وبلاگِ من: پژوهشهای شاهپور برنابا جویندهآنچه مقدّس است، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوکان میندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگردند و شما را بِدَرند. (متی ۷ : ۶)
فرزندان این عصر در مناسبات خود با همعصران خویش از فرزندان نور عاقلترند. (لوقا ۱۶ : ۹)
(ترجمهیِ هزارهیِ نو)
بستن تاپیک اشتباهی بود. خودمم نفهمیدم چطو شد که سریع درستش کردم.
ویرایش نوشتهیِ خودم هم فکر کنم اختیارش با خودم باشد.
راجع به مسیحی شدن شما هم؛ بنده مبلغ مسیحیت نیستم. به من مربوط نیست و نه اصلا ربطی به موضوع جستار دارد. اگر مایل بودید، لطفاً از درج موضوعات نامربوط به تاپیک پرهیز کنید.
وبلاگِ من: پژوهشهای شاهپور برنابا جویندهآنچه مقدّس است، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوکان میندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگردند و شما را بِدَرند. (متی ۷ : ۶)
فرزندان این عصر در مناسبات خود با همعصران خویش از فرزندان نور عاقلترند. (لوقا ۱۶ : ۹)
(ترجمهیِ هزارهیِ نو)
فقط اینو بگم اگه واقعا دنبال حقیقت بودی گزینشی از ویکی پیدیا مطلب ترجمه نمیکردی!! اون دوتا لینکی که دادم رو بخون تا متوجه شی استدلال در مورد اینکه کوروش هم میتونه دوالقرنین باشه دوزاری نیست که با یه جمله در مورد اینکه زمین مسطح نیست بگی کلش غلطه!!! تازه غیر از کوروش افراد دیگه ای هم هستن که ممکنه ذوالقرنین باشن...
اینکه من را به گزینشی نقل کردن از ویکیپدیا متهم کردهاید، ادعای بیخودی است. همانطور که گفتیم، تنها کسانی که مدعی شدهاند ذوالقرنین کورش کبیر است، یک تعداد خاصّ از اسلامگرایان بودهاند؛ بهغیر از اینان، هیچکسی این ادعای چرند را بیان یا تأیید ننموده است.
در همان مقالهای از ویکیپدیا که من را به ارجاع دادهاید (Cyrus the Great in the Qur'an)، آمده است که این تنها نظریهای است که توسطِ برخی مطرح شده است. اینٔکه را که این برخی چهکسانی هستند، در اینجا روشن ساختهام: رک. پست شمارهی ۱۲ از همین جستار.
این مقاله چهار دلیل آورده که این اسلامگرایان با توسّل به آنها تلاش نمودهاند، ذوالقرنین را کورش کبیر جا بزنند:
(۱) ذوالقرنین بین یهودیان بایستی مشهور بوده باشد؛
(۲) ذوالقرنین بایستی یک فاتح بسیار موفق بوده باشد که به شرق و غرب عالم و شمال عالم رفته است؛
(۳) جنگ او با جوج و مأجوج؛
(۴) او فاتحی یکتاپرست و عادل هست.
ما در پست ۱۷ از همین جستار نشان دادیم تمام این دلایل برای نسبت دادن ذوالقرنین تازینامه به کورش پارسی، چرندی بیش نیستند.
وبلاگِ من: پژوهشهای شاهپور برنابا جویندهآنچه مقدّس است، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوکان میندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگردند و شما را بِدَرند. (متی ۷ : ۶)
فرزندان این عصر در مناسبات خود با همعصران خویش از فرزندان نور عاقلترند. (لوقا ۱۶ : ۹)
(ترجمهیِ هزارهیِ نو)
اتفاقا ادعای با خودی هست!! تنها لینک و تنها مطلب هم اونی نیست که شما گفتین!!! فقط بگم وفتی در ویکی پیدیا گفته میشه هنوز مشخص نیست شما اینجا میگی من تو پست 17 نشان دادم!!! من چیزی رو ندیدم نشون بدی...فقط میگی چون زمین صاف نیست پس امکان نداره کوروش باشه!! مثل اینکه قراره عین چیزی که گفته شده اتفاق افتاده باشه و مطلب افسانه ای و تخیلی بهش اضافه نشده باشه!! شما همون مطالب ویکی پیدیا (1-2)رو دقیق بخون تا ببینی نه فقط کوروش بلکه اشخاص دیگه ای هم ذوالقرنین معرفی شدن...
زیاد حوصله ندارم بحث رو ادامه بدم چون شما از قبل تصمیمت رو گرفتی که کی رو ذوالقرنین معرفی کنی...
