بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
مزدك بامداد (02-01-2014)
ویرایش از سوی Mehrbod : 02-01-2014 در ساعت 03:33 PM
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
اینها دیگه استدلال های ملانصرالدینی است. این گه مورد نظر که در موردش حرف میزنیم مجاز از یک سری اعمال غیراخلاقی است. این قبیل اعمال قابل اندازه گیری نیستند خیلی وقتها. مثلن از کجا میشه نتیجه گرفت که کمونیسمِ مائو، استالین، کیم جونگ ایل و سایر آدمکشان "نااخلاقی تر" بوده یا سیستم اقتصادی امریکا در مدت مشابه؟ این حرف ها زیاد منطقی نیستند جانم. البته از شما انتظاری نیست.
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی
sonixax (02-02-2014)
خردگرایی که فقط به حرف نیست جانم. به قول اون دیالوگ فیلم مومیایی 3: مگه سرهنگی به شلواره؟
دقیقه 05:50
YouTube - moomiai 3 Persian (part 3) مومیایی ۳
ولی از شوخی بگذریم دو سفسطه کردید نقدن حساب کنم براتون: 1. اگر سخنی در همه جای جهان یافت شود لابد درست هست (در حالیکه در مورد دین میدونیم اینطور نیست) (توسل به اکثریت). 2. اگر سخنی از طرف عیسی نقل شده باشه درست است (توسل به مرجعیت).
حالا برای اینکه بیشتر شگفت زدتون بکنم در مورد ضرب المثل های مزخرف ایرانی، نظرتون رو به زبانزد زیر جلب مینمایم:
نبین چی میگه، ببین کی میگه!
این ضرب المثل آشکارا در مورد شخصیت فرد نظر میده.
کاربرد: مواقعی که مثلن در خیابون یه آدم یه لا قبا براتون از مبارزات سیاسی خودش و پیش بینی هاش در مورد آینده کشور صحبت میکنه.
sonixax (02-02-2014),undead_knight (02-02-2014)
هنر وکیل مدافع اینه که به روش هایی بتونه نظر هیات منصفه رو به نفع خودش برگردونه. ولی چرا اصلن در دادگاه از شهود متعدد گاهی استفاده میکنند؟ دلیلش رو در زیر بعد از یک توضیح اولیه توضیح میدم.
نخست اینو بگم که هر مدرک و شاهدی که در دادگاه ها ارائه میشه باید قابلیت verify و validate شدن داشته باشه. اولی تصدیق و دومی صحه گذاری است. حالا ربطش به این بحث چیه؟
زمانی که آقای وکیل پرسش بالا رو از شاهد میپرسه، در واقع داره ادعا میکنه که ادعاهای این شاهد قابل صحه گذاری (validate) نیستند. در واقع ایشون داره میگه ادعای دیده شدن متهم از طرف شاهد میتونه دروغ باشه. یعنی جی؟ یعنی داره سعی میکنه تصدیق (verify) کنه که "این شاهد قابل اعتماد نیست". در صورتی که این ادعایی است که خودش برای اثبات نیاز به صحه گذاری (validate) داره. در واقع آقای وکیل مدافع با روش خودش که البته قدیمی هم هست سعی میکنه نظرات رو برای تصدیق (verify) این ادعا آماده کنه و سپس به مرور این تصدیق رو قوی تر میکنه. مثلن از سخنانش ایراد میگیره یا از زندگی شخصیش چیزی مبنی بر نیاز مالی درمیاره و به مطلب اضافه میکنه. اینجا اگر نماینده دادستان آدمی باهوش باشه که ذهنش درگیر جو نشده باشه، سریعن اعتراض به قاضی میکنه و این رو یک ادعای خارج از موضوع قلمداد میکنه.
در دادگاه ها حتا شده محکومان زندانی هم به عنوان شاهد فراخوانده میشن. پس میبینید که قضیه ی "زیر سوال بردن اعتبار شخص بر مبنای گذشته اش" یک قضیه ایه که در مجامع دادگاهی هم نیاز به صحه گذاری داره تا اعتبار شاهد از بین بره. بعلاوه ی این قضیه، اصل براعت هم موضوع رو به سود شاهد برمیگردونه. خلاصه اینکه یک نماینده دادستان با ذهن پویا میتونه به سادگی این روش آقای وکیل مدافع رو خنثی کنه.
حالا برمیگردیم به پرسش نخست. دلیل اینکه در دادگاه ها از شهود متعدد استفاده میشه اینه که تصدیق رو هر چه بیشتر و به وسیله تکرار و یا گردآوری شواهدِ مشابه، به صحه گذاری نزدیک تر کنند. چرا که گاهی صحه گذاری یک ادعا دشواره. مثلن رشوه دادن گنگ F به شاهد ممکنه اثباتش خیلی پیچیده باشه ولی این اثباتو میشه با آوردن یکی دو شاهد به تصدیق نزدیک کرد.
