چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی
بله درسته ، ولی مصرف مواد مخدر بین سیاستمداران و هنرپیشگان یک جورهایی تبدیل به سنت شده .
درسته ، عامه مردم در هر کشوری معمولن یا بیسواد هستند یا در زمینه روابط بین الملل و امور سیاسی بی شعور و هرگز توانایی درک مسائل درست از غلط رو ندارند و نمیتونند حرکت های طرف مقابل رو پیشبینی کنند ، همان طور که هرگز پیشبینی نمیکردند که کشور های دیگر ریاست جمهوری ا.ن را به رسمیت بشناسند .
این که بیایم بگوییم مردم در زمینه سیاسی و روابط خارجی قدر الاغ هم نمیفهمند حرف توهین آمیزی نیست ، همان طوری که مثلن من در مورد صنعت نساجی قدر الاغ نمیفهمم و شاید خود شما مثلن در مورد فلان داستان آگاهی نداشته باشید و چیزی ندونید .
در رابطه با مسایل سیاسی که تاثیر مستقیم بر روی زندگی مردم داره و از طرفی باید با سیاستمداران و نخبگانی طرف شد که معمولن بهره هوشی بالای 140 دارند و یکی دو نفر هم نیستند اگر فهم و شعور وجود نداشته باشد و شخص سیاستمدار یا رهبر اون جامعه از بهره هوشی کمتری برخودار باشه و عامی فکر کنه - مثل خمینی و موسوی و ا.ن و کروبی و رهنورد و ... یک کشور رو به باد فنا میدهند و به هیچ عنوان نمیتونند در رقابت با سیاستمداران کشور های دیگه پیروز بشند و در نتیجه کشوری مثل ایران از جایگاهی که در دوران پهلوی داشت به جایگاهی که در جمهوری اسلامی دارد تنزل پیدا میکنه و اگر همین وضع موجود حفظ شود به جایگاه کشور هایی مثل افغانستان و کومور و اوگاندا و ... و دست آخر به جز یک اسم آن هم در کتب تاریخی چیزی ازش باقی نخواهد ماند .
برای همین من با شعار ها و قوانینی مثل این که هر کسی حق دارد کاندیدای ریاست جمهوری شود و حکومت موظف است هزینه تبلیغاتش را تامین کند به شدت مخالفم و البته جمهوری اسلامی هم با سوء استفاده از همین داستان مستند هایی میسازه و نشون میده که یک مشت ابله کاندیدای ریاست جمهوری شدند و در نتیجه وجود نهاد هایی مثل شورای نگهبان توجیه پذیر میشود .
در صورتی که باید قوانینی موجود باشد که بگوید هر کسی که تحصیلات کافی در زمینه علوم سیاسی داره و تونسته پله های ترقی رو بالا بره و به مقام هایی مثل سناتوری در سنا و ... برسه میتونه برای ریاست جمهوری خودش رو کاندید کنه ، چون ثابت کرده که هم تواناییش رو داره و هم استعدادش رو و هم شعورش رو و البته تجربش رو، تنها نقش مردم این وسط باید مشخص کردن این موضوع باشه که آیا این فرد یا افراد توانسته اند خواسته هایشان را برآورد کنند به گونه ای که کشور را به باد فنا نداده باشند یا خیر و اگر نتوانسته اند فرد دیگری که واجد شرایط باشد را جایگزین کنند .
متاسفانه یک باور اشتباه همگانی در ایران وجود داره که البته ناشی از همون دلایلی هست که بالاتر گفتم و اون اینه که سیاستمدار باید مردمی باشه و داخل مردم سر برآورده باشه و مردم قبولش داشته باشند و ... و به هیچ عنوان به این قضیه مانند یک حوضه ی تخصصی نگاه نمیکنند ، در صورتی که همان طور که یک راننده تریلی نمیتواند خلبان بوئینگ 747 بشود و برای این کار سوای داشتن دانش لازم بیش از 20 هزار ساعت پروازی لازم است (تجربه) ، یک سبزی فروش یا کشاورز یا رفتگر و یا حتی یک فرد تحصیل کرده در علوم سیاسی ولی بی تجربه هم نمیتواند وارد حوضه سیاست بشود و اگر به چنین افرادی قدرت داده شود ازشان چنگیز خان و خمینی و خامنه ای و احمدی نژاد و پینوشه و هیتلر و ... بیرون می آید .
