kourosh_bikhoda (10-17-2013),sonixax (10-17-2013)
ویرایش از سوی Mehrbod : 10-17-2013 در ساعت 09:05 AM
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
sonixax (10-17-2013),مزدك بامداد (10-17-2013)
خب این یه چیزی.
اگر درست فهمیده باشم میگی که زیردستان هم برای منافع خودشون با استفاده از هوش و اتحاد میجنگن.
و این جنگ بالاخره به یک شرایط بهتری منجر میشه.
بهرحال چیزی که شما میگی هم بر اساس منافع مشترک هست که میتونه موقتی و متزلزل باشه.
نه بر اساس اخلاق! حداقل نه اخلاقی که ارزش ذاتی داشته باشه.
درحالیکه گویا جناب مزدک از چیزهای دیگری صحبت میکنند (حداقل در ظاهر اینطور بنظر میاید):
حال فرض کنیم مثلا من زیردست نیستم، و دارم مفت خوری هم میکنم و از خودفروشی دیگران حالم را میبرم، یا اینکه به شدنی بودن و نتیجهء این اتحاد و نبرد میان ضعیفان و قدرتمندان خوشبین نیستم؛ خب پس انگیزه ای برای مبارزه با این وضعیت هم نخواهم داشت.کسی زیر
گرسنگی و تازیانه و خودفروشی و ... برای گروهی مفت خور،
چه آقازاده ها و چه سرمایه داران شیک پوش باختری ، جان نکند؟
مشکلی که ندارد؟
بنده فکر نمیکنم اون سرمایه دارها هم اونقدر احمق باشن که شما میخوای بگی.
بالاخره اونا میدونن با اون همه پولی که دارن، به احتمال زیاد تا آخر عمرشون گزندی بهشون نمیرسه.
دقت کنید این احتماله، نه قطعیت و استثناها.
آدمی که پول خیلی زیادی داره، گزینه هاش هم زیاد هستن، یجا خراب شد یجا شورش شد یجا خطر شد، معمولا ده ها و صدها مکان و آپشن دیگر برای زندگی داره، چون پول خیلی جاها کار رو پیش میبره و خیلی ها خواهان اون هستن.
در نهایت هم طرف چرا باید به چیزی فراتر از دورهء عمر خودش فکر کنه؟ دلیلی داره؟ چرا آدم باید به فکر آیندگان و دیگران باشه وقتی که خودش دیگه وجود نخواهد داشت؟
آهان لابد بازهم فرگشت و بقای بهینهء ژن
ولی شما که خودتون فرمودید هوش رو هم ما این وسط بخاطر منافع خودمون بکار میگیریم.
خب قضیه همینه که هوش و نفع شخصی ما لزوما با بقای بهینهء ژن سازگاری نداره.
فکر هم نمیکنم این همه ملت و شما که جوش میزنید، بقای بهینهء ژن رو بر منافع فعلی و شخصی خودتون (در طول عمرتون)، ترجیح بدید. این اصلا با عقل و واقعیت ها و تجربه ها جور درنمیاد بنظرم!
سرمایه دارها خوب میدونن دارن چکار میکنن.
و اصلا هم احمق نیستن.
اگر خطر جدی احساس کنن و واقعا لازم باشه هم بقدر کافی انعطاف و هوشمندی دارن که یک انعطاف هایی نشون بدن و ترفندهایی بزنن. بنابراین جهان هیچوقت به اون حدی نمیرسه که بخواد انقلاب جهانی بشه و سرمایه داری تعطیل بشه!!
سرمایه دار اگر باهوش نبود و واقعیتگرا و عملگرا نبود و نمیتونست مردم رو از نظر روانی پیشبینی کنه و روند و واقعیت های جهان بشری رو ببینه که موفق نمیشد.
sonixax (10-17-2013)
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی
sonixax (10-17-2013)
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
اوکی فهمیدم.
ولی خب معیار من داروین و فرگشت هم نیست.
خواستم به شما کنایه بزنم.
بهرحال چیزی که بنده در زندگی مشاهده کردم، تجربه و عقل و دریافت خودم، این بود که قوی بهره مندتر و خوشبخت تره و بنابراین ارزش بیشتری برای زندگی داره.
من هرچقدر قوی تر میشم بیشتر از زندگی لذت میبرم و حال میکنم و بنظرم معنادار و ارزشمندتر میاد.