وبلاگِ من: پژوهشهای شاهپور برنابا جویندهآنچه مقدّس است، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوکان میندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگردند و شما را بِدَرند. (متی ۷ : ۶)
فرزندان این عصر در مناسبات خود با همعصران خویش از فرزندان نور عاقلترند. (لوقا ۱۶ : ۹)
(ترجمهیِ هزارهیِ نو)
همیشه همین رو میگم چون نظرم همینه اما چون شما پشت سرش میای میگی من نشون دادم و والسلام میبینم لازمه بهت گوش زد کنم!!! قصدم اول این بود که نقل قول بیارم از رفرنس هایی که خودتم آوردی بعد منصرف شدم و گفتم این جوری جوابت رو بدم!!! شما اول یاد بگیر وقتی اونایی که از تو بیشتر بلدن میگن چیزی معلوم نیست یعنی معلوم نیست!! نیا بگو من ثابت کردم و نشون دادم و امکان نداره و محاله و.... اینو که یاد گرفتی میشه باهات بحث کرد...
آیا روش کار شما علمی هست وقتی در وبلاگت اون قسمت اعتراضات رو که آوردی حتی اشاره هم نکردی منظور به کی هست:
پاسخ به اعتراضی اسلامی
علامه طباطبایی از جمله اقلیتی از مفسران است که ذوالقرنین را کسی غیر از اسکندر میدانند، و اعتراضاتی را در این رابطه مطرح میکنند. ایشان، بهعنوان نمونه، در تفسیر المیزان، چنین مینویسد:
اوصافى که قرآن براى ذوالقرنین برشمرده تاریخ براى اسکندر مسلم نمىداند، و بلکه آنها را انکار مىکند. مثلا، قرآن کریم چنین مىفرماید که «ذوالقرنین مردى مؤمن به خدا و روز جزا بوده و خلاصه دین توحید داشته است.» در حالى که اسکندر مردى وثنى و از صابئىها بوده؛ همچنان که قربانى کردنش براى مشترى، خود شاهد آن است.البته، با توجه به شواهدی که تا اینجای این نوشته ارائه دادهایم، این اعتراض علامه را باید از پایه نابهجا دانست. مسلم است که پدیدآورندهی این آیاتِ سورهی الکهف تنها اسطورههایی که شنیده بود را در قالبِ آیاتی بازگو نموده است. در این اسطورهها نیز اسکندر نهتنها انسان مشرک و ظالمی دانسته نشده، بلکه شخصیتِ او حتی در سطح انبیا و قدیسین نیز ارتقا داده شده است، و البته، این اسطورهها با تاکید اسکندر را انسانی موحد توصیف نمودهاند. یهودیان از اسکندر یک ایماندار به خدای یگانه و کسی که مورد لطف خداوند است ساخته بودند، تا آنجا که «خداوند آبهای دریای پمپفیلیان را از هم شکافت تا سپاهیان اسکندر بتوانند از ان عبور کنند و به تعقیب سپاهیان پارس ادامه دهند.» [۶] به همین ترتیب، مسیحیان نیز از او یک قدیس ساخته بودند:
نیز قرآن کریم فرموده: «ذوالقرنین یکى از بندگان صالح خدا بوده وبه عدل و رفق مدارا مىکرده،» و تاریخ براى اسکندر خلاف این را نوشته است. (ترجمهی تفسیر المیزان، جلدِ ۱۳، صفحهی ۵۲۹-۵۳۰)
پس اسکندر پادشاه سجده نمود و تعظیم کرد، در حالیکه میگفت: «ای خدا، ای برتر از همهی شاهان و قاضیان، ای کسی که پادشاهان را بر قدرت میگماری و آنان را سرنگون میسازی، من یقین دارم که به لطفِ تو بر تمام پادشاهانِ جهان برتری یافتهام، ... من نام تو را، ای خداوند، برای همیشه بزرگ میانگارم ... و نام تو را سرلوحه قانون پادشاهیام قرار خواهم داد ... و اگر مسیح که پسر خداست، در روزهای پادشاهی من بازگشت نماید، من و تمام سپاهیانم او را سجده خواهیم نمود. (منبع) [۷]میبینیم که بر اساس شواهد موجود، قائل شدن هر گونه اعتبار تاریخی برای داستان ذوالقرنین در قرآن اساسا برداشتِ غلطی از متن آیاتِ ۸۳ تا ۹۸ سورهی الکهف میباشد. بر این اساس، اینکه توصیفاتِ موجود در قرآن راجع به ذوالقرنین با توصیفاتِ موجود از شخصیتِ تاریخی اسکندر نمیخوانند، بههیچوجه نمیتواند شاهدی بر علیه این نتیجهگیری باشد که "ذوالقرنین" لقبی برای اسکندر بوده است.
خب میشه بگی جناب همه چیز دان مطلق چرا اسم نبردی که منظور علامه طباطبایی کی هست؟! ضمنا شما نصف داستان رو افسانه میگیری نصفش رو واقعیت بعد میگی چون زمین صاف نیست دیگه تمومه و کوروش نیست!! از این ور چرا برای خودت اینجوری توجیهش نمیکنی..