اگر همین موسوی که مردم چهار چنگولی آویزانش شده اند (با فرض اینکه گماشته ی حکومت برای کنترل توده ها نیست) قدری شعور سیاسی و قدرت رهبری داشت تا کنون 100 بار اوضاع سیاسی و حکومت ایران را دگرگون کرده بود با آن پشتیبانی و ساپورت عظیم مردمی پشتش .
اصولن مردمی که برای آب و برق مفتی و روزی 500 تومان پول نفت و بیضه اسلام انقلاب میکنند و همه ساله به جای اینکه به فکر پیشرفت مملکت و تولید کار و آبادانی باشند به فکر آتش کشیدن پرچم این و آن هستند و به مناسبت های صد تا یک غاز تعطیلی چپ و راستی دارند و چیزهایی از این دست ، خودشان با صدای هر چه بیشتر دارند به جهانیان اعلام میکنند که دو دست مان هم همانند دو پایمان بر زمین است و گوشهایمان دراز و آماده برای کولی دادن هستیم ، و طبیعی است که کشور های دیگه این از این فرصت استفاده کرده و شروع به بهره کشی از آن کشور میکنند .
ولی در شرایطی که (با عرض پوزش فراوان) این صدای عَرعَر همگانی به گوش سایرین نمیرسد ، آنها در رابطه با عملکردشان با این جامعه با دقت برخورد میکنند و به جای کولی گرفتن ازشان رابطه ای دو طرفه را باهاشون برقرار میکنند و در نتیجه کشور و جامعه پیشرفت میکنه - مثل چین ، آلمان ، ژاپن و خیلی های دیگر .
---------- ارسال جدید اضافه شده در 09:14 pm ---------- ارسال قبلی در 09:09 pm ----------
بله زیاد بودند ، کما اینکه در زندان های همین آلمان هم زیادند و فقط شکنجه جسمانی نمیشوند و به جایش روزانه 23 ساعت در سلول های انفرادی نگه داری میشوند ! هر حکومتی با کسانی که قصد نابودی اش را کرده اند برخورد میکند .
و البته در اینکه دوران پهلوی یک دیکتاتوری نیم بند بود هم شکی نیست ، ولی همان دیکتاتوری توانسته بود شرایط خوبی را برای زنگی مردمش فراهم کند و حتی بنا به اعتراف خود وابستگان به جمهوری اسلامی هم در دوران شاه تنها آزادی سیاسی وجود نداشت ، یا بهتر بگویم آزادی سیاسی در ایران خیلی خیلی به دور از استاندارد های آزادی های سیاسی در کشور های دیگه بود و هر اعتراض و نقدی به تلاش برای نابودی حکومت برداشت میشد .
همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
دکتر ساسی
«شایسته سالاری» که در آن «شایستگی» را میزان رأی و مقبولیت عوام تعیین بکند زمین تا آسمان تفاوت دارد با آن چیز دیگر.
گفتگو کردن برای من ناممکن خواهد بود چراکه چنین اشخاصی را مانند طرفداران ج.ا یا نئونازی ها به رسمیت نمی شناسم. شما می گویید مردم خر و گاوند و منهم خودم را جزئی از مردم می دانم، نه شما مرا به رسمیت می شناسید، نه من شما را.
کسی اریستوکراسی را ذاتا منتج به ضدیت با مذهب یا غرب گرایی تلقی نکرد، اریستوکراسی ِ مطلوب ِ دوستان به این مسئله متهم شد.
---------- ارسال جدید اضافه شده در 05:38 am ---------- ارسال قبلی در 05:38 am ----------
1. شما گفتید : « ولی در ایران ... عامه مردم که اتفاقن نفهم و بعضن کم شعور و بی شعور هم هستند تمام امور را در دست گرفته اند ». این یعنی، الف: مردم در ج.ا قدرت را در اختیار دارند. ب: من با این مسئله مخالفم. ج: بجای مردم آنها که من نخبه می دانمشان باید قدرت را در اختیار بگیرند. معنای ِ دیگری از سخن برنمی آید.
