ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است ->
وقت = زمان، گاه
ماهی را هر زمان از آب بگیری تازه است.
ماهی را هرگاه از آب بگیری تازه است.
مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید ->
مُشک = مُشک (گویا پارسی است)
عطار = اترفروش، اترساز؛ اِتر واژهای است باستانی که بریخت اثر ether هم در زبانهای هندواروپایی یافت میشود.
مُشک آن است که خود ببوید، نه آنکه اترفروش بگوید.
اِتر آن است که خود ببوید، نه آنکه اِترفروش بگوید.
گر صبر کنی زغوره حلوا سازیم ->
صبر کردن = شکیبیدن
حلوا = مُشَختَه (mošaxta)، مُدکا (modkâ) (مکنزی)
گَر شکیبی ز غوره مُدکا سازیم.
گربه برای رضای خدا موش نمیگیرد ->
رضایت = خوشنودی
گربه برای خوشنودی خدا موش نمیگیرد.
عقل که نیست جان در عذاب است ->
عقل = خرد
عذاب = شکنجه؛ شکنجیدن، رنج
خرد که نیست جان در شکنج است.
خرد که نیست جان به ستوه آید.
ضرر را از هر کجا جلویش را بگیری منفعته ->
ضرر = زیان
جلویش = پیشش
منفعت = سود، بهره
زیان را از هر کجا پیشش را بگیری سود است.
زیان را از هر کجا بـِبُـرّی بهره است.
خودکرده را تدبیر نیست ->
تدبیر = چاره، راهکار، چارهاندیشی، رایزنی
خودکرده را چاره نیست.
قسمت را باور کنم یا دم خروس را ->
قسم = سوگند
باور کردن = باوریدن
سوگندت را بباورم یا دُم خروس را؟