این نظر شما حاکی از نهایت شکاکی و بدبینی است.
اگر حکومت دینی تشکیل شده در ایران آنطور که باید و شاید انتظارات را برآورده نکرده عوامل زیادی دارد
یکی از عوامل انسانهایی هستند که خود را ذوب شده و محض در اسلام می بینند در حالیکه تقریبا هیچ چیز از اسلام نمی دانند و با عمل به دانسته های ناقص خود ضربات زیادی وارد کرده اند؛ منظور انسانهایی مثل محسن مخملباف، اکبر گنجی، طبرزدی و ...
هستند.
من فکر می کنم کسانی که مسئول فیلتر کردن سایتها هستند افرادی از این دست اند یعنی کسانی که خود قدرت پاسخگویی به شبهات و سوالات را ندارند لذا راحت ترین راه را حذف صورت مسئله می دانند.
بنا و رویه اسلام بر پاسخگویی است و بررسی اجمال تاریخ زندگی ائمه معصومین علیهم السلام گواه این مدعاست به طور مثال به حدیث زیر توجه کنید:
می بینید که شخص مرتدی در کنار خانه خدا با چه ادبیات سخیفی با امام صادق صحبت می کند و امام هم جواب او را می دهد.مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی یَسَرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عِیسَى بْنِ یُونُسَ قَالَ: كَانَ ابْنُ أَبِی الْعَوْجَاءِ مِنْ تَلَامِذَةِ الْحَسَنِ الْبَصْرِیِّ فَانْحَرَفَ عَنِ التَّوْحِیدِ فَقِیلَ لَهُ تَرَكْتَ مَذْهَبَ صَاحِبِكَ وَ دَخَلْتَ فِیمَا لَا أَصْلَ لَهُ وَ لَا حَقِیقَةَ فَقَالَ إِنَّ صَاحِبِی كَانَ مِخْلَطاً كَانَ یَقُولُ طَوْراً بِالْقَدَرِ وَ طَوْراً بِالْجَبْرِ وَ وَ مَا أَعْلَمُهُ اعْتَقَدَ مَذْهَباً دَامَ عَلَیْهِ وَ قَدِمَ مَكَّةَ مُتَمَرِّداً وَ إِنْكَاراً عَلَى مَنْ یَحُجُّ وَ كَانَ یَكْرَهُ الْعُلَمَاءُ مُجَالَسَتَهُ وَ مُسَاءَلَتَهُ لِخُبْثِ لِسَانِهِ وَ فَسَادِ ضَمِیرِهِ فَأَتَى أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَجَلَسَ إِلَیْهِ فِی جَمَاعَةٍ مِنْ نُظَرَائِهِ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنَّ الْمَجَالِسَ أَمَانَاتٌ وَ لَا بُدَّ لِكُلِّ مَنْ بِهِ سُعَالٌ أَنْ یَسْعُلَ أَ فَتَأْذَنُ فِی الْكَلَامِ فَقَالَ تَكَلَّمْ فَقَالَ إِلَى كَمْ تَدُوسُونَ هَذَا الْبَیْدَرَ وَ تَلُوذُونَ بِهَذَا الْحَجَرِ وَ تَعْبُدُونَ هَذَا الْبَیْتَ الْمَعْمُورَ بِالطُّوبِ وَ الْمَدَرِ وَ تُهَرْوِلُونَ حَوْلَهُ هَرْوَلَةَ الْبَعِیرِ إِذَا نَفَرَ إِنَّ مَنْ فَكَّرَفِی هَذَا وَ قَدَّرَ عَلِمَ أَنَّ هَذَا فِعْلٌ أَسَّسَهُ غَیْرُ حَكِیمٍ وَ لَا ذِی نَظَرٍ فَقُلْ فَإِنَّكَ رَأْسُ هَذَا الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ أَبُوكَ أُسُّهُ وَ تَمَامُهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ مَنْ أَضَلَّهُ اللَّهُ وَ أَعْمَى قَلْبَهُ اسْتَوْخَمَ الْحَقَ وَ لَمْ یَسْتَعْذِبْهُ وَ صَارَ الشَّیْطَانُ وَلِیَّهُ وَ رَبَّهُ وَ قَرِینَهُ یُورِدُهُ مَنَاهِلَ الْهَلَكَةِ ثُمَّ لَا یُصْدِرُهُ وَ هَذَا بَیْتٌ اسْتَعْبَدَ اللَّهُ بِهِ خَلْقَهُ لِیَخْتَبِرَ طَاعَتَهُمْ فِی إِتْیَانِهِ فَحَثَّهُمْ عَلَى تَعْظِیمِهِ وَ زِیَارَتِهِ وَ جَعَلَهُ مَحَلَّ أَنْبِیَائِهِ وَ قِبْلَةً لِلْمُصَلِّینَ إِلَیْهِ فَهُوَ شُعْبَةٌ مِنْ رِضْوَانِهِ وَ طَرِیقٌ یُؤَدِّی إِلَى غُفْرَانِهِ مَنْصُوبٌ عَلَى اسْتِوَاءِ الْكَمَالِ وَ مَجْمَعِ الْعَظَمَةِ وَ الْجَلَالِ خَلَقَهُ اللَّهُ قَبْلَ دَحْوِ الْأَرْضِ بِأَلْفَیْ عَامٍ فَأَحَقُّ مَنْ أُطِیعَ فِیمَا أَمَرَ وَ انْتُهِیَ عَمَّا نَهَى عَنْهُ وَ زَجَرَ اللَّهُ الْمُنْشِئُ لِلْأَرْوَاحِ وَ الصُّوَرِ.
