چندی پیش گفتگویی با عنوان بیخدا و ارزش های اخلاقی
آغاز گردید که موجب شروع بحث نسبتا پرگفتگویی گردید که یک طرف آن من و طرف دیگر آن برخی کاربران دیگر بودند. عبارتی از اولین پست آقای بهمنیار محرک من مرا وارد شدن به بحث بود . در اولین پست آن موضوع آقای بهنمیار اینچین آوردند که :
من بعنوان باورمندی به آنچه قضیه برادان کارامازف نام گرفته و با مشاهده پست شماره 6 آقای بهمنیار که اینگونه پرسیده اند که :"خداپرستان اعتقاد دارند که منشای اخلاق خدا است و بدون او هر کاری مجاز است این به عنوان گزاره یا قضیه برادران کارامازوف نام گرفته است که از کتابی به همین نام نوشته داستایوفسکی نویسنده روسی برگرفته شده است"
چون تا پست 25 پاسخ قانع کننده ای به این پرسش آقای بهمنیار ندیدم خودم با پست 25 شروع کردم و پیگیر پرسش شدم .." هر آینه می خواهیم بررسی کنیم که چرا ما ناگزیر هستیم (برای نمونه) راستگو باشیم؟ اگر بنا نیست کیفری ببینیم اگر آگاهی ما در گور پایان می یابد ناچاری ما برای راستگویی و درستکاری برای چیست ؟ یا به سخن دیگر چرا راستگو در نگر هر کسی با ارزش تر از دروغگو است؟"
در ادامه گفتگو و در پستهای متعدد بعدی کلمات "ناگزیری برای رفتار اخلاقی " به تضمین رفتار اخلاقی در اندیشه بیخدایی و یا الزام آور بودن رفتار اخلاقی برای بیخدایان تغییر یافت .لذا اگر علاقمندی وقت و حوصله داشته باشد در پستهای بعد از شماره 25 خواهد دید که "تضمین رفتار اخلاقی در اندیشه بیخدایی " مورد بررسی قرار گرفته است .
بالاخره و پس از رد وبدل شدن چندین پست تعدادی از کاربران فعال در این گفتگو به این حقیقت اذعان داشتند که در اندیشه بیخدایی هیچ تضمینی برای الزام آور بودن رفتار اخلاقی وجود ندارد .
برای مثال در پست 33 این حقیقت به صراحت بیان شده که :
اما گفتگو به نحو دیگری پیگیری شد و دو اشکال بر قضیه برادران کارامازف وارد گردید .
اشکال اول –ادعا گردید که با وجود آموزه هایی مانند توبه و یا تقیه در گفتار شیعی اندیشه دینی هم دارای تضمین اخلاقی نیست .
در پاسخ به این اشکال آورده شد که حداقل براساس آموزه های قرآن و نیز نظرات مراجع دینی هم تقیه در هر شرایطی مجاز نیست و بلکه در شرایطی حرام است و هم توبه دارای شرایط و مراحلی است که عملا راه را بر رفتار غیر اخلاقی در اندیشه خداباوری مسدود میکند و بعبارتی رفتار اخلاقی برای باورمندان به اندیشه دینی الزام آور میگردد.استناد و پیوندهای بیان کننده این امر در خود پستهای ارسالی موجود است .
اشکال دوم – در اینجا من مجبورم از جناب راسل تشکر چندباره داشته باشم که با صبر و متانت موجب پختگی بحث گردیدند . ایشان پس از رد وبدل شدن چند پست نهایتا یک سئوال اساسی را بعنوان اشکال قضیه برادان کارامازوف عنوان کردند . ایشان در پست 224 اینگونه آوردند :
هرچند بعد از این پست نیز کمی بیش از 10 پست رد وبدل شد اما پاسخ به این سئوال که اعتراف میکنم برای اولین بار به این صورت با آن برخورد کردم چالش برانگیز و البته بسیار جالب توجه بود .متاسفانه نه من و نه جناب راسل مطالعه جدی در باره بررسی این سئوال ندیده بودیم .
همین سئوال موجب شد تا پس از مشغله روزانه ساعاتی را برای بررسی این سئوال قرار دهم و خوشبختانه به نتایجی هم رسیدم که اینک با شما خوانندگان گرامی به اشتراک میگذارم .