"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
به چناب مهربد نگفت خدایانی هستند که از هم بی خبرند...گفتند زندگی در جاهای دیگر گیتی هم وجود دارد.اما اینکه شما بفرماید به حتم خدا هم خود به خود وجود نیامده زیرآب مفهومی به نام خدا را زده اید و دچار تسلسلی تا بی نهایت خواهد شد و برهان علیت هم به همین دلیل بی اعتبار شده است...ضمنا با عقاید دینی شما هم باید در تناقض باشد این شخن خودتون!!
باز هم طبق صحبت جناب مهربد منظور شما اگر موجودات زنده هست بله نابود میشوند اما ذرات بنیادی نه !! ضمن اینکه شما از لزوم هدف صحبت میکنید در حالی که قراری بر وجود هدف نبوده و نیست در این سیستم...
ما از حضور مسلمانان یا هر انسانی با تفکری استقبال میکنیم...به هر حال تا جایی که بحث در حوزه منطق باشد چه دلیلی دارد که فردی اینجا رو ترک کنه؟
دلیل این فوکوس ما به روی اسلام ابتلا ایران به این دین هست و نه اینکه ما به فرض مثال مسیحیت رو به حق میدونیم.
اردشیر همان اردشیر پاینده نویسنده و در واقع گردآورنده مطلب است که شخص شناخته شده ای نیست...مطلب هم برگرفته از مطالب فلاسفه ای مثل دیوید هیوم است.میتونید به صفحه ویکی پدیا در خصوص هم مراجعه کنید.
برهان نظم
مسافر گرامی مطالعه این لینک هم درباره خدای حفره ها مفید است:
خدای حفره ها چیست؟
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
برخی ها برای اعتقاد به خدایشان نوعی کشش درونی را مثال می زنند. مثلا می گویند همانطور که مرغان مهاجر خود بخود بدون اینکه درس خوانده باشند یا آموزش دیده باشند:
1) می دانند وقت کوچ است.
2) بدون آموزش جهت یابی می کنند
و هردو برایشان مفید است و ثمره نهایی اش مفید است.
خدا را هم از کشش درونی قبول دارند.
مسلمانان، مسیحیان، گاوپرستان، آلت پرستان و بت پرستان اینجوری خدایشان را قبول دارند و خدای همشون هم دارای معجزه و شفا بخشی و برآورنده حاجات است.
(فکر نکن خدای مسلمانان و بزرگ مرده های توی قبر شیعیان فقط شفا و معجزه گرند. به منابع ادیان مختلف مراجعه کن.
اینها بحثهای فلسفی منسوخ شده هستند که متاسفانه هنوز از چرخه خارج نشده اند.
کشش درونی همان رانه است در روانشناسی.
مثلا انسان رانه دارد برای گرسنگی و دنبال غذا رفتن،این نتیجه ای درباره حقیقتی نمیدهد جز اینکه چنین رانه ای در انسان فرگشت یافته برای بقا.
حالا وجود یک رانه برای حس عرفانی که لزوما ربطی حتی به ماورا میتواند نداشته باشد مثلا حس ملیگرایانه هم خیلی شبیه به همین حس عرفانیست،ربطی به حقیقت یک کشور یا یک دین یا یک باور خرافی ندارد.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
Agnostic (09-14-2012),Anarchy (09-14-2012),Rationalist (09-14-2012),sonixax (09-14-2012)
رد برهان فطرت
رد برهان فطرت
نگارنده (گان):اردشیر پاینده
برخی چنین می گویند كه باور به خدا در میان تمام ملل و در تمام زمانها به نوعی وجود داشته، پس نمی تواند دروغی بی اساس باشد.
در این برهان از دو مقدمه استفاده شده است. یكی اینكه باور به خدا همواره وجود داشته، و دیگر اینكه همیشگی بودن یك باور به معنی درستی آن است.
در مورد مقدمه ی اول می توان با قطعیت گفت كه اشتباهی بزرگ است. ایده ی خدا به شكلی كه در ادیان متعارف وجود دارد، جز بسیار كوچكی را تشكیل می دهد، كه هم از نظر جغرافیایی پراكندگی كامل ندارد، و هم از نظر زمانی به گذشته های دور نمی رسد. سایر چیزهایی كه با عنوان مشابه، یعنی "خدا" نامیده می شوند، عملا تنها در اسم با آن اشتراك دارند. قبیله أی كه گاو می پرستد چقدر با اسلام یا مسیحیت تشابه دارد؟
از این برهان با عنوان برهان فطرت نیز یاد می شود، و اینگونه بیان می کنند که باور به خدا فطریست (یعنی همیشه و همه جا وجود داشته و خواهد داشت) و لزا خدا وجود دارد.
آنچه فطری بودن باورها می نامیمش، معمولا چیزی نیست جز بازتابی از هنجارهای اجتماعی. نمونه ای از آن می تواند شیوه ی لباس پوشیدن باشد. ما عادت داریم بیشتر بدن خود را بپوشانیم، و در صورتی که جز این باشد معذب خواهیم بود. آیا این مسئله به معنی فطری بودن "حیا"ست ؟ خیر، به این خاطر است که محیط اینگونه ما را عادت داده است، همانطور که بسیاری از قبایل بدوی عادت به لباس پوشیدن ندارند و از این خصلت فطری بی بهره هستند. حال فرض کنید جوامعی باشند که تبلیغاتی بسیار بسیار زیاد برای خدا می کنند (مثل ایران و اکثر کشورهای دیگر) و باور خدا نیز فطری نباشد. به نظر شما فردی که از لحظه ی تولد با این مسئله درگیر است می تواند آن را از ناخودآگاه خود خارج کند ؟ به نظر من نمی تواند، و این همان است که فطری بودن باور می خوانندش. مانند زبان مادری. زبان مادری نیز فطری نیست، ولی به خاطر ارتباط بسیار نزدیکی که با آن داشته ایم (به خصوص در زمان کودکی) هیچگاه از ناخودآگاه ما خارج نمی شود و تا پایان عمر نیز ما را همراهی می کند.
پس یادآوری یک چیز به معنای فطری بودن آن نیست.
و حال فرض کنیم باور خدا فطریست (در حالی که هیچ دلیلی برای آن نداریم)، آیا میتوانیم از آن وجود خدا را نتیجه بگیریم ؟ مسلما خیر. این مطلب در برهان احساس، برهان پاسخ و برهان معقولیت به طور کامل بررسی شده است.
توسط اردشیر پاینده
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)