الكافی (ط - الإسلامیة)، ج4، ص: 198
خلاصه اینکه ابن ابی العوجاء از شاگردان حسن بصری کافر شد، به او گفته شد مذهب رفیقت حسن را ترک کرد و چیزی را پذیرفتی که هیچ پایه و اساسی ندارد.
جواب داد رفیق من عقیده ثابتی نداشت گاهی قائل به قدر و گاهی قائل به جبر می شد و مذهب ثابتی نداشت.
ابن ابی العوجاء به مکه آمد در حالیکه متمرد شده و منکر حج بود، علما همنشینی با او را به دلیل زبان تند و باطن فاسدی که داشت خوش نداشتند.
نزد امام صادق علیه السلام آمد و اجازه صحبت کردن خواست امام به او اجازه داد ابن ابی العوجاء گفت:
تا چه زمانی دور این خرمن می گردید و به این سنگ پناه می برید و خانه ساخته شده از آجر و گل را می پرستید و همچون شتر رمیده حول آن هروله می کنید؟
کسی که به این موضوع فکر کرده و آن را بسنجد می فهمد که این کار را کسی بنیان نهاده که از حکمت چیزی نمی داند، تو که بزرگ این کاری و پدرت (رسول خدا) اساس و بنیان آن است چه توجیهی برای آن داری؟
یکی از مسائلی که مخصوصا از طرف جوانان مورد غفلت واقع می شود این حقیقت است که
در موضوع دین کمال طلب اند و در مرحله عمل هیچ نقصی را در آن تحمل نمی کنند؛ در حالیکه میلیاردها سال به فرگشت مهلت می دهند تا کار خود را انجام دهد و چشم را به روی حفره های بسیار بزرگ آن می بندند، حاضر نیستند چند دهه به دین فرصت دهند
غافل از اینکه دین هم در مرحله اجرا مانند سایر امور دنیایی یک موضوع تدریجی است و پیش نیازهای زیادی نیاز دارد که فقدان هر کدام از آنها موجب بروز خلل در مرحله عمل می شود.
folaani (12-09-2013)
Spehr (12-08-2013)
رسیدم صفحه 27.
وای این خدامراد بعضی نظرات و نگرش و رفتاری که داره خیلی به من شبیه است!!
جدی میگم.
در بعضی مسائل خیلی بهم نزدیک میشیم.
یعنی من خودمم به بعضی از موارد عینا رسیده بودم، ولی شاید بیشتر از راه عقلانی و تحلیل منطقی.
مثلا انواع خشم که میگه.
و اینکه آدم باید دنبال چیزی باشه که برای خودش سودمند باشه و به دیگران وابسته نباشه و تحت تاثیر نیروهای برونی گمراه کننده قرار نگیره.
حالا اومدیم کسی نتونست جواب درخوری بده، یا جواب دادن ولی بعضی همچنان طرف مقابل رو گرفتن.
