چنانکه از هزاران نفر شاید یکی را شانسی بود برای گریختن از دامن پلیدش.
هماکنون 65 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 65 مهمان)