برهان نظم کاوه گرامی یکی از ضعیفترین برهانها هست ، دوید هیوم یک جمله برای رد این برهان دارد که اگر هم فرض کنیم این جهان یک ناظمی دارد ، این لزوماً به اثبات خدا منجر نمیشود ، از کجا معلوم که یک موجود دیگر ، مثلا یک آدم فضایی اینجا را نظم نداده باشد.
"A Land without a People for a People without a Land"
من هم در مسایلی که مطرح کرده اند اشکالاتی دارم. مثلا در بخشی از کتابش ایجاد حیات از ماده بی جان را مورد بحث قرار داده بود که این مساله در لبه تیغ تحقیقات جدید علمی وجود دارد. هنوز زود است قطعا نتیجه گیری کرد ولی در این مورد مشخص شده که مولکولهای حیاتی از ماده بی جان پدید می آیند.
البته خودش بعدها گفت که در این مورد اشتباه می کرد.
نکته دیگر بحثهای او این بود که فلسفه را از کار دانشمندان جدا کرده بود. (همه اینها در ترجمه ای که در هم میهن آورده شده قابل مطالعه است) این بخش از حرفهایش قابل تامل است. در واقع مفهوم خدا و تفکر در باره ماهیت آن کاری فلسفی است در حالیکه اکثر دانشمندان با دیدگاه علمی به قضایا می نگرند. به نظر من هم علم دچار حدی از ریز بینی و تخصص شده که توان فکر کردن در مقیاس وسیع را از دست داده است. در جای دیگر حتی گفته که هیچیک از برهانهای فعلی اثبات خدا غیر خدشه پذیر نیستند. در نهایت من به این نتیجه رسیدم که او به کشف جدید یا روش جدیدی برای اثبات خدا نرسیده ولی بر اساس بعضی یافته های جدید دیدگاه محکم آتئیستی خود را کنار گذاشته و احتمال وجود خدا را مطرح کرده. اما این خدا در واقع فقط مفهومی برای توضیح دادن پیچیدگی (چیزی در مایه های برهان نظم) دنیا است.
انتقاداتی که از او مطرح شده مساله خدای حفره ها را مطرح کرده اند. البته در بحثهای او خدا برای توضیح دادن مسایل کشف نشده علمی نیامده بلکه پیچیدگی قابل توجه قوانین علمی حاکم بر دنیا نیاز به وجود خدا (فکر کنم عنوان تاپیک همین باشد!) را برای او مطرح کرده. با پیشرفتهای علمی از این دیدگاه دلایل وجود خدا بیشتر می شود.
من کاری با حرفهای ادیان درباره خدا ندارم چون بحث مسخره ایست. خود این شخص هم نه خدای اسلام و نه خدای مسیحیت و نه اسلام را قبول دارد.
---
از طرفی مقابل او هاوکینگ دانشمند وجود دارد که در اظهارات اخیر وجود خدا را رد کرده بود. (گرچه آنتونی فلور صراحتا دانشمندان را دارای صلاحیت برای ورود به حیطه فلسفه ندانسته و به همین دلیل نظارتشان را بی پایه شمرده است) هاوکینگ که قبلا در انتهای تاریخچه زمان خود گفته بود:
"If we discover a complete theory, it would be the ultimate triumph of reason – for then we should know the mind of God."
اما بعدها با تئوری ام که به دنبال توضیح کاملی از هستی است امکان به وجود آمد دنیاهای بیشمار از هیچ را مطرح کرده است و بنابر این دیگر جایی برای خدای خالق وجود نخواهد داشت.
با این حال این نظریه هنوز کامل نشده است و هیچکس نمی داند در آینده به کجا خواهد رسید یا چه چیزهای دیگری را مشخص خواهد کرد. از طرفی چه دلیلی وجود دارد که آن فرمول توضیح دهنده عالم را خدا طراحی نکرده باشد؟
Qui Tacet Consentire
کاوه جان یک وقت هایی فلسفه به جاهایی مثل این کشیده میشود :
که بعدها که میبینند گندش در آمده آن را از حقیقت به میتولوژی (اسطوره - افسانه) تغییر نام میدهند !
نمیشه گفت فلسفه بر علم برتری داره و به عکس . اصولن فلسفه علم نیست یک ابزاره مانند ریاضی که بدون این ابزار علم مشکل پیدا میکنه ولی داده های اولیه برای استفاده از این ابزارها هم بر شیوه ی استفاده شان خیلی تاثیر میگذارد . یعنی این دو باید در کنار هم و به خوبی استفاده شوند تا نتیجه مطلوبی به دست بیاد .
حالا ایشون چه طور دور دانشمندان را یک خط قرمز کشیدند ! یک مقداری عجیب است .
همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
دکتر ساسی
من به سخنان این فیل سوف نگفتم مزخرف ! به برهان نظم گفتم . در ضمن کاوه گرامی در نظریات ایشون اشاره به برهان نظم شده ! مگر اینکه منظور شما بقیه ی نظریات ایشون باشد !!!! و البته بهتر بود شما هم بقیه نوشته بنده را میخواندید !
بعد کسی که در مورد فرگشت و انتخاب طبیعی نمیدونه و میاد از قول بیولوژیست ها اظهار نظر دروغ میکنه دیگه اسمش فیل سوف نیست !
مگر اینکه آن ترجمه ای که آورده باشید توسط حاج آقای بازرگان تحریف شده باشد که البته امکانش هم هست ، چون خدا باورین به هر چیزی چنگ میندازند که حقانیت دری وری جات خود را اثبات کنند .
