بابا مهربد من منظورم سکس نیست
کلی گفتم
نه یک مورد دها مورد از افراد رو دیدم که وقتی رفتارشونو می بینی پیش خودت فکر میکنی ایا تو کله اینا مغز هم هست؟
مثلا فلان دختر میدونه فلان پسر 10 تا دخترو بالا و پایین کرده اما چون پسره زبون چرب و نرمی داره کور میشه و باز حاظر میشه با پسره رابطه بر قرار کنه
بلعکسشم دیدم
خب ادم به خودش میگه اینها نیاز به فریفتن ندارن
فریفته خدایی هستند
خوب این از دیدگاه نگرنده بیرون که تو بوده باشی ساده آمده ممد جان، اگر از نزدیک
نگاه کنی همین فرایند فریفتن و زبان ریختن خودش یک مهارت است و نیاز به کار کردن و زمان گذاشتن و اینها دارد.
اینجا هم که از همان آغاز درباره سکس (=سانفرانسیسکو) بود نه چیز دیگر.
من نگرش دوستمان کسرا را میپسندم، رابطه برقرار کردن با جنس روبرو را اگر بریخت یک بازی در بیاوریم میشود
یک بازی دشواری که رقابت بسیار سختی هم روی آن انجام میگیرد، بویژه از سوی پسرها برای رسیدن به دخترها.
مانند جستارهای واکافت سیستم (system anylsis)، یک دختر را هم میتوان بمانند یک سیستم انگاشت که
رفتار و اندیشهاش در راستای پیشگیری از گول خوردن و همچنین یافتن بهترین و سرترین پسر برای همخوابگی است.
تا جاییکه من میدانم هتا خود طبیعت یک راهکارهایی را هم درآورده که از این دُژسود بردن پسرها پیشگیری کند،
برای نمونه همین پنهان بودن ماهانگی (قاعدگی) از خود دختر مایهی این میشود که پسرها نتوانند با زمانبندی دقیق
تنها زمانی با یک دختر سکس داشته باشند که بچه برسد، از همینرو وادار میشوند در کنارش بمانند تا هم با کس
دیگری در این زمان نخوابد و بچهدار نشود (حس غیرت مردانه) و هم سرانجام تخمکگذاری شده و دختر بچهدار شود.
یا یکی از راهکارهای دیگر طبیعت همین moody کردن دخترها است. دخترهایی که moody میشوند خودبهخود پیشبینیناپذیر میشوند.
پیشبینیناپذیری یکی از مهادینترین رویکردها در فرازیست است، برای نمونه بیانگار اگر دیگران بدانند که با آزاردن و شوخی کردن با تو
میدانند دقیقا چه زمانی برآشفته شده و به آنها میپری (آستانه خشم)، آنگاه میتوانند بسادگی تنها تا جایی که به مرز نزدیک میشود
تو را آزارانده و درست پیش از اینکه به آستانه برسند دست بردارند.
ولی اگر در این میان randomوار و هر از گاهی در برابر کوچکترین شوخیای ناگهان "بیجنبه" شوی (over-react کنی)، اینجا یک فاکتور پیشبینیناپذیری
در رفتارت آوردهای و دیگر دوستان و نزدیکان نمیدانند تا چه جایی میتوانند روی اعصابت راه بروند و حواسشان را ناچار جمع میکنند!
رویکرد moody بودن دخترها که هورمونها + ماهانگی دو تا از فاکتورهای آن هستند بسادگی آنها را پیشبینیناپذیر میکند.
یک پسر دیگر نمیداند چه زمانی میتواند با آنها کنار بیاید یا چگونه زبانبازی بکند. یا اگر دروغگو باشد پس از چندبار moody شدن دختر خسته شده و از بازی میافتد بیرون!
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
sonixax (11-03-2012)
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
راهکار طبیعت برای زنان در پیشگیری از دُژسود (سوء استفاده) از سوی مردان بود آنارشی!
گفتیم اگر زمان بچهدار شدن زن روشن بود، دور از باور نیست که غریزه جنسی مردها هم بریختی میفرگشت که درست در همین زمانی که زن بارور بود
گرایش جنسی پیدا کرده و با یک سکس و انداختن بار بچه به دوش زن برود سراغ یکی دیگر، ولی چون طبیعت با راهکار خودش زمان باروری را پنهانده، پس بجایش نیز یک سازوکار دیگر به نام همیشه آمادهباش مرد و زن در سکس فرگشته!
اینجور هر دو جنس سکس میخواهند و آنرا بیش از یکبار میانجامند و یکی از آنها هم سرانجام به بچه میرسد؛
در کنار آن با بزرگتر شدن مغز آدم و دشوارتر شدن زایمان نیاز به سازوکار «عشق» هم پیش آمده.
روی هم رفته ما یک Arms Race میان زن و مرد داریم که هر دو میکوشند از دیگری بهرهبری کنند و هر کدام نیز به ابزارهای رخنه وپدافند جورواجور مجهز شدهاند.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
البته گویا این تئوری که در "انتخاب جنسی" نرها صداقت پیشه میکنند تا باور پذیر بنظر برسند امروزه تئوری مورد قبولیست،نمیدانم چقدر در سازگاری با باقی سخنان روانشناسی فرگشتی درباره انسان میتواند باشد؟!
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
در مورد راههای فریفتن پسرها فکر میکردم که دخترها چه میکنند ، دیدم یک سینه بزرگ همه چی را حل میکند ، دیگر مثل ما انقدر دنگ و فنگ ندارد
"A Land without a People for a People without a Land"
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)