درود,
اکنون بهتر شد. پس میگویید اینکه مالکیت ابزار تولید (و نه ابزار خصوصی مانند پول, ماشین) در
دست دولت باشد بد است, چرا که شماری از آدمهای باهوشتر نمیتوانند ابزار تولید را گردانندگی کنند.
بگذارید چند نمونه آن را بررسی کنیم؛ در یک سیستم اقتصادی سراسر کاپیتالیستی
یک آدم میتواند یک کارخانه راه بیاندازد و هر اندازه که خواست به کارگران خود کارمزد بدهد.
اکنون اگر کارخانهدار به این کارگر نخواست حقوق درست و حسابی بدهد, کارگر چه رویکردهایی را میتواند در پیش بگیرد؟
- کارگر میتواند برود یک جای دیگر که مزد بیشتری میدهد کار کند.
- کارگر میتواند اعتصاب کرده و کارفرما را وادار به بیشتر کردن دستمزد خود کند.
- کارگر میتواند با گرد آوردن سرمایه, خود کارفرما شود.
بگذارید یک به یک اینها را بررسی کنیم. پیش از هر چیز, گزینه سوم را میتوانیم کنار بگذاریم, چرا
که ما را دوباره به همین پرسش برمیگرداند و همچنین, روشن است که برای همه کارگران شدنی نیست.
پس دو راه برای کارگر میماند. نخست آنکه برود یک جای دیگر کند, دیگری آنکه
با اعتصاب و دیگر رفتارهای اینگونه کارفرما را وادار به بیشتر کردن مزد کار خود بکند.
اما چرا این راهکارها بدردبخور نیستند؟
کارگر میتواند برود یک جای دیگر که مزد بیشتری میدهد کار کند:
برای انجام آن نیاز به برآوردن دو پیششرط میباشد:
- کارفرمای دیگری داشته باشیم که حاضر به دادن مزد بیشتر باشد.
- برای کارگر رفتن به جای دیگر شدنی باشد.
روشن است که هیچکس نمیتواند در سیستم کاپیتالیستی گزینه نخست را تضمین و گارانتی کند, بلکه همواره
در پاسخ این را میشنویم که بازار آزاد خود این دشواریهای کوچک را برطرف میکند. اما چگونه؟
بپندارید که ما دو کارخانه اتوموبیل سازی داریم که با یکدیگر سرگرم رقابت هستند. این دو کارخانه میتوانند
هر کس را با هر دستمزدی که میخواهند به استخدام خود در بیاورند. اکنون, اگر شما جای یکی از این
کارخانهداران باشید, آیا هیچگاه بیشتر از چیزی که "پایینترین تراز دستمزد" باشد را به کارگران میانه خود خواهید داد؟
ما درباره کارگرانی سخن میگوییم که بود و نبود آنها برای کارخانه حیاتی نیست.
برای نمونه کارگری که مسئول اسمبل کردن میباشد, نیاز به داشتن تخصص چندانی ندارد.
از همینرو, در اینجا کارگران میانه ما همواره "پایینترین تراز دستمزد" را خواهند گرفت
و هیچکدام از این دو کارخانه برای استخدام چنین کارگری, پول بیشتری از جیب نخواهند داد.
پس این راه ما را به جایی نمیبرد.
کارگر میتواند اعتصاب کرده و کارخانهدار را وادار به بیشتر کردن دستمزد خود کند:
اما آیا به راستی میتواند؟ این راهکار تنها جایی پاسخ میدهد که کارخانه وابسته به کارگران خود باشد.
برای نمونه, رانندگان اتوبوس میتوانند هر اندازه که خواستند اعتصاب کنند, چرا که همواره آدمهای دیگری
هستند که حاضر به گرفتن این شغل بوده و بود و نبود کارگران برای شرکت اتوبوسرانی ما حیاتی نخواهد بود.
پس تا اینجا, کاپیتالیسم برای کسانی که مهارت ویژه و حیاتیای ندارند هیچگونه ارزشی قائل نبوده و آنها را با زدن انگهایی مانند:
اصولا شایسته زندگیای بهتر و حقوقی بالاتر هم نمیداند.نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda
در برابر همه اینها, ما کمونیسم را داریم که با گرفتن این حق تولید و با پخش کردن کارها با دستمزدهای
گوناگون (نه آنکه همه یک اندازه مزد بگیرند و بلکه با نگاه به تخصص و کوشش کس) و با ثابت کردن یک
دستمزد "حداقلی قابل قبول" برای شغلهای دون و نه چندان حیاتی, جلوی این بهرهکشی سرمایهداریکی را میخواهد بگیرد.
تا اینجا میبینیم که کمونیسم برای یک آدم میانه (که 70 درسد همبود را آدمهای میانه درست میکنند) چیز بدی نمیگوید.
البته برای کسی که هوشی بالاتر از میانگین دارد, اینکه نتواند دیگران را با هر حقوقی
که خواست به کار بکشد و پلههای پیشرفت را دهتا دهتا بالا نرود, شاید دورنمای خوبی نباشد.