«درز» چطور است؟
«درز» چطور است؟
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
٭٭٭ LOVE
بیشمار واژه برای عشق داریم, Pick what you like!نوشته اصلی از سوی Azade Nokhostin
دلباختن
دلدادن
دلبستن
دلسپردن
شیفته شدن/گشتن
شیدایی
...
نمونه:
من و او دلدادهایم = من و او عاشقیم
این هم یک گزاره به زبان توانای پارسیک[1] (:
«او دلباختهیِ وی شده است.»
در زبانهای گُنیکی[2] دیگر بجای این باید ٤ گزارهیِ دگرسان[3] بگویید ((((:
----
1. ^ pârs+ik::Pârsik || پارسیک: زبان پارسیِ نزدیکتر به پهلویک D4f Persian persisch
2. ^ Goniki || گنیکی: جنسیتی Gender-inclusive
3. ^ Degarsân || دگرسان: متفاوت Different
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Reactor (04-05-2013),undead_knight (03-27-2013)
subjective validation
cold reading
فارسی اینها چی میشه از دیدت مهربود؟
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
پارسی! (:
برای subjective و objective ما یک ریشهیِ ject آنجا داریم که میشود âxt (آخت):
âxt, contraction of âxté, p.p. of âxtan, variants âhixtan, âhiz- "to draw (a sword)," âhanjidan "to draw up, pull, extract," Mid.Pers. âhixtan, âhanjitan "to draw out, pull up, extract," Av. θanj- "to draw, pull, drive;" Proto-Iranian *θanj-.
که در واژگان آهیختن (بیرون کشیدن) و .. هم آنرا داریم:
آهیختن | لغت نامه دهخدا
آهیختن . [ ت َ ] (مص ) کشیدن . برکشیدن . برآوردن . سَل ّ. تشهیر. بیرون کشیدن . آختن . آهختن . آهنجیدن . برآوردن :
برآهیخت جنگی نهنگ از نیام
بغرید چون رعد و برگفت نام .
پس میشود:
برآخت[1] = object; چیزیکه (آختیکه) بیرون از ما باشد.
درآخت[2] = subject; چیزیکه از درون دریافت میشود.
همچنین,
هایستن[3] = to confirm
پایمندستن[4] = to validate
ارزنهادن[5] = to give credit
واژگان برآمده:
پایمند[6]
پایمندی[7]
ارزنهاد[8]
پس رویهم میشود:
واژهبهواژه که روشنه: سردخوانیcold reading
از دید معنایی میشود «تنخوانی[11]»: خواندن زبان تَن
----
1. ^ Barâxt || براخت: ابژه Object
2. ^ Darâxt || دراخت: سابجکت Subject
3. ^ Hâyestan || هایستن: تایید کردن; هایسته کردن To confirm
4. ^ pây+mandestan::Pâymandestan || پایمندستن: اعتبار بخشیدن; معتبر ساختن ⚕Heydari☉ To validate
5. ^ arz+nehâdan::Arznehâdan || ارزنهادن: ارزش دادن; بها دادن To give credit
6. ^ pây+mand::Pâymand || پایمند: معتبر ⚕Heydari☉, Ϣiki-En Valid
7. ^ pây+mand+i{pasvand}::Pâymandi || پایمندی: اعتبارپذیری ⚕Heydari☉, Ϣiki-En Validity
8. ^ arz+nehâd::Arznehâd || ارزنهاد: چیزیکه دارای ارزش و اعتبار باشد Ϣiki-En Credible
9. ^ pây+mand+eš::Pâymandeš || پایمندش: فرایند اعتبار بخشی ⚕Heydari☉, Ϣiki-En Validation
10. ^ dar+âxt+i{pasvand}::Darâxti || دراختی: ذهنی ⚕Heydari☉ Subjective
11. ^ tan+xwânidan::Tanxwânidan || تنخوانیدن: تنخواندن: خواندن زبان تن و اندام To cold read
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Anarchy (03-31-2013),Fiona (04-01-2013),Reactor (04-05-2013),undead_knight (03-31-2013)
برگردان تن خوانی رو میپسندم ولی پایمندِش[9] درآختی[10] خیلی جالب نیست به نظرم زیادی سره هست:)
البته یک نکته دیگه اینکه اینجا سابجکتیو به معنای ذهنی و درونی نیست و بهتر بود این توضیح رو قبلش میدادم:
Subjective validation, sometimes called personal validation effect, is a cognitive bias by which a person will consider a statement or another piece of information to be correct if it has any personal meaning or significance to them
مشابه های شخصی و فردی و... براش بهتره.برای ولیدیشن واژه ای نیست که به زبان فعلی نزدیک تر باشه؟
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
واژههایِ آهنجیک[1] برابرهایِ سادهتر ندارند (و نباید هم داشته باشند), برآخت[2] و درآخت[3] واژگان بس درخوری هستند به دید من, باید کم کم جا انداخت اشان.
