هر کسی گاهی نیاز به یادآوری داره:)نه خود واژه که درسته! اگر یک چیزی بی اندازه نادرستیاش آشکار بود، خود به خود مغز چم دوم را میاورد دیگر.
زمانیکه میگوییم این نوشته بی سر و تهه، آیا نوشته براستی بی سر و تهه؟ هر نوشتهای سرانجام یک سر و یک تهی دارد
دیگر، ولی اینجا ما میدانیم بی و سر ته نماره به همان چیزی که نوشته شده نیست، به درونمایهی نوشته است که "میتواند" بی سر و ته باشد.
پس زمانیکه میگوییم "بی پدر"، روشنه که هر کس یک پدری دارد، ولی اینجا "بیپدر" به همان "ناشناسی" پدر مینمارد.
واژگان دیگر:
بیکار: آیا یک کارمند نمیتواند بیکار باشد؟
بیراهه: آیا راهی داریم که بی راه باشد!؟
...
فلسفه زبانشناسی را داری زیر و رو میکنیا آندد جان (:
اینجا هم فراموش کردم به هر حال بین معنی روزمره و معنای فلسفی باید تفاوت گذاشت،میزارم خوش باشند:))
آلیس رو که خب اگر حدس نمیزدی جای تعجب داشت،نه اون یکی سامکینگ بود:))آلیسش که از هفت فرسخ اونورتر روشن بود، اون یکی هم بیگمان خودت بودی .. به هر روی نه شما نادرست گفتی نه آلیس،
واژههای در گذر زمان میدگرند و همین "روسپی = تنفروش" امروزین خواستنیه. جنده هم نمیدانم از کجا آمده،
برای ناسزا دادن خوبه، ولی بهتره کم کم از گنجواژ بزداییمش، هم عربیه هم افزوده با داشتن "روسپی".
بیشتر مشکل من سر یکسان پنداشتن معنای وازه ها بود:)
بعید هست چون من پردازش مغزی رو درجه بندی میکنم،اگر از یک حدی از مغز بیشتر کار نکشی بعید هست که اصلا حتی به فکر تفاوت معنای این دو بیافتی:))تنکامه هم که گرفتاری منو حل کرد، نبود این واژهها مغز رو آشفته میکنه، تو همین جستار هممیهن دور از
باور میدونم کسی باریک شده باشه که این همه ما میگیم "بی بندوبار جنسی" این همون "بی بند و باری" تنها نیست!
منظور رو تا حدی متوجه شدی،ببین منظورم اینه وقتی ما یک خودشیفته رو دوست داریم به این دلیل دوستش داریم که بعضی ویژگی هاش ما رو به یاد خودمون میندازه و فکر میکنیم یک کپی هرچند نه صددرصد از ماست:))من که خودشیفتههای فراتن رو دوست دارم، از فروتنی بدجور بیزارم:
نمایش مشخصات: Mehrbod - دفترچه
خودخواهی و خودپرستی به جای فروتنی و بندگی.
بهتره یاد بگیریم با هم کنار بیایم، اگر نه باید با این فروتنها سر و کله بزنیم (:
در غیر این صورت هم دارای ویزگی های لازم برای خودشیفته بودنش نمیدونیمش:))
کناراومدن که همیشه کنار میام نو پرابلم:)