2. جمهوری اسلامی نه با «حمایت» عامه ی ِ مردم بلکه با «سرکوب» آنها توانست رقبای ِ سیاسی ِ خود را از میدان به در بکند. آنچه باعث ِ پشتیبانی ِ مردم از آن سرکوبها شد، اولا مورد تجاوز قرار گرفتن ِ کشور از سوی ِ یک دولت بیگانه بود، و ثانیا فقدان ِ بصیرت و عملکرد ِ بلاهت آمیز آن «رقبای ِ سیاسی». مجاهدین به مبارزه مسلحانه روی آوردند، باقی ِ چپگرایان تا آخرین لحظه نتوانستند سیطره ی ِ روزافزون ِ مرتجعین مذهبی به قدرت سیاسی در کشور را ببینند و ملیون هرگز نمی خواستند باور بکنند «آقایان» به قم نخواهند رفت و کار را بدست «کاردان» نخواهند سپرد. وقتی نخبگان ِ سیاسی ِ این مملکت هرگز نتوانستند آنچه بعدا رخ داد را پیشبینی بکنند محاکمه و نوشتن ِ آن وضع به پای ِ «مردم» بی انصافی ِ محض است.
3. جمهوری ِ اسلامی دقیقا تحت ِ تعریف ِ سیستم ِ مورد علاقه ی ِ شما قرار می گیرد، حکومتی که نخبگان(در این مورد نخبگان ِ مذهبی)، مردم را به سوی آنچه خودشان «تعالی» می دانند رهنمود می شوند و برای «نظر» آنها ارزشی قائل نیستند. تنها تفاوت ِ شما با آنها روشمندی و اهدافتان است.
4. جنبش ِ سبز بی نظیرترین حرکت ِ جمعی ِ تاریخ ِ مردم ایران است، از آن تظاهرات ِ سکوت گرفته تا فقدان ِ رهبری و شخص محوری ِ آن. برای ِ اولین بار تمام مردم روی ِ یک خواسته ی ِ مشترک دربرابر ج.ا صف آرایی کرده اند و میزان ِ فلاکت حاکمیت در مقابل ِ آن بی سابقه است. از طرفداران خط امام تا بچه های انجمن اسلامی تا مردم ِ عادی ِ کوچه و خیابان بر سر ِ یک اصل توافق کرده اند : بازگرداندن ِ حق انتخاب به مردم. شما نمی توانید اینرا ببینید و تصور می کنید مردم فریب ِ یک اسلاموفاشیست ِ بازنشسته را خورده اند، در حالی که از فردای ِ انتخابات جنبش از شخص و جناح و دسته بندی های سیاسی ِ متعارف در ایران به مراتب فراتر رفت. عکس العمل شما در برابر این حرکات ِ بی نظیر که حکومت را کاملا کیش و مات کرد نشان می دهد که از این مردم الاغ بسیار عقب ترید.
ویرایش از سوی Ouroboros : 01-17-2011 در ساعت 06:17 AM
زنده باد زندگی!