بعکس وقتی ضعیف بودن رو تجربه میکنم، هیچ معنا و ارزشی در زندگی نمیبینم.
اینطور منکه ترجیح میدم از بین برم.
چون بنظر من این خوشبختی است که به هستی ارزش میده.
قدرت هم ابزار ضروری هست در این راه. حداقل تاحالا و ظاهرا!
حالا فرگشت، جدید و قدیمش، داروینی یا مزدکی، هر کوفتی میخواد بگه، چه اهمیتی داره؟
من بعنوان یک موجود صاحب هویت و احساس و عقل و شعور، دریافت خودم رو دارم، و جز این چیزی برای من ملاک نیست، چون هیچ دلیل و منطقی هم نداره. از قدیم و ندیم هم گفتن تجربه برتر از علم است. حالا من اصلا کار ندارم چی گفتن چی نگفتن، ولی به همین رسیدم.
من یه زمانی از این که الان هستم خیلی ضعیف تر بودم.
اون موقع گذشته از اینکه دیگران بهم زور میگفتن، طبیعت هم پاش رو گذاشته بود روی خرخرم و بیچارم کرده بود، همش درد و مریضی و رنج برام حواله میکرد.
موجود ضعیف در هستی جایی نداره.
همون بهتر که ضعیف ها برن تا زجر بیخودی نکشن و قوی ها بمونن.
مگر اینکه ضعیف ها هم بتونن سرانجام به قدرت و در نتیجه خوشبختی برسن.
sonixax (10-17-2013)
ویرایش از سوی homayoun : 10-15-2013 در ساعت 12:50 PM
زمانی که مردم نادان برای اُستوانش خدایانشان همدیگر را تکه پاره می کردند من با چهار سیم و یک تکه چوب اوای خدا را روی کاغذ می نگاشتم!
انتونیو ویوالدی
sonixax (10-15-2013)
Russell (10-16-2013)
من بنا ندارم از کمونیسم به هر شکلی دفاع کنم، اما یک چیز را به خوبی می دانم اینکه سرمایه داری رایج در آمریکا و ایران کثیف ترین نوع سیستم افتصادی است.به طور مثال شما به همین بیمه ی همگانی بنگرید،اینکه سالهاست سرمایه داران آمریکا با هر نوع افزایش مالیات و هرگونه بیمه ی همگانی به مخافت می ورزند چیزی را نشان نمی دهد جز وقاحت ایشان.بنگرید به همین سیستم NHS در انگلیس و مقایسه کنید با سیستم بیمه ی درمانی در امریکا و ایران.در همین ایران دست کم چند نفر از خویشاوندان دور و نزدیک من به سبب گران بودن هزینه ی درمان از خیر آن گذشتند و به تبع سالها و شاید دهه ها از عمر خود را از دست دادند.اینکه ما بگوییم خب هرکه پول دارد بفرماید در مان اش می کنیم جز بی عدالتی چیز دیگری را به همراه ندارد.همگان به خوبی می دانیم در هر کشوری پول داران اقلیت را تشکیل می دهند و اکثریت با این روش باید بروند همان بمیرند.من می گویم بیایید پلیس را هم پولی کنید تا خیالتان راحت شود.همین پارسال در تهران یک بیمار را به دلیل اینکه پول در مان را نداشت گوشه ی خیابان رها کردند.
Anarchy (10-16-2013),iranbanoo (10-16-2013),sonixax (10-16-2013),مزدك بامداد (10-16-2013)
مخالفت ما با کمونیسم به معنی مخالفت ما با این سرویس های همگانی نیست. همینطور دفاع ما از سرمایه داری به معنی رسمی دونستن درمان پولی که نهایتن منجر به لوکس شدن درمان بشه نیست. من خودم شخصن با مالیکت ابزار تولید موافقم. مشخصه که هر آدم پولدار بوسیله مالیت خدمت بزرگتری به اجتماع میکنه نسبت به شخص غیرپولدار. مالیت بالا هم در مجموع به ارائه خدمات عمومی منجر میشه. پس اشکالی در خصوصی بودن ابزار تولید وجود نداره.
مشکل ما اینه که این تئوری های پوسیده اشکال یابی خوبی ممکنه کرده باشند ولی خودشون نظریه پرداز و راهکار ساز نیستند. قرار نیست هرکسی اشکال پیدا کرد خودش هم راه حل بده که.
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)