ثانیا: این دو گزاره با داوری های اخلاقی تفاوت بنیادی دارند. ما سهوا به داوری های اخلاقی می گوییم گزاره، داوری های اخلاقی چیزی درباره جهان به ما نمی گویند.
یگ گزاره را که خبری درباره جهان خارج می دهد، در نهایت می توان تحویل داد به تعدادی از اسمهای خاص که اشاره به اشیای جهان قابل مشاهده دارند، صفت هایی که ویژگی هایی به این اشیا نسبت می دهند، و کلماتی که وضع و نسبتی که این اشیا در جهان خارج دارند را بازتاب می دهد.
در جمله ی "قتل بد است" خبری از اشیا و نسبتشان و ویژگی هایشان نیست. این جمله اساسا چیزی درباره جهان قابل مشاهده نمی گوید، تنها بیان نوعی احساس نسبت به یک عمل یا یک دستورالعمل است: قتل نکنید.
اما آن دو گزاره به روشنی به اشیایی در جهان خارج نظر دارند (تک تک دختر ها، تک تک مردان، و نسبت این دخترها با مردان در جهان خارج).
خلاصه اینکه: گزاره های مورد انتقاد من چیزی درباره جهان خارج می گویند و مدعی دادن خبری از آن هستند، و اگر درست/غلط باشند به شناخت ما می افزایند، در حالی که گزاره های اخلاقی معرفت بخش نیستند و اساسا خارج از موضوع بحث ما هستند. این که چرا ما به آن ها توجه می کنیم، یک توضیحش می تواند این باشد که ما میل به بقا داریم، و بدون اخلاق نابود می شویم.
.