در ایران مردمی که سالها به وحشیانه ترین شکل ممکن سرکوب شده اند و از شنیدن هر صدای مخالفی محروم بوده اند مسلم است که به اندازه ی ِ شما بصیرت سیاسی ندارند. این به معنای ِ خریت ِ آنها نیست، این یعنی مردم هم موجوداتی انسانی هستند که کیستی ِ آنها با وقایع ِ اطرافشان ارتباطی مستقیم دارد. آنچه بنظر می رسد شما نادیده می گیرید(یا از آن بی خبرید)این حقیقت است که «سرکوب» یک عمل ِ کور برآمده از جهل، خشم، ایدئولوژی گرایی، اسلامگرایی و غیره ی ِ حکومت نیست، بلکه مکانیزمی بسیار پیچیده و برنامه ریزی شده برای کنترل ِ کنش و واکنش ِ مردم، شاخص ِ آگاهی و جهل ِ آنها و حتی چگونگی و چیستی ِ خواسته ها و تمایلاتشان است. با تمام این اوصاف، ایرانیان اولین کسانی بودند در جهان ِ اسلام، خاورمیانه و چه بسی آسیا که برای «آزادی» و «تجدد» انقلاب کردند(انقلاب مشروطه نه بخاطر «نان» بود نه چیز دیگر)، اولین ملتی بودند که اسلام سیاسی را با یک انقلاب از پائین در کشور حاکم کردند و امروز هم تنها ملتی هستند که ارزشهای دموکراتیک را بر عقاید شخصی ارجح می شمارند. من معتقدم آینده ی ِ این کشور در دست ِ مردم بسیار روشن خواهد بود چراکه در سراسر ِ آسیا، نخستین کشوری خواهیم بود که ارزشهای دموکراتیک و حقوق بشر در آنها از بطن جامعه به صدر ِ آن تحمیل شده و نه بالعکس.
در خارج از ایران روشهای ِ بسیار متفاوت و گسترده ای برای ِ سرکوب ِ ذهنی ِ شهروندان وجود دارد. سالهاست روشنفکران ِ آمریکایی از خودشان می پرسند چرا مردم ِ طبقه ی ِ متوسط در انتخابات به کسانی رأی می دهند که نفع ِ 2% ِ بالای جامعه را به 98% باقی مانده ترجیح می دهد و با اقداماتی که به سود ِ آنهاست مخالفت می کند. آنجا دستگاهی به مراتب پیچیده تر از ایران، 24 ساعته مشغول ِ تنظیم ِ میزان ِ ترس، علاقمندی، باورمندی، امیدواری و یأس در جامعه است. سال 2006 وقتی کارگران ِ متروی ِ نیویورک تصمیم گرفتند پس از 30 سال برای اولین بار در اعتراض به اخراجهای فله و ساعت ِ کار زیاد اعتراض بکنند «دولت» آنها را تهدید به جریمه ی ِ روزی یک میلیون دلار کرد. از هیچکس صدایی در نیامد، چون از سالها قبل پیرامون ِ خطرات «سوسیالیسم» در «کشور مسیحی ما» هزاران ساعت برنامه، صدها فیلم، کتاب، نشریه و غیره مقدمه چینی کرده بودند. یا همین حالا، جنبشی براه افتاده بنام «تی پارتی»، متشکل از مردم ِ عادی ِ طبقه ی ِ متوسط، که مخالف ِ بیمه ی ِ سلامت ِ عمومی برای همه هستند!
ما راجع به «صفات» حرف نمی زنیم، داریم پیرامون ِ یک نظام ِ سیاسی که اساس ِ آن مبتنی بر سرکوب، مقاومت دربرابر ِ خواست مردم و مغایرت با اصول ِ کشورداری ِ اخلاقی بنا شده. هیچ چیز مقدس تر و ارشمندتر از جان ِ انسانها نیست، بهترین سیستمهای سیاسی هم ادعای ِ اعتلای ِ زندگی ِ بشری را دارند و دلیل «بهتر» شمرده شدن ِ آنها همینست، پذیرفتن «تلفات ِ انسانی» برای رسیدن به یک «نظام سیاسی بهتر» چیزی بجر نابینایی ِ ایدئولوژیک نمی تواند باشد.
شاه ِ اخر ایران از آنجاکه با یک کودتای خارجی به قدرت رسیده بود هرچه می کرد باز هم سلطنت ِ او مشروعیت نداشت. درست مثل ِ امروز ِ ما، که می گوییم جمهوری اسلامی هرچه بکند، باز تحت ِ این نام و شکل هرگز مشروعیت نخواهد داشت، چراکه جنایت کرده و غیره. مسئله هم این نبود که او نمی دانست دوران ِ سلطنت ِ مطلقه سرآمده، مسئله اینست که او هم مثل ِ شما مردم را گله ای گوسفند می دید که برای رسیدن به دروازه های ِ تمدن نیاز به شبان ِ نیکو و دلسوز دارند.
