خب شما که هم اکنون نامزد دارید، هرشب که خواستید بروید قدمی در خیابان بیزنید، تماسی با او بگیرید.
راستی، کی قرار است شیرینی عروسی را بخوریم؟
خب شما که هم اکنون نامزد دارید، هرشب که خواستید بروید قدمی در خیابان بیزنید، تماسی با او بگیرید.
راستی، کی قرار است شیرینی عروسی را بخوریم؟
Anarchy (02-21-2013)
فکر کنم این شایعه را خودم پراکندم:))
یکی ازبانوان از همجنسگرایی می خواست چیزهایی به ما آموزش دهد ما هم گفتیم نامزد داریم:))
ضمن اینکه شب گردی به تنهایی لذت بخش است و حاضر نیستم انرا حتی با معشوقه ام تقسیم کنم
ولی فکر کنم آن هموندِ همجنس گرا هم چندان بیراه نگفته باشد . چرا که معشوقه به معشوقی که زن باشد دلالت دارد بانو. یا اینکه مستی ما به شما هم سرایت کرده . راستی چرا شما از صندلی داغ طفره رفتید واقعا؟ مخصوصا پس از ارائه آن پکیج کامل پرسشهایتان خیلی مشتاق بودم شما نفر بعدی صندلی داغ باشید.
Anarchy (02-21-2013)
مشکل میشود با فلسفه دوستان گپ زد:))
چون منظورمن کلا طفره رفتن از مبحث همجنسگرایی بود...
صندلی داغ؟
اول اینکه این روزها درگیر هستم و گفتم شاید بهتر باشد زمانی بر روی صندلی داغ باشم که پاسخ ها را انطور که شایسته است دهم.
دوم اینکه چون در مرحله ای نیستم که امادگی پاسخگویی به هر نوع سوال را داشته باشم
معادلات ذهنم به هم ریخته و فکرمیکنم زمان ببرد تا مرتبشان کنم...
به هرحال تیرتان به سنگ خورد گویا...:))
Anarchy (02-21-2013),Dariush (02-21-2013),Mehrbod (02-21-2013),undead_knight (02-21-2013),yasy (02-21-2013)
اشکال ندارد.بالاخره میبینیم تان روی صندلی داغ.
ایرانبانو جان، با اجازه من بروم . شبتان زیبا باد.
بروید با خیال آسوده
من مواظب اینجا هستم:)
شب خوش
دوستان این «دادینه» بدجور فراگیر شد ها
دادینه پیوندی به واژهی داده ندارد! یک واژهای بود که ممد گرامی بلغزش گفت و مایهی سرگرمی بود و بس! (:
داده = data = اطلاعات
خود+این = خودین = personal = شخصی
person = کَس
personal = کَسین; خودین
اطلاعاتِ شخصی = دادهی خودین
اطلاعاتِ محرمانه = دادهی خودویژه
واکافت:
خود = نام
خودین = زاب (صفت)
خودینه = نام!
مانند:
سیم = نام
سیمین = زاب; نقرهگون
سیمینه = نام; سیمینه رود
سیمینه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) منسوب به سیم . سیمین . ساخته از سیم : ایدون گویند که چون قتیبه بیکند را بگشاد چندان زرینه و سیمینه ازآن زنان یافت که اندازه نبود. (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ). و اندر خزینه مال نماند از زر و سیم که همه بکار برده و داده شد و دست فراکردند اندر اوانی فروختن و زرینه و سیمینه درم و دینار زدن . (تاریخ سیستان ). بی اندازه مال از زرینه و سیمینه . (تاریخ بیهقی ).
ز روئینه آلت بخروارها
ز سیمینه چندان که انبارها.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
iranbanoo (02-22-2013),undead_knight (02-21-2013),yasy (02-21-2013)
سلام دوستان خوب و مهربانم
Russell (02-21-2013)
هماکنون 8 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 8 مهمان)