++
یک پروفسور بازاریابی دانشگاه هاروارد میگه 95 درصد شناخت ما شامل افکار، احساسات و یادگیری از طریق ذهن ناخودآگاه شکل میگیره و از این موضوع در بازاریابی استفاده میکنه. این تصمیمات بوسیله "مغز قدیم" در انسان گرفته میشه. مثلن اگر برای یک انتخات دچار تردید شده باشید، مغز قدیم تمایل داره اون چیزی رو انتخاب کنه که "احساس" بهتری به انسان میده و در 95 درصد مواقع هم موفقه. آقای وکیل تلاشش رو میکنه تا مغز قدیم اعضای هیات منصفه رو هرچه بیشتر تحت تاثیر قرار بده. در واقع آقای وکیل مدافع داره حرف هاش رو به روش بازاریابی عصبی به هیات منصفه "میفروشه".
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی
sonixax (02-02-2014)
ویرایش از سوی مزدك بامداد : 02-02-2014 در ساعت 12:57 AM
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
Mehrbod (02-02-2014)
خوب با این مساله چند تا شاهد بیایید قضیه سوسیالیسم و کاپیتالیسم رو در دادگاه برسی کنیم!
دادگاهی تشکیل شده است برای بررسی حکم آقای سرمایه که جناب سوسیالیسم بدرد نمیخورد و جنایتکار است و غیر اخلاقی! وکیل مدافع جناب سوسیالیسم چندین شاهد میآورد که به جنایت خود آقای کاپیتالیسم شهادت میدهند و مدارک اثبات پذیری در دادگاه ارائه میشود که خود ایشان جنایت کرده است و به قاضی میگوید حرفهای این شخص که دست خودش به خون آلوده است برای قضاوت اخلاقی موکل من کافی نیست! بحث از ابتدا در مورد قضاوت اخلاقی است نه اینکه حرف شما در مورد جنایت جناب سوسیالیسم درست است یا غلط! خوب با این مساله آیا اینجا اعتبار کاپیتالیسم برای قضاوت اخلاقی زیر سوال نرفته؟
"A Land without a People for a People without a Land"
بحث جالبی درگرفته و من در کمال شگفتی همچون بیشتر مباحث اخیرا مطروحه در این انجمن خود را در موضعی بینابین مییابم!
آنچه مزدک و مهربد پیرامون عدم وجود مشروعیت اخلاقی فاعل برای منع/نقد/تخطئهی فعل یا فاعلی دیگر و انفصال آن از تعریف عمومی سفسطهی پرداختن به سخنگو میگویند در نگاه اول درست به نظر میآید، اما سوالی که ذهن مرا درگیر کرده آنست که کارکرد چنین رویکردی چه چیز میتواند باشد بجز همان پرداخت به سخنگو؟ تصور بکنید که در یک بحث، اشاره به رطب خور بودن گوینده چه چیزی میتواند باشد بجز نمود عینی همین سفسطه؟
جدا از مرجعیت اخلاقی، یک مبحث دیگری که موضع مهربد و مزدک را برای من همدلی برانگیزتر میکند ذینفع بودن سخنگوست، در جهان واقعی، نفع سخنگو در بحث برای ما مرجع داوری بسیار مهمیست(خواه منطقی باشد یا نه، که به باور من هست)، اطمینان خاطری که فلان ابرشرکت چندملیتی نفتی دربارهی فعالیتهای خود در زیستبوم درحال تخریب سواحل مکزیک سرهم میکند هیچ اعتباری نخواهد داشت زیرا سوی ِ ذینفع مباحثه است، از تداوم موضعی که از آن دفاع میکند نفع اقتصادی عینی و قابل اندازهگیری میبرد و این اعتبار سخن او را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد. پس جایگاه سخنگو در امر «دواری» بسیار مهم است، ما خواستار داوری مستقل هستیم دقیقا به همین دلیل که سخنگو یک موجود تماما مستقل ِ منفک ِ از همهی جهان مجزا نیست که بخواهیم او را یکسره از سخن جدا بکنیم. در جهان واقعی، انگیزهها، سودها، تعلقات عقیدتی و ... همگی در بحث داوری بر اصالت سخن تاثیر میگذارند. اینکه آیا چنان تاثیری «درست» است یا نه، بیش از آنکه بحثی منطقی باشد، بحثیست پراگماتیستی، در این معنی که در نگر داشتن آن عناصر «کارآمد»تر از فراموش کردن آنهاست.
زنده باد زندگی!
Anarchy (02-02-2014),Mehrbod (02-02-2014),مزدك بامداد (02-02-2014)
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)