نوشته اصلی از سوی
sonixax
من که فرض رو بر 100% اش گذاشتم !!! هر طوری فکر میکنم چیز جالبی از توش بیرون نمیاد . یه چیزی میشه توی مایه های بهشت که حالم ازش به هم میخوره
من جهنم رو بیشتر میپسندم
خب میلاد جان همهیِ جهان برای شما که ساخته نشده! اینکه تو از کار کردن و کار کشیدن و بهرهکشیدن خوشی میبری, پس باید جهان همینجور بماند هم سخن ناجوری میزند.
نوشته اصلی از سوی
sonixax
من (فرضی) بیل را زحمت کشیده ام کار کرده ام خریده ام ! برای اینکه بهره کشی هم نشود نمیدهم تو (فرضی) بیل بزنی !!!
مشکل اینجاست که تو (فرضی) می آیی و بیل من (فرضی) را به زور میگیری که میشود دزدی و مال مردم خوری .
من اینجا از بیخ دربارهیِ کمونیسم سخنی نگفتم, دربارهیِ همبود کاررها نوشتم. هر آینه, اینکه کسی بیل شما که با کرایه دادن آن
بهرهمیکشید را بگیرد دزدی نیست, پیشگیری از بهرهکشی است, ولی اگر همان بیل را زمانیکه تنها برای خود کار برده میشود را بگیرد, آنگاه میشود دزدی.
تا آنجاییکه من دیدم تو هیچ ایدهای از اینکه بهرهکشی یعنی چه نداری و میاندیشی یک چیزیه در همان مایههایِ بیگاری یا به یوغ بستن, هنگامیکه ما اینجا پندارههایِ
گوناگونی داریم:
انگلها: کسانیکه بی هیچ کاری یا سرمایهای از دسترنج دیگران میخورند (همان پنر در آلمان که همیشه اشاره میکنی)
بهرهکشها: کسانیکه مفت مینشینند و بی انجام هیچ کاری از دسترنج دیگران با کرایه دادن سرمایهیِ خود میخورند (کارخانهدار, صاحبخانگی, ...)
دزدها: کسانیکه با دستبرد زدن به دسترنج دیگران زندگی خود را میگذرانند (هم از بهرهکشها میدزدند {بیشتر زمانها}, هم انگلها, هم هر کس دیگر), ...
بردهداران: کسانیکه با بستن دیگران به همان یوغ بردگی! از دسترنج اشان میخورند.
...