درمورد همین قستی که نقل قول کردم هم باید بگم اینی که میگی از پایه استدلال طباطبایی غلط هست از اونجا ناشی میشه که اول فرضیه خودت که ذوالقرنین اسکندر هست رو ثابت شده دونستی و بعد بر اساس اون نتیجه کردی..حالا اگه بازم اصرار کردی در مورد اون چیزایی که نوشتی هم صحبت میکنیم
در این لینک نوشته شده:
فکر کنم زبان بلد باشی که معنیشو بفهمی!! اونا مثل تو نیستن که از قبل و جهت دار نظر بدن!!However, there are conflicting historical resources about Alexander the Great which requires more research to know about his his policies and spiritual perspectives, and to research afterward if he may have been Dhul-Qarnayn or not
این قسمت رو هم دیگه اینجا نمیارم خودت بخونش!!! البته نه که بخونی و بگی جوابشو تو پست 17 دادم.بخون و یه کم فکر کن که اینجا چی رو نوشته به نفع هر کدوم از شخصیت ها هست و کدوم به ضررشون!! اگه هم برات سخت بود پیداش کنی بگو خودم اینجا مینویسمش...
معلومه که سابقه اینکه بگن اسکندر هست بیشتره و افراد بیشتری این رو گفتن.اما معنیش اینه که هرچی بعدش بگن غلطه؟ من حرفم اینه که قطعیت نداره...
دوست عزیز من یه عادت بدی دارم و اونم اینکه اگه جواب بدی تحریک میشم که جواب بدم..
ویرایش از سوی Jooyandeh : 11-16-2010 در ساعت 08:32 PM
مهر ورزیده، در درج نوشتار، از فونتهایی با نوع و سایز مناسب (و سازگار با قوانین سایت)، استفاده شود. (مدیریت تالار)
وبلاگِ من: پژوهشهای شاهپور برنابا جویندهآنچه مقدّس است، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوکان میندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگردند و شما را بِدَرند. (متی ۷ : ۶)
فرزندان این عصر در مناسبات خود با همعصران خویش از فرزندان نور عاقلترند. (لوقا ۱۶ : ۹)
(ترجمهیِ هزارهیِ نو)
دوست عزیز Jooyandeh گرامی
شما یکجوری ادعا میکنید ذوالقرنین همان اسکندر هست که انگار همین 1ساعت پیش پیغمبر اسلام پیش شما بوده و 1دست حکم با هم زدید و مشروبی هم خوردید و دافی هم زدید در بدن و بعدش اون هم برگشته به شما گفته که آره میدونی راستش ذوالقرنین همون اسکندره!
شما خودت داری میگی فرضیه!
بعد چجوری داری ثابت میکنی که ذوالقرنین اسکندره برادر من؟ همونجوری که به نظر شما یک عده گفتن ذوالقرنین اسکندر بوده خوب یک عده هم گفتن کوروش بوده..
این که قرآن یک سری ادعا کرده که ذوالقرنین شرق و غرب عالم رو گرفته و عادل بوده و شما بخوای با این چیزها ثابت کنی که اسکندر بوده که حرفت بی معنی میشه! کوروش و داریوش و خشایار شا و و سرجمع کل خاندان هخامنشی و ساسانیان رو بزاری رو هم فکر کنم یک 200-300 نفری میان قاطی آمار شما با این تفاصیل! تازه اینایی هستن که من میشناسم وگرنه شما برید پیش یک تاریخ شناس فکرکنم یک طومار از اسامی افرادی رو بده دستتون که امکان داره ذوالقرنین باشن!
من تقریبا مطمئنم(فقط نظر خودمه!) نه این بوده نه اون!
قرآن پر از کرسی شعر هست که هیچکدوم دوزار هم نمیارزه و همش خالی بندیه! یدونه از چاقوهاش هم دسته نداره! برادر من اگه دسته داشت و حرفاش ثابت شدنی بود که خوب ما نمیومدیم این همه راه بیایم و بیدین بشیم که؟ همون مسلمون احمق میموندیم..
مطمئن باش شما اگه ذوالقرنین همون اسکندر بود تو قرآن مینوشت "اسکندر ذوالقرنین"! مگه تو قرآن اسم "روم" رو نیاورده؟ خوب اسم اسکندر هم می آورد!
شما فکر کردید قرآن جدول مندلیوفه که فکر میکنید توش چیز ثابت شدنی هم وجود داره؟ بابا یه چیزی پرونده شما هم جدی گرفتید.. یک حرفی زده که بعدا یک عده رو از کارو زندگی بندازه و بگذاره سرکار که فکر کنن ببینن مثلا منظور فلان جمله اش دقیقا کی میشه و اینجاش مثلا داره چی میگه!
مطمئن باش ولی من باز هم به شما و هم سایر دوستان توصیه میکنم هر جا که رسیدید بگید ذوالقرنین همون کوروشه به همون دلیلی که تو پست قبلیم عرض کردم
این مدل کرسی شعر های قرآن مثل پیش گویی های نوستر آداموسه! تو تاریخ بگردی از هر کدوم از پیش گویی هاش 500 مورد پیدا میکنی! اخرش هم نمیفهمی کیو میگفته!
انسان پیشرو با جامعه همخوانی ندارد هم آهنگی دارد
Anarchy (11-17-2010)
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)