زنده باد زندگی!
منظور افرادی از قشر عامه بود ، که توضیح هم داده شد .
این سخن شما بسیار به دور از حقیقت است ، چرا که اعدامهای مخالفین و سرکوبی که با پشتیبانی همین ملت صورت گرفت قبل از آغاز جنگ و تجاوز بیگانه به کشور بود .
ولی این قسمت سخنتان :
تائید همان سخنان قبلی من است .
با این برداشت شما از تعریف من ، آمریکا ، آلمان ، انگلستان ، ژاپن ، فرانسه و بسیاری دیگر از کشور ها هم مانند جمهوری اسلامی تعریف میشوند ! چرا که هیچ کشوری افراد نا آگاه و غیر نخبه را برای کنترل کشور و رقابت با سیاستمداران بسیار بسیار نخبه انتخاب نمیکنند و همه مملکت را به دست آنها نمیسپارند - ما این کار را کردیم و نتیجه اش را هم داریم میبینیم .
من درست عکس شما فکر میکنم ، جنبش سبز ماهرانه ترین ترفند حکومت در طی تمام سی سال حکومت ج.ا بود به صورتی که با تقلب در انتخابات و ایجاد هیجان بین مردم و کشاندن آنها به خیابانها و کشتارشون آنها را از نظر احساسی که در طول این مدت در وجودشان نهادینه شده بود خالی کرد و راه را برای اقدامات بعدی اش هموار ساخت طوری که وقتی امروز حرف از حذف سوبسید ها زده میشود و بلایایی هزاران بار بد تر از تقلب در انتخابات به سر مردم می آورند کسی حس و حال اعتراض و شلوغ کاری را ندارد - من این موضوع را همان موقع که جنبش سبز داشت میتازاند در گفتگو هم مطرح کردم و همانجا هشدار داده بودم که این مثلن جنبش یک برنامه ریزی سیاسی است که هدفش تخلیه پتانسیل اعتراضی مردم است تا در آینده مردم در مقابل حرکت های حکومت توان سخن گفتن نداشته باشند و تا به اینجای کار که پیشبینی من درست از آب در آمده ، به خصوص که حکومت یک بار تجربه ی این حرکت را داشت و دیده بود که وقتی اعتراضات گسترده ای در کشور صورت میگیرد و سرکوب میشود مردم برای مدت های زیادی به خانه هایشان میروند و اعتراضشان را فقط و فقط به صورت حرف های خاله زنکی در تاکسی و ... مطرح میکنند و تا دوباره از نظر احساسی به سر حد انفجار برسند چند سالی زمان برای جمهوری اسلامی وجود دارد .
البته این را هم باید گفت که جمهوری اسلامی این بار ریسک بسیار بزرگی کرده بود و ممکن بود دودمانش را بر باد دهد ولی با توجه به ابزار های کنترل جمعیت (کروبی ، موسوی ، رهنورد ، خاتمی) که در اختیار داشت حاضر به پذیرفتن این ریسک شد و توانست این موضوع را جمع کند و با استفاده از همان ابزارش توانست همه را بفرستد در منازلشان !
و همان طور که پیشتر برایتان بازگو کردم منظور از بیشعور بودن مردم ، بیشعوری سیاسی است نه اینکه یک مشت گوسفند بع بع کنان در حال چریدن در سرزمینی به نام ایران هستند ! و این حکومت به خوبی نشان داده که شعور سیاسی اش در حد همان الاغ و گوسفند است و شعور سیاسی مردمی که تحت تسلطشان زندگی میکنند از آنها کمتر که به را حتی فریب حرکت هایی را میخورند که تکلیفش از پیش روشن است و بازیچه افرادی میشوند که به راحتی رفتار و اهدافشان قابل پیشبینی است .