آیا اصلا سانسور خوبه؟ مشروعه؟
من اصلا احساس نیاز چندانی به دین دیگه ندارم.یکی از مسائلی که مخصوصا از طرف جوانان مورد غفلت واقع می شود این حقیقت است که در موضوع دین کمال طلب اند و در مرحله عمل هیچ نقصی را در آن تحمل نمی کنند
چونکه دین برام بقدر کافی کارا و قانع کننده نبود، بخاطر همین دنبال عقل و خرد و نیروهای درونی خودم رفتم و استفاده از فرصتها، و متوجه شدم اینطوری خیلی عملی تره اینکه آدم به نتیجه برسه و خوشبخت تر بشه، و حتی در معنویت هم موفق تر میتونه بشه تا اینکه بخواد کورکورانه دنبال دستورات و حرفهای یک کتاب و یک عده بدوه و دنبال حل تناقضات باشه.
نیازی نیست اینقدر پیچیدش کنیم.
یک مشکل دین اینه که خیلی گسترده و پیچیده است.
بخصوص در عصر حاضر، وقت و انرژی انسان خیلی ارزشمنده از بعد مادیش. نمیشه اینقدر وقت و انرژی رو روی دین صرف کرد که بالاخره جواب بده یا نده معلوم نیست و چه شود. این همه چیزهای مفید و کارا هست برای پرداختن. معنویت هم میتونه ساده تر و مختصرتر بشه که بعنوان حداقلی فکر میکنم بهینه و کارا باشه بقدر کافی.
چند دهه الان خیلی مهمه.در حالیکه میلیاردها سال به فرگشت مهلت می دهند تا کار خود را انجام دهد و چشم را به روی حفره های بسیار بزرگ آن می بندند، حاضر نیستند چند دهه به دین فرصت دهند
عمر ما هم کلا چند دهه بیشتر نیست.
خب دیگه همین نظرات آزاد و ایراد و مبارزه با اقتدارگرایی دینی هم جزیی از این فرایند است.غافل از اینکه دین هم در مرحله اجرا مانند سایر امور دنیایی یک موضوع تدریجی است و پیش نیازهای زیادی نیاز دارد که فقدان هر کدام از آنها موجب بروز خلل در مرحله عمل می شود.
مزدك بامداد (12-09-2013)
اهه، ١۴۰۰ سال خوردید و بردید و کشتید و تجاوز کردید و سی و چند سال هم که اسلام ناب محمدی
کشور ایران را به گند زد و بزرگی های ٢۵۰۰ ساله را به گوه کشید و به جای کوروش بزرگ، احمدی
نژاد عنتر و خامنه ای تریاکی به تخت ایرانشهر لم دادند، بازهم چند سد سال دیگر! لابد تا پدیدار
شدن امام زمان ، زمان و شکیبایی میخواهند! همین اکنون اگر باختر زمین روادید بدهد، نیمی از
جوانان ایران از ایران میگریزند و هتّا همان ساندیس خور ها که تنها برای سیب زمینی پیرو شمایند!
•
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
بیجاست،
در آنزمان، تازه عباسیان به یاری ایرانیان که در دین سختگیر نبودند
سرکار آمده بودند و بیگمان اگر ولایت سفیه بود و خود امام! صادق
خلیفه بود، میداد چوب یا دستکم بتری کولا توی کون ملحدین فرو
کنند، همچنان که در دانشگاه اوین !!
نمونه همین عبدالکریم سروش که از خودتان بود و کمی "زاویه"
با رهبری پیدا کرد ناچار شد پس از مهرورزی های حزب الله و از
ترس این کوکاکولا از ایران در برود !
•
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
1-
خدامراد :
نام همین یارو نشانگر این است که از این داستان برای زورچپان کردن بیشتر خدا که گویا با مراد هم سروکار دارد سود جسته اند:
خدامراد : "وضویی بگیر و در گوشه ی خلوتی بنشین و برای خدا، یعنی ریشه دار ترین و عمیق ترین باور فطریخودت نامه بنویس"!!
(برهان فطرت)
دانش ستیزی:
خدامراد که گویا کمی هم از استادان ذن + مولوی + ... وام گرفته است، در دیداری میگوید که بجای دانش در پی بینش (!) باشید!
دانش ستیزی دین و عرفان در این سخنان بازتاب یافته، چرا که دانش, کاسه کوزه ی دین ها و آخوند های مفت خور
و امروزه نفت خور, را بهم زد، رنسانسی پیش آمد و داروینی پیدا شد و شکم های فربه آخوند به بیم افتاد!
