اگر اینها به خودی خود ارزشی ندارند این همه تلاش برای تصاحب مال دیگران پس برای چیست ؟
خیر ، نتیجه این میشود که دنیا به کام صاحب برنج نیست و ارزش آن برنج نیز چیزی نیست که او مشخص میکنه بلکه ارزش راستینش بالاترین مقدار پولی است که در قبالش پرداخت خواهد شد .
شاید من آدم بُز خری باشم و بخواهم مال دیگران را مفت مفت بخرم ! خوب آن دیگران دور من یک خط قرمز میکشند میروند به راسل که مبلغ بیشتری پرداخت میکند جنسشان را میفروشند .
یعنی در اینجا هم مهربدی که میخواهد گران فروشی کند ضرر میکند هم منی که میخواهم مال مهربد را به قیمتی کمتر از ارزشش بخرم .
برای همینه که من مدام حرف از عدالت میزنم ، عدالت یعنی کسی که شرایطی رو فراهم کرده که دیگران نمیتونند اون شرایط رو فراهم کنند باید از شرایطی که فراهم کرده سود ببرد . وگرنه دلیلی وجود ندارد که آن شرایط را فراهم کند و همان کارگری که نیروی کارش را میفروشد باید نیروی کارش را نزد خودش نگاه دارد .
خوب آیا راه حل اینکه سرمایه دار زورش بیشتر است این است که بریزیم و دار و ندارش که قطعن برای به دست آوردنش روزگاری به سختی کار کرده را ازش بگیریم ؟!
قوانینی مانند حداقل دستمزد و مالیات بر افزوده و اجبار کارفرما به پرداخت حقوق عادلانه برای همین هستند دیگر .
به نظر من کارفرما را مجبور کنیم تا درست به اندازه ی کاری که از کارگر میگیرد مزد پرداخت کند خیلی خیلی عادلانه تر است تا اینکه بخواهیم دارائی هایی که قطعن برای به دست آوردنشان سختی فراوان کشیده را ازش به زور بگیریم .