برای روشنگری برای خوانندهیِ هام[4] ولی روشنه به هیچ روی هیچکدامِ اینها پیشنهاد نمیشوند, همان "تایید" و "تثبیت" و ... را به کار ببر که فراخورتره, یک چند درسد پارسیِ بیشتر میبسندد[5].
درآختی[6] برای بالا هم به درست به کار میرود, با این همه برای خالی نبودن عریضه:
پشتوانهیِ خود-سوگیرانه ≈ subjective validation
ارجدهی خویش-سوگیرانه ~
همچنین:
----
1. ^ Âhanjidan || آهنجیدن: انتزاع کردن; بیرون کشیدن Ϣiki-En To abstract
2. ^ Barâxt || براخت: ابژه Object
3. ^ Darâxt || دراخت: سابجکت Subject
4. ^ Hâm || هام: عام General
5. ^ Basandidan || بسندیدن: بسنده کردن; کفایت کردن Ϣiki-En To suffice
6. ^ dar+âxt+i{pasvand}::Darâxti || دراختی: ذهنی ⚕Heydari☉ Subjective
7. ^ su+gereftan::Sugereftan || سوگرفتن: تعصب داشتن; پیورزیدن; تمایل بسوی ویژهای داشتن To be biased
8. ^ xod+in{pasvand}::Xodin || خودین: شخصی Personal
9. ^ xod+viž+e::Xodviže || خودویژه: محرمانه; شخصی Ϣiki-En Private
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Reactor (04-05-2013),Sotude (04-01-2013),undead_knight (03-31-2013)
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
٭٭٭٭ فروباشتن (فروباریدن, فروبار کردن) / فراباشتن (فراباریدن, فرابار کردن)
داونلود کردم = فروباشتم[1].
این پرونده را فروبارید = Download this file
فروبار[2] = download; پیوند فروبار را در زیر پیدا میکنید.
فروباشتن = فروباریدن = فروبار کردن = download کردن
همتای آن, "آپلود کردن" را نیز میتوان بسادگی فراباشتن[3] گفت:
فرابار[4] = upload; برای فرابار به این تارنما بروید.
میتوانی این کتاب را بفراباری؟ = ?kannst du das buch hochladen
فراباشتن = فراباریدن = فرابار کردن = upload کردن
----
1. ^ foru+bâštan::Forubâštan || فروباشتن: فروبار کردن; داونلود کردن Ϣiki-En, Ϣiki-De To download
2. ^ Forubâr
3. ^ farâ+bâštan::Farâbâštan || فراباشتن: فرابار کردن; آپلول کردن Ϣiki-En, Ϣiki-De To upload
4. ^ Farâbâr
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Aria Farbud (01-10-2014),Fiona (04-01-2013),Reactor (04-05-2013),sonixax (04-01-2013),Sotude (04-02-2013)
فروباشتن دیگه از کجا به نگرت رسید مهربد جان؟؟!!!!!!! واژه ی دلنشینیه!
اگر نلغزم (اشتباه نکنم) از دو بخش "فرو" + "انباشتن/انباردَن/انباریدن" ساخته شده. درسته؟ می تونست "فرونباشتن Fru(a)nbaashtan" هم باشه.
به شوند داشتن اندیشه ی نوآورانه ات بهت شادباش می گم.
مهربد جان، من از تو (که گـَردانگـَر بخش ادبسار هستی) می بیوسم که کاربرد درست پیشوندهای "فرا" و "فرو" را در انجمن جا بندازی. یکی از کاستی بزرگی که این دبیره ی عربی به زبان ما زده، نپشتیبانی از همخوان آغازین واژه است. به سخن دیگر، ریخت درست این پیشوندها بدین گونه بوده:
Fraa (Avestan) --> Vraa/Fraa/Apar(=Abar=hyper) (Middle Per.) --> Afraa/Faraa (Modern Per.) = Post Arabizedپس بهتر اینه که از ریخت درست این پیشوند ها ببهریم (بهره ببریم) چون زمانی که به لاتین می نویسیم، هم نوشته های ما کوتاه تر میشه و هم این که ریخت درست رو نوشتیم و هم اینکه دبیره ی لاتین در زمینه ی خوانش همخوان آغازین، دشواری ای نداره؛ پس:
Fru (Avestan) --> Fru (Middle Per.) --> Faraa (Modern Per.) = Post Arabized
to download (verb) = Fru-baashtan / Fru-nbaashtan / Fru-baardan / Fru-baaridanبدرود! دیگه من رو تا اردیبهشت ماه نمی بینید!!
downloading (gerund) = Fru-nbaasht / Fru-baasht
download (noun) = Fru-nbaar / Fru-baar
to upload (verb) = Fraa-baashtan / Fraa-nbaashtan / Fraa-baardan / Fraa-baaridan
uploading (gerund) = Fraa-nbaasht / Fraa-baasht
upload (noun) = Fraa-nbaar / Fraa-baar
,Living in a world which everybody is a sheep or a wolf
...!I'd rather be a shepherd
!Let them shred one-another! ... I do play my own flute
Reactor (04-05-2013),undead_knight (04-02-2013)
هماکنون 5 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 5 مهمان)