نوشته اصلی از سوی
Mehrbod
درسته, در کنارش ما حس کنجکاوی و .. را هم داریم, ولی اینها خودآماج[1] نیستند. به دیگر سخن, کار کردن به خودی خود خوب نیست, تا زمانی خوب است که برای آدم خوشیآور باشد.
سخن من هم در راستای «همبود[2] کاررها» یا "Work-free society" این بود که این دسته کارهای بیهوده[3] و رنجآور را از دوش هومنی[4] برداریم, بگذاریم
برود در هنر یا کارهای مغزی, بدلخواه و آنگونه که میپسندد و دوست دارد تکاپو کند, بی نگرانی از کرایه خانه و خوراک و گرسنگی و نداری و مرگ و بیماری و ...
ولی تا اینجا دریافتیم که:
١. نامیرایی[5] چیز بدیه, چون آدم پس از ١٠٠٠ سال زندگی خسته میشود, پس نیازی به دستیابی بهش نیست!
٢. همبود کاررها چیز بدیه, چون آدم پس از ١ سال بی نیازی از کار خسته میشود, پس نیازی به دستیابی بهش نیست!
فرجامیابی:
هر چیز خوبی که بسختی بدست میاید را میتوانید با گفتن اینکه "پس از بدست آمدن خسته کننده میشود" از سر باز کنید و دیگر به آن نیاندیشید.