برای مثال به این قسمتش توجه کنید :
کدام موسسه فوق علمی ؟ این موسسه علمی باید یک نام و رسمی داشته باشد دیگر ؟ بعد این نتایج در کجا به چاپ رسیده ؟ در کدام نشریه علمی ؟
امیدوارم با شبه علم آشنایی داشته باشیدو همچنین امیدوارم این فیل سوف اینچنین آبکی خداباور نشده باشد و آنچه که وی در باره تغییر عقیده اش بیان کرده چیزی از جنس دری وری جات ترجمه شده به دست بازرگان نباشد که اگر این طور باشد .... ->
![]()
ویرایش از سوی sonixax : 05-02-2012 در ساعت 12:13 PM
همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
دکتر ساسی
Anarchy (05-02-2012)
super-scientific
البته کسرا جان metaphysics میشود فراگیتیک و دانش پیوند قانونهای گیتیک به یکدیگر است: http://plato.stanford.edu/entries/metaphysics/
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
در این نگاه هیچکدام از ما هم نباید اینجا باشیم. بسنده میکند به این شایمندی و احتمال
بیاندیشم که هر کدام از ما بایسته چه پروسه درازی را گذرانده باشد تا اکنون در این فاروم سرگرم نوشتن باشد:
- آشنایی پدر و مادر
- عاشق شدن پدر و مادر
- سکس و بچهدار شدنشان
- همزمانی سکس با چرخه باروری
- برگزیده شدن از میان چند میلیارد اسپرم و تخمک
- کشته نشدن به دست جفت خود در جنین (نزدیک به چند درسد و اندی)
- ناینداختن بچه و سقط جنین
- نمردن در برابر بیماریهای گوناگون؛ جنگ؛ تصادف و ..
- ...
- ...
- آشنایی با دفترچه و این جستار
با این حساب شایمندی که همه ما اینجا گردهم آمده و گفتگو کنیم هم به اندازه سرسامآوری کوچک و اندک است، پس شاید ما [باید] اینجا نباشیم؟
در حقیقت نگرای مغز-بولتزمن (Boltzmann Brain) میگوید که شایمندی اینکه همه مغز ما و دانستههای درون آن از چینش تصادفی ماده در
اسپاش ساخته شده باشد میتواند بیشتر از آن باشد که براستی مهبانگ و بدنبال آن فرگشت روی داده باشد و ما اینجا باشیم.
این بخش سراسر نادرست است. در حقیقت این مهاد و اصل که پردازش یک چیز روزمره است
بتازگی به دانش آمده و ما فهمیدهایم سرشت جهان ما بیشتر از آن که پیشتر گمان میکردیم هم پردازشیک هست.
برای نمونه نیروی گرانش چیزی بیشتر از قانونمندی ماده نیست که در راستای نیروی گرانش، چینش گیتیک (physical state) خود را پردازش میکند و یک چینش نو میگیرد.
چیزی که ما به نام کُد میشناسیم تنها تراز پیچیدگی بالاتری از همین پردازش میشود. در کتاب ساعتساز نابینای ریچارد داوکینز برای نمونه ما از یکی از سادهترین
شیوههای کُد زدن جهان که همان الک کردن (sieving) است میخوانیم. با داشتن یک گردآیه (set) از چیزهای ریز و درشت و رَندم، یک سوراخ در اسپاش (space) و گذر
زمان مایه آن میشود که چیزهای ریزتر از سوراخ گذشته و از چیزهای درشت سوا شوند: یک پالایشگر (filter) بسیار ساده و پردازشیک که در گیتیک روزمره میبینیم.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
http://forum.hammihan.com/thread27505.html
در هم میهن بیشتر در این مورد نوشته شده
Qui Tacet Consentire
ببینید دوستان این جهانی که ما داخلش قرار داریم توی یک سیاه چاله ی بزرگ هست که این سیاه چاله درست مثل یک مکانیسم عمل میکنه که کلا با فیزیک و قوانین فیزیکی این مکانیسم در حال کار کردنه و یک چیز غیز طبیعی هم چیزی هست که خارج از قوانین فیزیکی باشه پس چطور امکان داره که یک چیز یا موجود غیز طبیعی در این جهان ما وجود داشته باشه؟!کلا طبیعی و غیر طبیعی با هم تناقض دارن!چطور ممکنه یه چیز غیر طبیعی در یک جای طبیعی وجود داشته باشه؟!به نظر من اگر یک چیز غیر طبیعی در این جهان وجود داشته باشه این میشه اختلال در مکانیسم این جهان که منجر به نابودی این مکانیسم میشه!ثانیا اگر موجودی به نام خدا خود به خود میتونه وجود داشته باشه پس این جهان و موجوداتش هم خود به خود میتونن وجودداشته باشن!مگه غیر از اینه؟!
به نظر من اگر خدایی وجود داشت و سازنده ی این جهان و ما بود پس خودش هم میتونست وجود خودش رو به ما اثبات کنه!به جای اینکه بنده ی خودش بیاد موجودی به نام خدا رو به ما معرفی کنه!من خودم بچه بودم از پدر و مادر خودم میپرسیدم خدا کیه!خیلی از بچه ها رو هم دیدم که میپرسن خدا کیه!مسخره نیست این؟!اگر خدایی وجود داشت قطعا قدرت اثبات وجود خودش رو هم داشت!
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)