من بعد از ازدواجم تمام اثاثیه منزلم رو عوض کردم هر چند که پدر خانمم خیلی ناچیز داده بود مثلا یه LED خریدم که گرونتر از کل این چیزایی که به دخترش داده بود چون دوست ندارم منت کسی بالای سرم باشه و اونو رو سرم چماق کنه "این رو هم بگم خیلی مرعات میکنم که مبادا حرفی بزنم که منتی رو سر زنم بشه" همش رو از زور بازو خودم خریدم و هرچی هم دارم از زحمت خودم است برای همین وقتی یه گدایی رو میبینم جوان و سالم است میگم خوار کُسه برو کار کن و نون بازوت رو بخور مگر چته؟ فلجی؟ چلاقی؟ البته خودم خیلی به این در و اون در زدم گشنگی کشیدم زحمت کشیدم تا فوت و فن کار رو یاد بگیرم مشتری جذب کنم و خیلی چیزهای دیگه ... حالا بزار مزایای این روی پا خود ایستادن رو بگم

مثلا پدر خانمم از اون دنده بلند شده و بعد از سلام و احوالپرسی میبینم اخلاقش کیریه مثل یه دختر پریُد. گویی که ارثاش را بالا کشیدم من هم اخمامو تو هم میکنم و کیرم حسابش میکنم و آنجا را ترک میکنم و با خودم میگم کُس اول تا آخرت.

من که به تو کُس کش محتاج نیستم تو که هیچ به بزرگتر خودت هم باج نمیدهم. به خانه هم که میروم با فریاد به خانمم میگم پدر کُس کشت چش بود مگر جه هیزم تری بهش فروختم که اینطور برخورد میکند؟ اون هم میدونه تو دلم چیزی نیست فقط میخواهم عصبانیت خودم را تخلیه کنم ساکت میماند و گاهی هم اگر شدت حرفهایم بالا باشد قهر میکند که من هم میگویم به تخمم ولی بعد 5 دقیقه میگم و میخندیم انگار زندگی به خایههایم آویزان است.