بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
اتفاقاً من دیشب با دوستام بیرون بودم کلی هم دوستان بهم دادن کشیدمـــ... !
ولی امروز اصلن بیرون نرفتم چیزیم نکشیدمـــ... !
اگه تا یه ماهه دیگه ام نکشم اتفاق خاصی نمیفتهـــ... ؛ ولی مثلن دو روز بعد ممکنه دوباره بکشمـــ...
به نظر من همه چیز تحت کنترلهـــ...
شماها فقط تحت تاثیر دیگران قرار دارید و هی میگید سیگار اینجوریهـــ... ؛ هی سیگار اونجوریهـــ...
دستکم برای من اعتیادآور نیست ؛ اصلن
مگه شما چی میکشی که طعم کاغذ سوخته میدهـــ... ؟
به هر حال من دیدی که شما به سیگار دارین رو اصلن ندارم
بانو به قول آقای ایمنی، توصیه های ایمنی رو جدی بگیرید...خیر و صلاح شما رو میخوام که اینا رو گفتم.شما اولیش نیستی و آخریش هم نخواهی بود!! داستان همه کم و بیش مثل هم هست!!!
کلا بذارش کنار تا اول راهی...
-----------------------------------------------------------------------------------------------
خب یاران گرامی دفترچه، در میان این بحث های سیگار و قلیان و نعناع و اینها شما رو به هیولای اسپاگتی پرنده میسپارم...من برم بخوابم که فردا کلی کار دارم و در اثر کم خوابی قطعا دخلم خواهد آمد...
شب همگی خوش
من زمانی که بچه بودم عاشق سیگار کشیدن بودم. جایی نخ سیگاری میدیم اگه از دستم بر میومد کش میرفتم و سیگاره رو میکشیدم. البته یه دوست شیطون هم داشتم با اون اینکارو انجام میدادیم. ولی الان از سیگار که بدم میاد هیچی به محض اینکه بوش میخوره سرم سردرد میگیرم. زمان دانشجویی یه هم اتاقی داشتم سیگاری بود. بهش میگفتم چطور دلت میاد سیگار بکشی؟ دلت برای پوست و دندونای خودت نمیسوزه؟ میگفت تا حالا امتحان نکردی وگرنه این حرفو نمیزدی اینقدر آرامش بخشه. گفتم من بدم میاد از سیگار صد بار هم که بکشم بازم میاد. بعد چند بار بهم داد تا امتحان کنم ولی هیچ اثری روم نداشت. تا اینکه یه بار یکی از دوستای سیگاری دیگه بهم گفت تو بلد نیستی و نحوه صحیح سیگار کشیدن رو بهم یاد داد منم تا پک اول رو زدم و تو حلقم رفت سرفه و حالت تهوع و .... همراه شد و من از همون موقع تا حالا از تصور سیگار کشیدن هم حالت تهوع بهم دست میده. و در ضمن دوستان سیگاریم رو هم بهشون التیماتوم دادم که از اون بعد وقتی میخوان سیگار بکشن باید برن تو اتاق و در اتاق هم رو خودشون ببندن تا من کوچکترین بوی دودی احساس نکنم.
یه خاطره هم از قلیون کشیدن: زمان دانشجویی خیلی وقتا با دوستامون میرفتیم بیرون و قلیون میکشیدیم. آخریم باری که قلیون کشیدن رفته بودیم هتل هرمز . داشتم قلیون میکشیدم یه دفعه به سرم زد خیلی بیش از حد قلیون بکشم ببینم چه اتفاقی میفته. همین جور کشیدم تند تند. تا اینکه سرم کم کم گیج رفت. رنگم پرید. و غش کردم. دوستام بهم آب قند و اینا دادن به هوش اومدم. از همون موقع شدیدا از قلیون متنفرم و حالم ازش بهم میخوره.
من که تا حالا کوکائین مصرف نکردم ولی چند سالی سیگاری بودم چند سالکی هم هست که ترک کردم. یک کم اراده میخواد. اول هاش از فیلم کنستانتین یاد گرفتم هر وقت هوس سیگار میکردم آدامس میجویدم
ولی لوازم مورد نیازش اول اراده ست بعد هم جایگزین. از زمان ترکم تا الان به سیگار لب نزدم. از این به بعد هم لب نخواهم زد.
قلیون هم تفریحی به ندرتا میکشم. چون حرفه ای ورزش میکنم یکی دو ماه یکبار یک مدت که استراحت میکنم میکشم و دوباره که میرم تو دوره لب نمیزنم. نه به قلیون نه به مشروب.
انسان پیشرو با جامعه همخوانی ندارد هم آهنگی دارد
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)