یکی از دلایلی که من در انتخابات شرکت نکردم این بود که چه من رای بدهم و چه ندهم رای من تاثیری در سرنوشت ایران ندارد و حکومت هر کسی را که دوست دارد بر مصدر قدرت مینشاند و به طور واضح به احمدی نژاد اشاره کرده بودم ولی جامعه بر این باور بود که نه خیر اگر تعداد رای دهندگان بیش از حد و میلیونی باشد حکومت تقلبی نخواهد کرد - دیدیم که کرد ، دیدیم چه شد و خواهیم دید چه میشود .
و تاسف بار تر آن است که پس از تمام این داستان ها همین مردم میگفتند اگر رای نمیدادیم هرگز جنبش سبزی نبود و نمیتوانستیم بگوییم رای من کو و حسابی از حکومت مشروعیت زدایی شد !
در صورتی که تحریم انتخابات مشروعیت زدایی بیشتری از این حکومت میکرد و کسی هم کشته نمیشد و مردم از نظر احساسی تخلیه نمیشدند و جنبشی که به صورت مقطعی متحد بود ولی با مزمن شدنش خودش تبدیل شده به یکی از بزرگترین نقاط اختلاف طوری که هر کسی بگوید جنبش سبز بد است اخی میشود و در درون همان جنبش هم توافق جمعی وجود ندارد و هر کسی ساز خودش را میزند . یعنی میزان اختلاف بیش از قبل در این حرکت مردم ایران دیده میشود و تازه بعد از این همه خون ریزی و کشت و کشتار و تثبیت قدرت حکومت و امتحان موفقیت آمیز روش های سرکوب حرف از اعتراض مدنی به میان آمده ، به قول معروف نوش دارو پس از مرگ سهراب .
همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
دکتر ساسی
من سیستمی که 100% مردم محور باشه رو قبول ندارم ، و همون طوری که گفتم افزاد نخبه و دارای صلاحیت باید بر مسند قدرت بنشینند ولی با نظارت مردم و در صورتی که شخص نتواند انتظارات جامعه را با حفظ تمامیت و امنیت کشور تامین کند باید کنار زده شود .
اینکه بگوییم هر فردی میتواند خود را برای گرفتن مقام های حساس کاندید کند از نظر من حرف بسیار احمقانه ایست ، بلکه شخص نه تنها باید تحصیلات کافی در زمینه علوم سیاسی و بین الملل داشته باشد بلکه باید تجربه کافی هم داشته باشد .
یک هواپیما که همش چندصد نفر مسافر دارد را به دست یک خلبان تازه کار نمیدهند و خلبان آن هواپیما باید حداقل 20 هزار ساعت پروازی داشته باشد ، چه برسد به یک کشور که میلیونها نفر شهروند دارد و سرنوشت همه آنها بستگی به رفتار سیاستمدارانش دارد و اگر آنها بیسواد و بی تجربه باشند وای به روزگار مردم آن کشور .
حتا اگر فرض کنیم که خمینی آدم خیر خواهی بوده و هدفش تعالی جامعه ایران بوده (که صد البته اینچنین نبوده) رفتار غیر حرفه ای و نداشتن سواد لازم و البته نداشتن تجربه ی کافی ایران را کام جنگ کشاند .
همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
دکتر ساسی
Anarchy (04-02-2011)
دوستان عزیز تنها به عنوان یک برادر کوچکتر پیشنهاد می کنم این اندازه به بحث ها شاخ و برگ ندهید و از موضوع اصلی و متمرکزی که در ابتدا عنوان شده دور نشوید.
در همین بحث از وضعیت تونس بحث کشیده شده به نقش محمد رضا شاه و دیکتاتور بودن یا نبودن و خوب بودن یا نبودن او و از آنجا دوباره کشیده شده به مبحث نخبه گرایی یا توده گرایی.
هر کدام اینها در بر گیرنده یک بحث جداگانه است و حداقل دیدگاه من این است که نباید از کانون و تمرکز بحث دور شد و این اندازه شاخ و برگ داد.
بر من قلم قضا چو بی من رانند / پس نیک و بدش ز من چرا می دانند
دی بی من و امروز چو دی بی من و تو / فردا به چه حجتم به داور خوانند
هر چیز را با خرد خود بسنجید
به یاد رضا فاضلی
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)