درست یا نادرستی یک سخن هم در پایان تنها برای پذیرش یا عدم پذیرش آن توسط مخاطب یا به رسمیت شناخته شدن آن در مقام نقدی معتبر توسط خصم ِ شماست که اهمیت پیدا میکند. شمایی که میگویید طرفدار سلطهورزی سرمایهداری صلاحیت اخلاقی برای محکومیت سلطهورزیهای احتمالی کمونیستها را ندارد نتیجهی کارتان در عمل چیزی بجز ساکت کردن(استعاری)آن منتقد و به رسمیت نشناختن سخن او بدلیل ویژگیهای کسی که آنرا بیان کرده نیست. شاید بهتر باشد که بحث را با یک پرسش پیش ببریم: آیا شما نقد(=سخن) کاپیتالیست به تجربهی تاریخی کمونیسم را به رسمیت میشناسید یا خیر؟ اگر پاسختان منفیست و دلیلتان برای این پاسخ منفی سوابق تاریک خود کاپیتالیست است این چه چیزی میتواند باشد بجز تشکیک در اصالت سخن از طریق توسل به سخنگو؟
من متوجه اعتراض اخلاقی شما هستم و با آن همدردی میکنم، و به تفاوت میان داوری و اصل سخن هم باور دارم، درست است میان «آدمکشی بد است» در مقام یک گزاره و یک داوری تفاوتی عینی و قابل اندازهگیری هست، آدمکشی بد است را حتی از یک آدمکش در مقام یک گزاره میپذیرم اما او فاقد اعتبار برای بیان آن به عنوان داوری اخلاقی به دیگران است، این خیلی ساده و بدیهی به نظر میرسد، اما در عمل تقریبا همیشه مستعد سوء تعبیر خواهد بود و من ماندهام که در عمل چگونه میخواهید آنرا از نمود عینی سفسطهی پرداختن به سخنگو تشخصی بدهید؟