نکته ی ناگفته و پنهان در اینجا این است که بینش از راه دانش بدست میاید که بهترین راه "دیدن" درست و
آزموده و آروینیسته است و تا کنون کسی به هیچ بینشی که از راهی جز خردورزی و دانش اموزی باشد دست
نیافته و ما هیچ عارفی را ندیده ایم که با بینشگری (!؟) نادانشیک خود کاری برای خوشبختی هومنی کرده باشد،
به وارونه، دین اگر افیون توده هاست، عرفان افیون ویژه هاست!
سرکار خدامراد که برخی از گفته هایش را هم از ابوسعید ابوالخیر* و ... وام گرفته میفرماید که انگیزه ی اینکه
نیوتون از افتادن سیب به رازی از هستی پی برد ولی دیگران نتوانستند این بود که ایشان هشیار بود و دیگران نه!
این نادان ( نویسنده) باید بداند که نیوتون سراسر زندگی را به پژوهش و دانش گذرانده و این دانش بود که مغز او
را آماده برای "بینش" ساخت و دانش پژوهشی فلمینگ بود که با دیدن کشته شدن باکتری ها بدست کپک، راز
پنی سیلین را وایافت و گرنه مولوی و ... فراوان نان کپک زده و سیب افتان دیده بود!
...
•
*
راه رفتن روی اب و پرواز در هوا کار سختی نیست، آدم بودن سخت است..
ویرایش از سوی مزدك بامداد : 12-09-2013 در ساعت 04:55 PM
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
سانسور مشروع نیست اما هر چیزی هم جای خود را دارد.
مشکل اینجاست که احساس حجت نیست و اگر قرار بر رسیدن به خوشبختی و .... باشد اگر انسان قید همه چیز حتی اخلاق را هم بزند زودتر به نیتجه می رسد.من اصلا احساس نیاز چندانی به دین دیگه ندارم.
چونکه دین برام بقدر کافی کارا و قانع کننده نبود، بخاطر همین دنبال عقل و خرد و نیروهای درونی خودم رفتم و استفاده از فرصتها، و متوجه شدم اینطوری خیلی عملی تره اینکه آدم به نتیجه برسه و خوشبخت تر بشه، و حتی در معنویت هم موفق تر میتونه بشه تا اینکه بخواد کورکورانه دنبال دستورات و حرفهای یک کتاب و یک عده بدوه و دنبال حل تناقضات باشه.
اطاعت کورکورانه البته نارواست اما وقتی کسی حداقل های لازم را در این زمینه ارائه کند و راه را بر راه دیگران ببندد قصه فرق می کند.
مرجع تشخیص نیاز و عدم نیاز چیست؟نیازی نیست اینقدر پیچیدش کنیم.
فکر نکنم یک ماه روزه گرفتن و روزی چندبار نماز خواندن کار چندان پیچیده ای باشد.یک مشکل دین اینه که خیلی گسترده و پیچیده است.
بخصوص در عصر حاضر، وقت و انرژی انسان خیلی ارزشمنده از بعد مادیش. نمیشه اینقدر وقت و انرژی رو روی دین صرف کرد که بالاخره جواب بده یا نده معلوم نیست و چه شود. این همه چیزهای مفید و کارا هست برای پرداختن. معنویت هم میتونه ساده تر و مختصرتر بشه که بعنوان حداقلی فکر میکنم بهینه و کارا باشه بقدر کافی.
مهم این است که کار چندان زیاد دیگری در این مدت کوتاه نمی توانیم انجام دهیمچند دهه الان خیلی مهمه.
عمر ما هم کلا چند دهه بیشتر نیست.
اگر خدایی وجود نداشته باشد
ما از همین الآن هم در ته خط و از پیش باخته ایم؛ نیتجه هر عددی که در صفر ضرب شود صفر است و مرگ نقطه صفر است.
و اگر خدایی غیر از خدای ادیان وجود داشته باشد ما از خواست او اطلاعی نداریم و به طور طبیعی اعمال ما برای او بی معناست.
پس تنها راهی که می ماند و برای ما احتمال سود و منفعت دارد، مفروض گرفتن خدای ادیان و عمل طبق راهی است که محکمترین حجت و دلیل را دارد و چاره ای جز صبر و تحمل نداریم.
حتما همینطور است و دین از موضوع ضرر نخواهد کرد.خب دیگه همین نظرات آزاد و ایراد و مبارزه با اقتدارگرایی دینی هم جزیی از این فرایند است.
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)